Determination of oxygen fugacity from ore-bearing magma responsible for Gazu copper mineralization: Cerium data in zircon mineral

Document Type : Original Article

Authors

1 Assistant Professor, Department of Geology, Faculty of Sciences, University of Lorestan, Khoramabad, Iran

2 , Assistant Professor, Department of Geology, Faculty of Sciences, University of Birjand, Birjand, Iran

3 , Professor, Key Laboratory of Metallogeny and Mineral Resource Assessment, Institute of Mineral Resources, Chinese Academy of Geological Sciences, Beijing 100037

Abstract

Porphyry Cu deposits are typically oxidized. Oxygen fugacity (fO2) is a key factor, which controls the formation of porphyry Cu deposits. Trace element compositions of Cretaceous magmatic zircon grains (65.9-65.1 Ma) were determined from ore-bearing intrusive rocks of Gazu porphyry Cu deposit in the Tabas block. Then Ce4 +/Ce3+ of zircons were calculated, and estimated the oxygen fugacity of their parental magmas. The values of Ce4 +/Ce3+ in Gazu magmatic zircons are medium to low (range from 10 to 385 with an average of 110) which indicate a small deposit. The low oxygen fugacity values (average ∆FMQ ~ +1) of Gazu magma indicate that during the crystallization of magmatic zircons, the magma did not show high oxidized state (above hematite-magnetite buffer (HM) and ~ ΔFMQ + 4), which is not favorable for porphyry mineralization. This is confirmed by evidence such as magma generation due to metasomatized lithospheric mantle peridotite melting with low involving of the slab and mineralogy of deposit (lack of hematite-magnetite intergrowth and anhydrite). The contamination process during the ascent and emplacement had a decreasing effect on the oxygen fugacity of the Gazu emplaced bodies.

Keywords

Main Subjects


فوگاسیتة اکسیژن (fO2) پارامتر زمین‌شناسی مهمی است که روی پایداری کانی‌ها، تکامل ماگماها و فرایندهای کانه‏‌ساز تأثیر می‏‌گذارد (Sun et al., 2015). فوگاسیتة اکسیژن معمولاً به‌عنوان تغییرات نسبت به بافر اکسیژن برداشت می‏‌شود. بافر اکسیژن به مجموعه یا ترکیب‌های کانیایی اشاره دارد که فوگاسیتة اکسیژن را به‌عنوان تابعی از دما و فشار در نظر می‏‌گیرد. بافرهای اکسیژنی که به‌طور متداول در آزمایش‌های فشار بالا و دما بالا به‌کار برده می‌شوند شامل فایالیت-مگنتیت-کوارتز (FMQ)، کبالت- اکسید کبالت (Co-CoO)، نیکل- اکسید نیکل (Ni-NiO؛ به‌اختصار NNO)، هماتیت-مگنتیت (HM) و منگانوسیت- هاسمانیت (MnO-Mn3O4) هستند (Sun et al., 2015). این بافرها همچنین، به‌عنوان نشانه‏‌هایی در اندازه‌گیری فوگاسیتة اکسیژن سنگ‏‌ها و ماگماهای طبیعی کارآمد هستند. بافر اکسیژن FMQ به‌طور گسترده در بررسی نمونه‏‌های طبیعی به‌کار برده می‌شود. داده‏‌های فوگاسیتة اکسیژن بیشتر سنگ‏‌های آذرین در بازة چند واحد لگاریتمی بافر FMQ جای می‏‌گیرند. فوگاسیته‌های اکسیژن نمونه‏‌های طبیعی بیشتر به‌صورت تغییرات واحد لگاریتمی بافر FMQ، یعنی در واحدهای ∆FMQ، در نظر گرفته می‌شود. برای نمونه، ∆FMQ +2 بدین معناست که فوگاسیتة اکسیژن 2 واحد لگاریتمی بیشتر از مقدارهای تعریف‌شده توسط بافر FMQ است (Sun et al., 2015).

ذخیره‌های مس پورفیری که بیشتر منابع مس دنیا را تامین می‌کنند (Sillitoe, 2010; Zhang et al., 2017)، همراه با ماگماهای اکسیدان با ترکیب حد واسط تا اسیدی مرتبط با فرورانش پدید می‏آیند (Ishihara, 1977; Dilles, 1987). تفکیک ماگمایی مس با پایداری سولفید کنترل می‏‌شود و نوع گوگرد با فوگاسیتة اکسیژن کنترل می‌شود. پس فوگاسیتة اکسیژن تأثیری قوی بر رفتار مس هنگام ماگماتیسم پورفیری دارد (Sun et al., 2015). ماگماهای اکسیدان می‏‌توانند فلزها و گوگرد را در منابع‌شان به‌هم بیامیزند و بدون جدایش، یک مذاب سولفیدی غیرقابل امتزاج را به سطوح کم ژرفای پوسته حمل کنند (Hattori, 2018). شرایط اکسیداسیونی ماگماها را می‏‌توان برپایة نسبت Fe3+/Fe2+ سنگ‌کل، ترکیب اکسیدهای Fe-Ti و وجود کانی‌های شاخص fO2 بالا مانند مگنتیت، هماتیت و انیدریت (Shen et al., 2015) و ترکیب دانه‏‌های زیرکن، سنجید (Ballard et al., 2002; Shen et al., 2015; Hattori et al., 2017). دگرسانی گرمابی وسیع ذخیره‌های مس پورفیری معمولاً ترکیب شیمیایی کانی‏‌های اولیه و سنگ‌کل را تغییر می‏‌دهد. زیرکن یک کانی مقاوم است که از زمان تبلور ترکیب شیمیایی و ایزوتوپی اولیه خود را حفظ کرده (Cherniak et al., 1997) و داده‌های شیمیایی مربوط به ماگماهای مادر را فراهم می‏‌کند (Shen et al., 2015). این کانی هنگام تبلور تنوعی از عنصرهای فرعی را دربر می‌گیرد که شامل عنصرهای خاکی کمیاب (REE[1])، اورانیم، توریم و تیتانیم است که این مسئله به‌طور ویژه زیرکن را برای ردیابی شیمی ماگما و همچنین، سن‌سنجی و زمین دما-فشارسنجی (ژئوترموبارومتری) کارآمد می‏‌کند (Hoskin and Schaltegger, 2003; Watson and Harrison, 2005). در میان عنصرهای خاکی کمیاب، سریم (Ce) به حالت‌های Ce4+ و Ce3+ دیده می‏‌شود و زیرکن به‌طور ترجیحی Ce4+ را به‌جای Zr4+ در ساختار خود جا می‏‌دهد. ازآنجایی‌که درجات ناهنجاری‏‌های مثبت به شرایط اکسیداسیون ماگمای مادر مربوط می‏‌شود، نسبت Ce4+/Ce3+ برای نشان‌دادن سرشت اکسیدان ماگماهای مادر سنگ‌های آذرین همراه با ذخیره‌های پورفیری در نقاط مختلف دنیا به‌کار برده می‌شود (Ballard et al., 2002; Liang et al., 2006; Qiu et al., 2013; Han et al., 2013; Shen et al., 2015).

کانسار مس گزو به‌عنوان کانی‏‌سازی مس پورفیری مرتبط با فرورانش در بلوک طبس معرفی شده است که در پی فرورانش پوستة اقیانوسی سبزوار به زیر پوستة قاره‏‌ای ایران مرکزی در کرتاسه- پالئوسن پدید آمده است (Mahdavi et al., 2016). توده‏‌های آذرین درونی اسیدی و حد واسط مختلفی شامل هورنبلند گرانیت و هورنبلند کوارتز مونزونیت پورفیری در منطقة گزو نفوذ کرده و کانی‏‌سازی را پدید آورده‏‌اند. هنگام این رویداد فرورانشی، توده‏‌های مشابهی مانند گرانیتوییدهای کجه (Najafi et al., 2014) و بجستان (Jung et al., 1983; Ahmadi Rouhani et al., 2016) در بلوک لوت نیز نفوذ کرده‌اند. با توجه به اهمیت و ارزش کانی‏‌سازی پورفیری در اقتصاد یک کشور، ما شرایط اکسیداسیونی ماگمای عامل کانی‏‌سازی مس گزو را به‌عنوان نمونه‏‌ای از کانی‏‌سازی مس کرتاسه ایران در نظر قرار دادیم تا بدانیم آیا شرایط ماگمای عامل از نظر فوگاسیتة اکسیژن برای کانی‏‌سازی پورفیری مطلوب بوده است یا نه؟ در اینجا نسبت Ce4+/Ce3+ زیرکن در 2 تودة آذرین درونی کانه‏‌دار گزو را بررسی کردیم. نتایج با برخی ذخیره‌های مهم دنیا مقایسه شدند. نتایج به‌دست‌آمده برای ادامة بررسی‏‌های اکتشافی ذخیره‌های پورفیری کرتاسه در این بخش از کشور تأثیرگذار خواهد بود.

 

زمین‏‌شناسی و کانی‏‌سازی منطقة گزو

محدودة گزو در خاوری‏‌ترین بخش بلوک طبس نزدیک به مرز باختری بلوک لوت جای دارد (شکل 1). بلوک طبس ویژگی‏‌های زمین‏‌شناسی متفاوتی از بلوک لوت در خاور و بلوک یزد در باختر نشان می‌دهد (Aghanabati, 2004) که شامل سنگ‏‌های ماگمایی کم، چینه شناسی متفاوت و فرونشست ژرف کربونیفر هستند (Mahdavi et al., 2016). برخلاف بلوک طبس، بلوک لوت دچار ماگماتیسم شدیدی شده است و بیشتر رخنمون‏‌های سنگی آن سنگ‏‌های آتشفشانی و درونی هستند (Karimpour et al., 2011، شکل 1).

 

 

 

شکل 1- A) نقشة ساختاری ساده‌شده ایران (Aghanabati, 1998; Rajabi et al., 2014) و محل بلوک‏‌های لوت و طبس در خرد‏‌قارة ایران مرکزی؛ B) نقشة زمین‏‌شناسی ناحیه‏‌ای بلوک لوت و طبس و جایگاه کانسار گزو

 

 

زمین‏‌شناسی محدودة کانسار گزو بیشتر شامل سازندهای شتری تریاس میانی و شمشک ژوراسیک است (شکل 2). سازند شتری بیشتر از دولومیت و به میزان کمتر آهک و سازند شمشک از شیل، ماسه‏‌سنگ و کنگلومرا با میان‌لایه‏‌های زغال‏‌دار ساخته شده است. کهن‏‌ترین سنگ‏‌ها شامل آهک و دولومیت‏‌های سازند بهرام در شمال‏‌خاوری محدودة کانی‏‌سازی هستند (شکل 2). ماسه‏‌سنگ، شیل و آهک دونین-کربونیفر سازند شیشتو، شیل و ماسه‏‌سنگ کربونیفر سازند سردر، آهک و دولومیت پرمین بالایی سازند جمال و شیل تریاس زیرین سازند سرخ شیل از دیگر واحدها به‌شمار می‌روند. گسل‏‌های محلی با روندهای شمالی- جنوبی، شمال‏‌باختری- جنوب‏‌خاوری و تقریباً خاوری-باختری رخ داده‌اند. فعالیت آذرین بیشتر در راستای گسل‏‌های شمالی- جنوبی و هم‏‌روند با گسل اصلی نایبند (جداکنندة بلوک‌های لوت و طبس) رخ داده است. هنگام رویداد این فرایند آذرین، سنگ‏‌های آذرین درونی اسیدی و حد واسط به سن کرتاسه تا پالئوسن (Mahdavi et al., 2016) درون سنگ‏‌های رسوبی نفوذ کرده‏‌اند. جایگزینی این سنگ‏‌های آذرین در امتداد مرز میان دولومیت و آهک سازند شتری و ماسه‏‌سنگ و شیل سازند شمشک، رخداد کانی‏‌سازی پورفیری و اسکارن گزو را به‌دنبال داشته است (شکل 2). ویژگی‌های صحرایی و سن‏‌سنجی به روش U-Pb زیرکن (Mahdavi et al., 2016) سه مرحله را برای جایگزینی توده‏‌های آذرین درونی نشان می‌دهند:

- نفوذی‏‌های پیش از کانی‏‌سازی (هورنبلند مونزونیت پورفیری، هورنبلند مونزودیوریت پورفیری و پیروکسن مونزونیت به‌ترتیب با سن 7/1 ± 1/68، 72/0 ± 74/67 و 94/0 ± 41/67 میلیون سال پیش)؛

- همزمان با کانی‏‌سازی (هورنبلند گرانیت و هورنبلند کوارتز مونزونیت پورفیری به‌ترتیب با سن 7/3 ± 9/65 و 2/1 ± 1/65 میلیون سال پیش)؛

- پس از کانی‏‌سازی (هورنبلند دیوریت پورفیری با سن 2/1 ± 1/65 میلیون سال پیش) (شکل 2).

برپایة ویژگی‌های صحرایی، هورنبلند مونزونیت پورفیری (قدیمی‏‌ترین توده) را دیگر سنگ‌های آذرین درونی در مکان‌های مختلف قطع کرده‌اند. هورنبلند مونزودیوریت پورفیری از هورنبلند مونزونیت پورفیری جوان‌تر و از پیروکسن مونزونیت قدیمی‏‌تر است. هورنبلند مونزونیت پورفیری را دایک‌های کوچک هورنبلند مونزودیوریت پورفیری قطع کرده‌اند. زینولیت‌های کوچک هورنبلند مونزودیوریت پورفیری در پیروکسن مونزونیت دیده می‌شوند. دایک‌ها و سیل‌های نفوذکرده در واحدهای رسوبی منطقه ترکیب هورنبلند مونزودیوریت پو رفیری دارند. این دایک‌ها روند خاوری-باختری نشان می‌دهند و به‌علت سختی بالاتر دولومیت‌ها در مقایسه با آنها، همچنین، تیره‌تربودن واحد آذرین به نسبت دولومیت‌ها، دایک‌ها به‌صورت خطواره‌های فرورفته تیره رنگ درون سازند شتری به آسانی شناسایی می‌شوند. همة این سنگ‌ها را هورنبلند گرانیت و هورنبلند کوارتزمونزونیت پورفیری قطع کرده‌اند که با کانی‌سازی همزمان هستند. ازاین‌رو، هورنبلند مونزونیت پورفیری، هورنبلند مونزودیوریت پورفیری و پیروکسن مونزونیت پیش از کانی‌سازی پدید آمده‌اند. رابطة میان هورنبلند گرانیت و هورنبلند کوارتز مونزونیت پورفیری روشن نیست. هورنبلند دیوریت پورفیری دگرسانی ندارد و دیگر نفوذی‌ها و کانی‌سازی مس را قطع کرده است. ازاین‌رو، به‌عنوان پدیده‌ای پس از کانی‌سازی شناخته می‌شود. کانسار گزو رخنمون‏‌های سطحی کوچکی دارد. ذخیرة گزو در پی کانی‏‌سازی پورفیری و اسکارن پدید آمده است.

 

 

 

 

 

 

 

شکل 2- نقشة زمین‏‌شناسی کانسار گزو (مقیاس 1:2000) (Mahdavi et al., 2016)

 

 

 

 

 

دگرسانی گرمابی گسترده‏‌ای در منطقه روی داده است که شامل دگرسانی‏‌های کوارتز-سریسیت-پیریت (QSP)، سریسیت- کلریت-کربنات (SCC)، آرژیلیک-سریسیت (AS)، پروپلیتیک (P) و کربناتی (C) است. اگرچه دگرسانی در سنگ‌های دیواره به‌خوبی گسترش یافته است، اما هیچ مرز روشنی میان پهنه‌های دگرسانی و کانی‏‌سازی دیده نمی‌شود و معمولاً رابطه‌ای تدریجی دارند. کانی‏‌سازی به‌صورت افشان، استوک‏‌ورک، جانشینی سنگ‏‌های کربناته و کمی برش‏‌های گرمابی دیده می‏‌شود. هورنبلند گرانیت و هورنبلند کوارتز مونزونیت پورفیری از توده‏‌های عامل کانی‏‌سازی هستند. هر دو تودة یادشده کانی‏‌سازی پیریت و کالکوپیریت به‌صورت افشان دارند که با دگرسانی کوارتز-سریسیت-پیریت (QSP) همراه هستند. کانی‏‌سازی اسکارن مرتبط با این دو توده در مرز با سنگ کربناته میزبان (سازند شتری) به‌صورت توده‏‌های با پهنای 2 تا 7 متر رخ داده است. اسکارن‏‌ها از گارنت غنی از آندرادیت، هدنبرژیت و دیوپسید ساخته شده‏‌اند (Mahdavi et al., 2016). پیریت، کالکوپیریت، بورنیت و اسفالریت به همراه مقدارهایی از مگنتیت و مولیبدنیت از کانی‏‌های فلزی نخستین (هیپوژن) هستند. مالاکیت، کریزوکلا، آتاکامیت، فیروزه و اکسیدهای آهن از کانی‏‌های پهنة اکسیدان به‌شمار می‌روند. کانی‏‌های کوپریت، کالکوسیت و کوولیت در پهنة سوپرژن دیده می‌شوند. پیریت فراوان‌ترین کانی سولفیدی در کانسار گزو است. در پهنه‏‌های دگرسانی در توده‏‌های آذرین درونی مقدار پیریت برابربا 1 تا 7 درصد است. شرایط اکسیداسیون سطحی در رخنمون‏‌های کانسار گزو جانشینی بخش بزرگی از این کانی به اکسیدهای آهن را به‌دنبال داشته است. کالکوپیریت با فراوانی 5/0 تا 5 درصد کانة اصلی مس در کانسار گزو به‌شمار می‌رود. این کانی همراه با بورنیت و پیریت در دگرسانی کوارتز- سریسیت- پیریت به‌صورت افشان و رگچه‏‌ای پدید آمده است. فراوانی اسفالریت تا نزدیک به 1 درصد است. میزان بورنیت بسیار کمتر از کالکوپیریت و به اندازة 5/0 درصد است. مقدار مولیبدنیت کمتر از 5/0 درصد است. کانی‏‌های ثانویه مس در کانسار گزو به فراوانی در امتداد شکستگی‏‌ها، درون حفره‌ها و به‌صورت پراکنده دیده می‌شوند. کوولیت و کالکوسیت در بخش‏‌های مختلف کانسار گزو از اکسیداسیون کالکوپیریت و بورنیت پدید آمده‌اند و در پهنه‏‌های غنی از کالکوپیریت، در حاشیه این کانی دیده می‏‌شوند. کوپریت در کانسار گزو فراوانی از 5/0 تا 1 درصد دارد و تنها در برخی حفره‌ها و رگچه‏‌ها دیده می‏‌شود. مالاکیت بسته به فراوانی کانی‏‌های سولفیدیِ کانسار در بخش اکسیدان در پهنه‏‌های دگرسانی توده‏‌های آذرین درونی پدید آمده است و گاه همراه با کریزوکلا و آتاکامیت دیده می‏‌شود.

 

آماده‌سازی نمونه و تجزیة عنصر فرعی زیرکن

شمار 2 نمونه از توده‏‌های آذرین درونی کانه‏‌دار منطقه (نمونه‌های هورنبلند کوارتز مونزودیوریت پورفیری (G90-171) و هورنبلند گرانیت (G91-188)) با کمترین میزان دگرسانی برای جداسازی زیرکن تا اندازة نزدیک به 60 مش (250 میکرومتر) پودر شدند. جداسازی کانی سنگین با تکنیک‌های جداسازی ثقلی و مغناطیسی مرسوم انجام شد. زیرکن‌ها در زیر میکروسکوپ بینوکولار به‌صورت دستی جدا شدند. دانه‏‌ها در رزین اپوکسی محکم و سپس صیقل داده شدند تا سطوح داخلی آنها نمایان شود. همة دانه‌ها با میکروگراف نوری عبوری و بازتابی و همچنین، تصویرهای کاتدولومینسانس (CL) ثبت شدند تا وضعیت ساختار درونی آنها به‌دست آید (شکل 3).

در نمونة G90-171، زیرکن‏‌ها بیشتر به صورت بلورهای منشوری بی‏‌رنگ تا قهوه‏‌ای کمرنگ شکل‏‌دار تا نیمه‏‌شکل‏‌دار هستند که اندازة آنها از 50 تا 200 میکرومتر طول و 50 تا 100 میکرومتر عرض متغیر است. تصویرهای CL نشان می‌دهند بیشتر بلورهای زیرکن منطقه‌بندی رشدی واضح دارند (شکل 3). نسبت Th/U زیرکن‏‌ها برابربا 54/0 تا 81/0 (میانگین: 67/0) است. میزان Th برابربا 1/110پی‏‌پی‏‌ام تا 2/301 پی‏‌پی‏‌ام (میانگین: 3/201 پی‏‌پی‏‌ام) است. محتوای U برابربا 3/178 پی‏‌پی‏‌ام و 8/390 پی‏‌پی‏‌ام (میانگین: 4/299 پی‏‌پی‏‌ام) است.

زیرکن‏‌های نمونة G91-188 بی‏‌رنگ تا قهوه ای کمرنگ، شفاف و بیشتر شکل‏‌دار تا نیمه‌شکل‏‌دار هستند. آنها شکل‌های منشوری کوتاه با طول بلورهای متوسط 50-100 میکرومتری و نسبت طول به عرض از 1: 1 تا 2:1 به نمایش می‏‌گذارند. تصویر CL آنها منطقه‌بندی نوسانی معمولی نشان می‏‌دهد که نشان‌دهندة خاستگاه ماگمایی آنهاست (شکل 3).

 

 

 

شکل 3- تصویرهای کاتدولومینسانس (CL) زیرکن‏‌های توده‏‌های آذرین درونی کانه‏‌دار گزو (دایره‏‌های سرخ‌رنگ محل آنالیزهای عنصر فرعی)

 

 

مقدار Th در این زیرکن‏‌ها برابربا 6/129 تا 4/305 پی‏‌پی‏‌ام و غلظت U برابربا 9/223 و 7/486 پی‏‌پی‏‌ام است. نسبت Th/U از 41/0 تا 1 متغیر ‌است. نسبت‏‌‏‌های U/Th زیرکن برای شناسایی زیرکن‏‌های دگرگونی از ماگمایی بسیار کارآمد است (Sun et al., 2002; Wu and Zheng, 2004). بازة محدود و یکسان نسبت‏‌‏‌های U/Th (84/1-69/0، جدول 1) و سن‌های U-Pb نوارها و هسته‏‌ها در زیرکن‏‌های گزو نشان‌دهندة خاستگاه ماگمایی آنها هستند.

 

 

 

 

 

 

 

جدول 1- داده‏‌های سن‏‌سنجی U-Pb زیرکن به روش LA-ICP-MS (مقدارهای Ce4+/Ce3+، fO2 و دمای Ti در زیرکن برای زیرکن‏‌های ماگمایی توده‏‌های آذرین درونی کانه‏‌دار گزو به‌دست آورده شده‌اند)

∆FMQ

Log fO2

T*(°K)

Ce4+/Ce3+

U/Th

Eu/Eu*

Concordance (%)

206Pb/238U

207Pb/235U

Sample No.

Age (Ma) 1σ

Age (Ma) 1σ

1.35

-18.73

873

162

1.58

0.54

96%

3.3

62.3

12.0

64.5

G90-171-1

1.13

-15.11

1008

143

1.83

0.66

98%

3.0

66.2

7.4

67.4

G90-171-2

0.99

-16.26

969

25

1.24

0.69

98%

3.4

67.1

11.3

67.9

G90-171-3

0.62

-15.73

1004

291

1.84

0.78

97%

3.2

67.7

7.7

69.7

G90-171-4

0.88

-15.50

1002

58

1.84

0.84

93%

3.7

63.0

8.1

67.4

G90-171-7

0.86

-14.47

1047

198

1.59

0.71

94%

2.4

62.0

7.0

65.7

G90-171-8

1.32

-15.60

981

259

1.47

0.83

89%

3.1

66.7

7.7

59.8

G90-171-9

1.15

-15.05

1010

385

1.76

0.56

96%

2.8

64.3

5.3

66.7

G90-171-10

0.85

-13.93

1071

48

1.44

0.57

95%

5.1

69.1

18.0

72.0

G90-171-11

1.14

-14.76

1023

117

1.37

0.71

96%

1.5

63.6

3.9

65.6

G90-171-13

0.98

-14.56

1037

161

1.27

0.63

93%

3.4

67.0

9.6

71.5

G90-171-14

1.05

-15.97

977

108

1.38

0.71

93%

2.7

67.2

9.8

71.7

G90-171-15

1.07

-14.18

1050

121

1.61

0.72

99%

1.8

63.2

5.3

62.9

G90-171-16

1.20

-13.91

1057

170

1.34

0.75

95%

2.3

69.1

6.9

72.5

G90-171-17

0.76

-15.67

1001

57

1.84

0.73

99%

3.8

67.2

14.3

67.4

G90-171-18

1.09

-14.44

1038

126

1.30

0.55

97%

1.7

65.5

6.2

63.7

G90-171-19

0.70

-16.56

968

180

1.48

0.81

92%

2.5

64.0

10.5

69.2

G90-171-20

1.08

-13.19

1096

153

1.10

0.6

94%

2.4

65.0

9.4

68.5

G91-188-1

1.51

-15.06

995

10

0.69

0.65

97%

3.0

66.0

10.1

67.5

G91-188-6

0.98

-14.96

1021

36

0.72

0.64

98%

4.2

65.8

6.4

66.2

G91-188-8

-1.37

-17.70

1004

13

1.60

0.14

99%

1.8

67.2

4.3

67.7

G91-188-9

2.33

-12.25

1081

80

1.26

0.39

94%

5.4

68.0

12.3

71.8

G91-188-13

0.81

-12.38

1151

190

0.88

0.60

97%

1.9

64.4

4.3

66.3

G91-188-15

1.14

-14.42

1037

53

1.73

0.41

97%

6.1

69.1

15.7

71.1

G91-188-16

1.19

-17.99

901

30

1.43

0.67

99%

1.7

67.7

7.7

68.7

G91-188-17

1.23

-12.50

1122

72

1.02

0.26

98%

3.2

68.7

4.7

69.7

G91-188-22

0.44

-15.73

1011

34

1.46

0.72

94%

3.4

62.3

4.5

65.1

G91-188-24

0.71

-13.62

1093

53

1.30

0.16

96%

3.2

65.3

10.4

66.6

G91-188-2-5

1.51

-15.06

995

10

0.90

0.65

96%

4.4

67.0

8.3

71.4

G91-188-2-6

-0.10

-16.56

999

22

1.23

0.27

98%

3.7

65.3

4.7

66.1

G91-188-2-12

1.14

-14.42

1037

53

1.44

0.41

94%

7.4

68.0

11.3

71.2

G91-188-2-16

0.99

-17.78

915

119

1.38

0.51

95%

4.6

68.2

7.3

70.8

G91-188-2-21

 

 

برپایة نمودارهای La دربرابر N(Sm/La) (Hoskin, 2005) و Y دربرابر U/Yb (Grimes et al., 2009)، ترکیب زیرکن‏‌های توده‏‌های آذرین درونی کانه‏‌دار گزو در قلمروی ماگمایی و مرز پوستة قاره‏‌ای و اقیانوسی جای دارد که نشان می‏‌دهد آنها از ماگمای سنگ‌کرة قاره‏‌ای و متاسوماتیسم‌شده با مذاب حاصل از ذوب پوستة اقیانوسی تبلور یافته‏‌اند (شکل‌های 4- A و 4- B).

مقدار عنصرهای فرعی زیرکن با تجزیة سطوح بدون میانبار یا دگرسانی‏‌ در مقطع زیرکن به‌دست آورده شده است. تجزیة عنصر فرعی با لیزر و دستگاه طیف‌سنجی جرمی پلاسمای القایی (LA-ICP-MS) در آزمایشگاه ایزوتوپی زمین‏‌شناسی در انستیتوی منابع معدنی، آکادمی علوم زمین چین انجام شد. شرایط عملیاتی دقیق برای سیستم لیزر و ابزار MC-ICP-MS و تبدیل داده‌ها را Hou و همکاران (2009) توضیح داده‌اند. در این روش، یک سیستم لیزری ArF excimer (Geolas CQ) به یک دستگاه Agilent 7500a ICP-MS متصل است. انتخاب اندازة نقطه (µm 160-60) و نرخ تکرارپذیری (Helz 10-3) با تأثیر نزدیک به 10J/cm2، به شدت سیگنال بستگی دارد. هنگام تابش لیزر، گاز هلیم به سلول نمونه وارد شد تا مقدار مواد زائد در پیرامون گودال تابش لیزری به کمترین اندازه برسد. سپس گاز آرگون برای بهبود کارایی حمل و نقل به‌کار برده شد. اندازه‏‌گیری‏‌های ICP-MS با کمک تجزیة انحلال-زمان و اوج پرش در یک نقطه در هر جرم انجام شد. هر پنج نمونة تجزیه‌شده با یک زیرکن استاندارد 91500 و یک دستگاه اندازه‏‌گیری NIST SRM 610 دنبال شدند. هر تجزیه نقطه‏‌ای تقریباً شامل 30 ثانیه جمع‏‌آوری پس‌زمینه و 40 ثانیه جمع‏‌آوری دادة نمونه بود. با به‌کارگیری برنامة ICP-MS DataCal، انتخاب داده‏‌های خام نامتعارف، ادغام سیگنال‏‌های پس‌زمینه و تجزیه‏‌ای و اصلاح زمان و کالیبراسیون عددی برای مقدار عنصرهای فرعی انجام شدند (Liu et al., 2010).

 

 

 

شکل 4- ترکیب زیرکن‏‌های توده‏‌های آذرین درونی کانه‏‌دار گزو در: A) نمودار La دربرابر N(Sm/La) (Hoskin, 2005)؛ B) نمودار U/Yb دربرابر Y (Grimes et al., 2007)؛ C) الگوی عنصرهای خاکی کمیاب ‌بهنجارشده با کندریت برای زیرکن‏‌ها و سنگ‌کل سنگ‌های آذرین درونیِ کانه‏‌دار گزو (ترکیب کندریت برگرفته از McDonough و Sun (1995) است. به منحنی با شیب ملایم سنگ‌کل دربرابر آنومالی‏‌های زیاد Ce و آنومالی‏‌های Eu منفی دانه‏‌های زیرکن توجه شود)

 

 

 

 

عنصرهای فرعی، چگونگی محاسبة نسبت Ce4+/Ce3+ و فوگاسیتة اکسیژن زیرکن

داده‌های تجزیة عنصرهای فرعی زیرکن و داده‏‌های به‌دست‌آمده به‌ترتیب در جدول‌های 1 و 2 آورده شده‌اند. آنومالی‌های Eu (Eu/Eu*) با روش مرسوم برپایة مقدارهای ‌بهنجارشدة Sm و Gd به‌دست آورده شده‌اند. از داده‏‌های سنگ‏‌کل (Mahdavi و همکاران، 2016) و عنصرهای فرعی زیرکن (جدول 2) برای به‌دست‌آوردن نسبت Ce4+/Ce3+ زیرکن بهره گرفته شد. محاسبة آنومالی‌های Ce نیاز به به‌دست‌آوردن مقدار Ce3+ دارد که به‌طور متداول برپایة مقدارهای La و Pr انجام می‌شود. مقدار La و Pr در زیرکن بسیار کم و نزدیک به آستانة آشکارسازی دستگاه LA-ICP-MS است (جدول 2 و شکل 4- C) و این نکته محاسبة دقیق Ce3+ را دشوار می‌کند.

 

 

جدول 2- داده‌های به‌دست‌آمده از تجزیة عنصرهای فرعیِ (برپایة ppm) زیرکن توده‏‌های آذرین درونی کانه‏‌دار گزو

Sample No.

G91-188-2-21

G91-188-2-16

G91-188-2-12

G91-188-2-6

G91-188-2-5

G91-188-24

G91-188-22

G91-188-17

G91-188-16

U

311

429

288

400

490

145

1066

271

429

Th

130

248

185

583

305

109

1209

152

248

Hf

24046

17024

16217

9706

13328

18862

20392

19125

17024

Lu

162.5

144.9

130.3

173.1

139.7

95.9

165.6

128.8

144.9

Yb

900

681

671

915

778

441

878

640

681

Tm

93.6

69

70.1

87

77.2

43.4

87.2

54.9

69

Er

428

237

324

372

333

175

370

223

237

Ho

86.7

45.7

70.4

88.2

73.4

35.2

73.1

49

45.7

Dy

218.9

104.3

171.6

229.3

169.8

89.3

193.4

102

104.3

Tb

15.82

12.64

13.88

20.46

13.32

7.05

14.33

8.34

12.64

Gd

39.04

22.21

38.46

74.29

33.36

18.21

38.39

21.01

22.21

Eu

1.76

1.39

1.27

7.69

0.69

1.86

1.49

2.42

1.39

Sm

2.83

4.92

5.34

17.66

5.07

3.44

8.09

5.73

4.92

Nd

1.23

3.74

2.4

10.12

2.46

2.15

5.04

4.53

3.74

Pr

0.01

0

0.19

0.66

0.28

0.14

0.44

0

0

Ce

25.5

34.24

13.08

35.02

27.16

14.2

76.6

24.68

34.24

La

0.1

0

0.11

0.18

0.56

0.21

0.82

0

0

Ti

1.84

7.6

5.1

4.85

13.11

5.82

17.11

1.52

7.6

 

جدول 2- ادامه

Sample No.

G91-188-15

G91-188-13

G91-188-9

G91-188-8

G91-188-6

G91-188-1

G90-171-20

G90-171-19

G90-171-18

U

351

134

481

105

400

283

292

330

273

Th

201

157

107

77

583

211

185

223

199

Hf

15825

15314

15923

10350

9706

10550

11128

11886

11298

Lu

129.9

195.1

100.4

80.1

173.1

98.1

78.9

101

80.3

Yb

596

1000

566

385

915

491

421

565

449

Tm

58.3

102.7

57.4

33.9

87

40.2

33.7

46.5

37.1

Er

210

445

259

146

372

147

119

165

133

Ho

43

94.7

56.9

29.4

88.2

31.3

23.7

32.2

27.6

Dy

97.7

218.9

141.4

66.6

229.3

59

56.3

75.7

68.2

Tb

7.74

16.96

10.99

5.5

20.46

4.98

4.38

5.53

5.28

Gd

23.86

47.78

26.34

15.16

74.29

15.75

12.69

15.92

16.49

Eu

1.4

2.13

0.49

1.4

7.69

1.01

1.39

1.23

1.76

Sm

2.12

5.89

4.37

2.98

17.66

1.69

2.16

2.92

3.31

Nd

0.89

2.58

2.11

1.78

10.12

1.12

0.54

1.38

1.82

Pr

0.1

0.12

0.15

0.21

0.66

0.11

0.04

0.08

0.13

Ce

27.46

42.68

6.72

12.36

35.02

23.46

17.33

26.21

18.64

La

0

0.1

0.15

0.44

0.18

0

0.02

0

0.01

Ti

21.85

11.74

5.39

6.42

4.85

13.5

3.57

7.71

5.17

 

جدول 2- ادامه

Sample No.

G90-171-17

G90-171-16

G90-171-15

G90-171-14

G90-171-13

G90-171-11

G90-171-10

G90-171-9

G90-171-8

U

391

355

268

324

379

178

365

329

275

Th

301

242

201

201

274

140

266

229

156

Hf

11038

10255

11328

10699

10334

9139

9626

9723

9520

Lu

105.3

100.9

84.6

95.6

96.4

80.5

85.2

92.2

79.4

Yb

592

567

473

517

568

460

496

520

450

Tm

48

44.8

39.5

41.3

46

39.6

40.7

43.8

34.9

Er

172

160

141

144

158

151

139

150

121

Ho

33.6

32.4

28.4

28.2

32.3

31.5

27.5

29

24.8

Dy

80.3

76.2

69.2

67

77.5

67.2

65.3

68

55

Tb

5.21

5.56

4.76

4.93

5.6

5.73

5.03

4.9

4.21

Gd

14.09

13.31

15.11

12.86

14.21

15.53

12.24

12.4

10.15

Eu

1.37

1.33

1.32

1

1.47

1.32

1

1.26

1.07

Sm

2.2

2.39

2.15

1.81

2.83

3.24

2.38

1.77

2.09

Nd

1.5

1.66

1.4

1.16

1.6

1.9

0.34

0.75

0.59

Pr

0.11

0.09

0.06

0.06

0.1

0.04

0.08

0.02

0.02

Ce

30.51

25.35

21.3

22.76

26.73

15.65

25.19

25.38

18.31

La

0.14

0.01

0

0

0

0

0

0.33

0

Ti

9.27

8.72

3.97

7.65

6.56

10.73

5.72

4.15

8.43

 

 

جدول 2- ادامه

Sample No.

G90-171-7

G90-171-4

G90-171-3

G90-171-2

G90-171-1

U

306

203

273

214

301

Th

208

110

221

117

191

Hf

10093

9341

9164

9300

9499

Lu

87.7

57

80.9

65.9

56

Yb

521

324

490

376

342

Tm

40.5

25.9

41.7

30.3

27.5

Er

138

87

143

98

95

Ho

30

17.4

32.2

20.4

19.3

Dy

73.5

37.3

89.6

47.3

43.8

Tb

5.08

2.86

7.23

3.31

3.42

Gd

14.41

10

21.22

7.15

11.15

Eu

1.74

0.77

2.76

0.79

0.74

Sm

2.81

0.91

7.05

1.87

1.59

Nd

2.47

0.32

2.88

0.94

0.81

Pr

0.1

0.02

0.1

0.02

0.04

Ce

19.81

12.86

18.81

17.77

20.41

La

0

0

0

0

0

Ti

5.27

5.35

3.59

5.61

1.03

 

برای محاسبة مقدارهای Ce4+/Ce3+ روش Smythe و Brenan (2015) به‌کار برده شد. در این روش، مقدار عنصرهای خاکی کمیاب سبکی مانند La، Pr و Eu برای محاسبة Ce3+ و نیز کاتیون 4 ظرفیتی U برای محاسبة Ce4+ به‌کار برده نمی‏‌شود؛ زیرا میانبار‏‌های کوچک می‌توانند مقدار کم این عنصرها را بهم بریزند. ضریب‌های تفکیک‌های زیرکن- مذاب برای Ce3+ و Ce4+ برپایة الگوی کرنش شبکه (Blundy and Wood, 1994) به‌دست آورده شدند. شعاع یونی REE از روش پیشنهادیِ Shannon (1976) به‌دست آمد.

در این پژوهش، فوگاسیته‌های اکسیژن (logfO2) برپایة روش‌های کالیبراسیون پیشنهادیِ Smythe و Brenan (2015) و Trail و همکاران (2012)، به‌دست آورده شدند. در الگوی پیشنهادیِ Smythe و Brenan (2015)، کالیبراسیون فوگاسیتة اکسیژن به پارامترهای دما، نسبت Ce4+/Ce3+ مذاب، ترکیب و مقدار آب مذاب بستگی دارد. مشابه با کالیبراسیون نسبت Ce4+/Ce3+ زیرکن، برای به‌دست‌آوردن نسبت‌های Ce4+/Ce3+ مذاب‏‌ها از الگوی کرنش شبکه (معادله 1؛ Blundy and Wood, 1994) بهره گرفته شد که در آن، D0 ضریب تفکیک جبران کرنش، E مدول یانگ، NA عدد آووگادرو، R ثابت گاز و T دما (سانتیگراد) هستند. حاصل رسم‌کردن lnDi دربرابر عبارت (ri/3 + r0/6)×(ri-r0)2 رابطه‌ای خطی برای سری‏‌هایی از کاتیون‏‌های هم‏‌ظرفیت است. ازآنجایی‌که شعاع یونی Ce4+ و Ce3+ معلوم است، ضریب تفکیک‏‌شان با درون‏‌یابی به‌دست آورده می‌شود.

 

معادلة 1:

lnDi = lnD0 - (4  ×E×NA×(ri/3 + r0/6)×(ri-r0)2) / (R×(T + 273.15))

مقدار DCezircon/melt بین ضریب‌های تفکیک دو عضو پایانی حالت ظرفیت (Ce4+ و Ce3+) است و fO2 از ترکیب معادله‌های 2 و 3 به‌دست آورد.

 

معادلة 2:

(Ce/Ce*)D = DCezircon/melt/(DLazircon/melt ×DPrzircon/melt)1/2

 

معادلة 3:

ln (Ce/Ce*)D = (0.1156±0.0050×lnfO2) + ((13.860±708)/(T + 273.15)) – (6.15±0.484)

 

که در آنها، DCezircon/melt، DLazircon/melt و DPrzircon/melt به‌ترتیب ضرایب تفکیک Ce، La و Pr بین زیرکن و مذاب هستند و T دماست (برپایة درجة کلوین). اگرچه مذابی وجود ندارد، اما ترکیب کل سنگ میزبان را می‌توان بجای آن به‌کار برد.

مشابه با کالیبراسیون نسبت Ce4+/Ce3+ زیرکن، برای به‌دست‌آوردن نسبت‌های Ce4+/Ce3+ مذاب‏‌ها، الگوی کرنش شبکه (معادلة 2؛ Blundy and Wood, 1994) به‌کار برده شد. دمایی به‌کاربرده‌شده با دماسنج Ti در زیرکن (روش پیشنهادیِ Ferry و Watson، 2007) به‌دست آمد. در دماسنج Ti در زیرکن، دمای تبلور زیرکن برپایة مقدار Ti (برپایة ppm) در زیرکن (Tizircon) و اکتیویته‏‌های SiO2 (aSiO2) و TiO2 (aTiO2) در مذاب میزبان و با به‌کارگیری معادلة 4 به‌دست آورده می‌شود:

 

معادلة 4:

log Tizircon = (5.711 ± 0.072) - (4.800 ± 86) / (T + 273.15) - logaSiO2 + log aTiO2

 

که در این معادلة Smythe و Brenan (2015) مقدار اکتیویته SiO2 و TiO2 به‌ترتیب 1 و 7/0 فرض شده است. بازة دماهای محاسبه‌شده زیرکن‏‌‏‌‏‌ها در سنگ‌های آذرین درونی کانه‏‌دار گزو برابربا 873 تا 1151 درجة کلوین است (جدول 1). ازآنجایی‌که ماگماهای کانه‏‌دار به‌طور شاخص از آب غنی هستند (بیشتر از 10 درصد مقدار آب ماگمای پورفیری کانه‏‌دار گزارش شده (Lu et al., 2015))، مقدار آب ماگمای پورفیری گزو 5/6 درصد وزنی فرض شد. برای محاسبه خطای فوگاسیتة اکسیژن، به خطاهای آنالیزی هر دوی عنصرهای فرعی زیرکن و عنصرهای اصلی و فرعی سنگ‌کل توجه شد. میزان خطای فوگاسیتة اکسیژن (logfO2) به‌دست‌آمده در این پژوهش از 32/1 کمتر است.

 

نسبت‏‌های Ce4+/Ce3+ و فوگاسیته‏‌های اکسیژن استنباط‌شدة زیرکن

برپایة مقدارهای عنصر فرعی (جدول 2) و الگوهای عنصرهای خاکی کمیاب ‌بهنجارشده با کندریت (شکل 4- C)، زیرکن‏‌های نفوذی‏‌های کانه‏‌دار گزو الگوهای REE مشابهی دارند. همة زیرکن‏‌ها غنی‌شدگی از HREE نسبت به LREE، آنومالی‏‌های Ce مثبت قوی و آنومالی‌های Eu منفی نشان می‌دهند. آنومالی Eu به‌دست‌آمده برای دانه‏‌های زیرکن بازه‏‌ای از 14/0 تا 86/0 دارند که در همة نمونه‏‌ها، مگر چند نمونه، مقدارهای بالاتر از 4/0 نشان می‏‌دهند (جدول 1).

برپایة داده‏‌های محاسباتی جدول 1، مقدارهای Ce4+/Ce3+ به‌دست‌آمده برای زیرکن‏‌های نمونة کوارتز مونزودیوریت (G90-171) در بازة‏‌ 25 تا 385 (میانگین: 153) و برای هورنبلند گرانیت (G91-188) در بازة‏‌10 تا 190 (میانگین: 62) و در مجموع دو نمونه در بازه 10 تا 385 (میانگین: 110) جای گرفته‌اند. مقدار فوگاسیتة اکسیژن استنباط‌شده برای توده‏‌های پورفیری گزو برای زیرکن‏‌های نمونة کوارتز مونزودیوریت در بازة‏‌ ∆FMQ 0.6 تا ∆FMQ 1.4 (میانگین: ∆FMQ 1) و برای هورنبلند گرانیت در بازة‏‌ ∆FMQ -0.1 تا ∆FMQ 2.3 (میانگین: ∆FMQ 1.1) است، مگر یک نمونه که ∆FMQ -1.37 دارد و در مجموع دو نمونه با بازه‏‌ای از ∆FMQ -1.37 تا ∆FMQ +2.33 (میانگین: ∆FMQ ~ +1) جای دارد (جدول 1).

 

بحث

عدد جادویی فوگاسیتة اکسیژن برای کانی‏‌سازی پورفیری از ∆FMQ +2 بیشتر است (Mungall, 2002; Sun et al., 2013b). میانگین فوگاسیتة اکسیژن چند ذخیرZ مس پورفیری دنیا برابربا ~∆FMQ +1.5 است (Sun et al., 2015; Shen et al., 2015; Smythe and Brenan 2015; Hattori et al., 2017). بر این پایه، مقدار میانگین ∆FMQ +1 برای همة زیرکن‏‌های گزو از مقدار میانگین ~∆FMQ +1.5 در ذخیره‌های مس پورفیری دنیا به میزان تقریباً ∆FMQ 0.5 کمتر است. در داده‏‌های گزو، مگر در دو نمونه، همة مقدارها از ~∆FMQ +1.5 کمتر است. مقدارهای Ce4+/Ce3+ و Eu/Eu* ذخیره‌های پورفیری مختلف کمربند کوهزایی آسیای مرکزی (Shen et al., 2015) و نمونه‏‌های زیرکن گزو در شکل 5 آورده شده‏‌اند. همة سنگ‏‌های آذرین درونی کانه‏‌دار ذخیره‌های مس پورفیری بزرگ کمربند کوهزایی آسیای مرکزی بیشتر از 4 میلیون تن مس دارند و نسبت‌های Ce4+/Ce3+ به‌دست‌آمده برای دانه‏‌های زیرکن آنها با بازه‏‌ای از 74 تا 592 بالا به‌شمار می‌رود. مقدارهای Ce4+/Ce3+ به‌دست‌آمده برای دانه‏‌های زیرکن دو ذخیره با اندازه متوسط کمربند کوهزایی آسیای مرکزی (ذخیره‌های Erdenet و Tuwu-Yandong) بازه ای از 74 تا 332 نشان می‌دهند. نسبت‌های Ce4+/Ce3+ به‌دست‌آمده برای زیرکن در نفوذی‏‌های ذخیره‌های کوچک کمربند کوهزایی آسیای مرکزی بازه ای از 28 تا 158 دارند. نسبت‏‌های Ce4+/Ce3+ به‌دست‌آمده برای ذخیره‌های بزرگ همانند ذخیره‌های متوسط است (شکل 5). مقایسه مقدار Ce4+/Ce3+ زیرکن‏‌های نمونه کوارتز مونزودیوریت با بازه‏‌ 25 تا 385 و هورنبلند گرانیت با بازه ‏‌10 تا 190 (مجموع هر دو نمونه با بازة 10 تا 385) مربوط به نفوذی‏‌های کانه‏‌دار گزو با مقدار ذخیره‌های کمربند کوهزایی آسیای مرکزی نشان‌دهندة رخداد ذخیره‌ای متوسط تا کوچک و چه‌بسا عقیم در منطقة گزو است (شکل 5).

 

 

شکل 5- مقایسه مقدار Ce4+/Ce3+ دربرابر Eu/Eu* توده‏‌های آذرین درونی کانه‏‌دار گزو با ذخیره‌های پورفیری بزرگ، متوسط و کوچک مربوط به کمربند کوهزایی آسیای مرکزی (Shen et al., 2015)

 

همان‌گونه‌که گفته شد، آنومالی Eu به‌دست‌آمده برای دانه‏‌های زیرکن گزو بازه‏‌ای از 14/0 تا 86/0 نشان می‌دهد که در نمونه‏‌ها، مگر چند نمونه، مقدار آن از 4/0 بالاتر است (جدول 1؛ شکل 5). زیرکن با 4/0Eu/Eu*> ویژگی بسیاری از ماگماهای کمانی کانه‏‌دار است (Ballard et al., 2002; Burnham and Berry, 2012; Trail et al., 2012) و نشان می‌‌دهد نسبت‌های Eu3+/Eu2+ در ماگماهای اکسیدان بالاست. نسبت‏‌های Eu/Eu* در دانه‏‌های زیرکن به فاکتورهایی مانند شرایط اکسیداسیون ماگماهای مادر و نیز تبلور برخی کانی‏‌ها مانند پلاژیوکلاز از ماگما بستگی دارد (Shen et al., 2015). در مذاب سیلیکاته یوروپیم (Eu) به‌صورت Eu2+ و Eu3+ وجود دارد و Eu2+ به‌طور ترجیحی در جایگاه Ca2+ پلاژیوکلاز جای می‏‌گیرد. ازاین‌رو، تبلور پلاژیوکلاز Eu را در مذاب بجامانده کاهش می‏‌دهد و در هر فازی که پس از پلاژیوکلاز متبلور شود، Eu/Eu* کم می‏‌شود (Sun et al., 2015).

سرزمین ایران مرکزی متشکل از سه پهنة پوسته‏‌ای با جهت N-S (از خاور به باختر شامل بلوک‏‌های لوت، طبس و یزد؛ شکل 1- A) درون سیستم کوهزایی آلپی-هیمالیایی و بخشی از قارة بزرگ‌تر سیمرین است که در پی بسته‌شدن اقیانوس پالئوتتیس پدید آمده است (مانند Sengör, 1987; Stöcklin, 1968). این سرزمین همراه با دیگر بلوک‌های سیمیرین در ایران (پهنة البرز و سنندج- سیرجان) در شمال‏‌خاوری پهنة برخوردی نئوتتیس زاگرس- مکران جای دارد (Stöcklin, 1968). برپایة بررسی‌های Berberian (1977)، در زمان پالئوزوییک تا تریاس زیرین، بلوک‏‌های لوت و طبس تاریخچة رسوبی مشابهی داشته‌اند. بازسازی‏‌ حرکت‌های صفحه‏‌ای (Regard et al., 2010; Allen et al., 2011) نشان می‌دهد بلوک لوت یک قطعه قاره‌ای کمابیش سخت بوده است که میان دو برخورد جداگانة زاگرس در باختر و هیمالیا در خاور، گرفتار شده است. بلوک‏‌های لوت- طبس و یزد با یک کمربند طولانی، کمانی و از نظر ساختاری پیچیده که به‌صورت پهنة زمین‌ساختی کاشمر- کرمان (KKTZ؛ در شکل 1-A این مقاله به‌صورت بلوک پشت‌بادام نشان داده شده است) شناخته شده است، از یکدیگر جدا می‌شوند (Haghipour and Pelissier, 1977; Ramezani and Tucker, 2003). برخلاف بلوک‏‌های همسایه طبس و یزد، KKTZ بیرون زدگی‏‌های چشمگیری از سطوح پوسته‏‌ای ژرف‏‌تر با سنگ‏‌های دگرگونی نئوپروتروزوییک بالایی و پالئوزوییک زیرین را در دسترس می‌گذارد. برپایة نتایج پژوهش‌های ساختاری و سن‏‌سنجی (40Ar-39Ar) کانی همزمان روی میلونیت‏‌های کمپلکس‏‌های دگرگونی بیرون‏‌زده در KKTZ (Masoodi et al., 2013)، هنگام کوهزایی سیمرین، در تریاس- ژوراسیک زیرین آغازی (پیش از 186~ میلیون سال پیش؛ سیمرین زیرین)، رویداد پیوستن قاره‏‌ای همزمان با حرکت‌های برشی راستگرد بزرگ در KKTZ روی داده است. در ژوراسیک میانی (168~ میلیون سال پیش؛ سیمرین میانی)، حرکت‌های برشی نرمال با شیب شمال‏‌خاوری، بیرون‏‌زدگی کمپلکس‏‌های دگرگونی را به‌دنبال داشته است. رویدادهای فشارشی سیمرین پایانی (کرتاسه بالایی) پهنه‏‌های برشی همراه با گسل‏‌های معکوس و چین‏‌های بسیار برگشته را پدید آورده‌اند (Masoodi et al., 2013).

پهنه‌های برشی راستگرد و سن‌های 40Ar-39Ar به‌دست‌آمده با پهنة برخوردیِ مورب در جایگاه کمانی هنگام تریاس بالایی- کرتاسه زیرین در سراسر KKTZ که برای سرزمین ایران مرکزی پیشنهاد شده است، سازگار هستند (Ramezani and Tucker, 2003; Bagheri and Stampfli, 2008; Sheikholeslami et al., 2008; Zanchi et al., 2006, 2009a, 2009b; Wilmsen et al., 2009a, 2009b). بر این پایه، پهنه‌های برشی راستگرد قدیمی در پهنة KKTZ، به‌صورت گسل‏‌های پیونددهندة بلوک لوت- طبس و بلوک یزد در ایران مرکزی رفتار کرده‌اند. ویژگی‌های زیر نشان‌دهندة رویداد این برخورد هستند:

1) تغییر چشمگیر رسوبگذاری کربناته پلتفورم تریاس میانی (سازند شتری) به سنگ‌های سیلیسی آواری گروه شمشک (نورین- باژوسین) در بلوک طبس ایران مرکزی (Wilmsen et al., 2009b) (شکل 1- B)؛

2) ناپیوستگی زاویه‏‌دار تریاس بالایی در ایران مرکزی و البرز (Aghanabati, 2004; Davoudzadeh and Schmidt, 1984; Fürsich et al., 2005)؛

3) گسترش برگوارگی دگرگونی درجه بالا در شرایط رخساره آمفیبولیت و ضخیم‌شدگی پوسته‌ای در کمپلکس شترکوه، بخش شمال خاوری بلوک کویر بزرگ (Rahmati-Ilkhchi et al., 2010).

نتایج حرکت‌های برشی راستگرد بزرگ در KKTZ هنگام ژوراسیک زیرین آشکارا نشان‌دهندة رویداد چرخشی پادساعتگرد بزرگ برای بلوک لوت-طبس (135 درجه) هستند. چرخش بلوک‌های برخوردی در پی فعالیت راستالغز هنگام ادغام‌شان را Wilmsen و همکاران (b2009) پیشنهاد کرده‌اند. فعالیت ماگمایی پیوسته همراه با حرکت‌های راستالغز برای رژیم‏‌های کمان همگرایی مورب قدیمی و نیز جدید معمول است (Barnes et al., 1998; de Saint Blanquat et al., 1998). هنگام همگرایی کمان مورب، در پی حرکت صفحه، دگرریختی تفکیک‌شده (شامل برش‌خوردگی راستالغز و یک مولفة کشش موازی کوهزایی) رخ می‌دهد. فعالیت تکتونوماگمایی پیوسته با گرایش کمانی تا برخوردی در سرزمین ایران مرکزی هنگام مزوزوییک را چندین پژوهشگر گزارش کرده‌اند (Crawford, 1977; Immel et al., 1997; Ramezani and Tucker, 2003; Reyer and Mohafez, 1970). همچنین، جایگزینی گرانیتوییدهای شاه‏‌کوه (Esmaeily et al., 2005)، سرخ‏‌کوه (Karimpour et al., 2011) و باتولیت کلاته آهنی (Karimpour et al., 2014) با سن‌هایی در بازة 162~ تا 165 میلیون سال پیش به‌خوبی نشان‌دهندة رویداد برخوردی ژوراسیک است. به پیشنهاد Wilmsen و همکاران (b2009)، در تریاس بلوک‏‌های ایران مرکزی با بیشترین احتمال جهت باختری– خاوری داشته‌اند و بلوک لوت در روبروی نئوتتیس جای داشته است؛ اما به‌باور Shafiei و همکاران (2009)، در کرتاسة پسین، فرورانش نئوتتیس به زیر بلوک لوت موازی پهنة سنندج-سیرجان رخ داده است. افیولیت‏‌های کرتاسه در بخش خاوری بلوک لوت (نشان‌دهندة وجود اقیانوس قدیمی سیستان میان بلوک‏‌های لوت و افغانستان؛ شکل 1) بخشی از اقیانوسی بوده‌اند که خرد‏‌قاره ایران مرکزی را در کرتاسه فراگرفته بوده‌اند (McCall, 1997). اقیانوس سیستان در آغاز کرتاسة پیشین باز شده است (Babazadeh and Wever, 2004) و در کرتاسة پسین هنوز وجود داشته است (Zarrinkoub et al., 2012)؛ اما سازوکار و زمان بسته‌شدن اقیانوس هنوز به درستی شناخته نشده است. برای بسته‌شدن اقیانوس سیستان نظریه‌های گوناگونی (مانند: فرورانش پالئوسن بالایی-ائوسن پیشین به‌سوی خاور در پی برخورد بلوک‏‌های لوت و افغان (Tirrul et al., 1983; Pang et al., 2013; Saccani et al., 2010)؛ فرورانش باختری به زیر بلوک لوت (Zarrinkoub et al., 2012)؛ فرورانش همزمان به‌سوی خاور و باختر (Arjmandzadeh et al., 2011)؛ فرورانش درون‌اقیانوسی به‌سوی خاور (Saccani et al., 2010)) پیشنهاد شده‌اند. ماگماتیسم پس از برخورد در راستای خط درز شمالی- جنوبی و درازای بیشتر از 1000 کیلومتریِ کمپلکس‏‌های رتوک و نه و نیز بلوک لوت، هنگام ائوسن تا الیگوسن (Karimpour et al., 2011; Richards et al., 2012) پیامد زوال سنگ‌کره و بالاآمدن زبانه‏‌های سست‌کره‌ای هنگام رمبش کششی خاور ایران دانسته شده است (Pang et al., 2013).

برپایة بررسی‌های Mahdavi و همکاران (2016)، توده‏‌های آذرین درونی گزو ویژگی کالک‏‌آلکالن پتاسیم بالا نوع I دارند و در نمودار Nb در برابر Rb/Zr (شکل 6)، در قلمروی کمان فرورانش قاره‏‌ای جای می‏‌گیرند. همچنین، برپایة نمودار Y در برابر Sr/Y آنها ویژگی آداکیتی ندارند (شکل‌ 7).

 

 

شکل 6- نمودار زمین‌ساختی Nb دربرابر Rb/Zr (Brown et al., 1984) برای سنگ‌های آذرین کانه‏‌دار گزو برپایة داده‏‌های سنگ‏‌کل از Mahdavi و همکاران (2016)

 

شکل 7- نمودار شناخت آداکیت از سنگ‏‌های کالک‏‌آلکالن کمان نرمال (Defant and Drummond, 1990) برای سنگ‌های آذرین کانه‏‌دار گزو برپایة داده‏‌های سنگ‏‌کل از Mahdavi و همکاران (2016)

 

برپایة ایزوتوپ‏‌های Lu-Hf (Mahdavi et al., 2016)، خاستگاه توده‏‌های آذرین درونی گزو، ماگماهای گوشته‏‌ای با آغشتگی پوستة قدیمی است. در خاستگاه ماگمای مادر احتمالاً هورنبلند و اکسیدهای آهن و تیتانیم (روتیل، ایلمنیت) بجامانده‏‌اند. از دیذگاه کانی‏‌سازی، کانسار گزو کانی‏‌های فلزی اولیه اصلی کالکوپیریت، بورنیت و اسفالریت همراه با کانی‏‌های فرعی پیریت و مگنتیت را دارد. برپایة داده‌های سن‏‌سنجی U-Pb زیرکن و ویژگی‌های صحرایی (Mahdavi et al., 2016)، توده‏‌های آذرین درونی کانه‏‌دار کانسار گزو در زمان کوتاهی و در کمتر از نزدیک به 1 میلیون سال پیش جایگزین شده‏‌اند (1/65-9/65 میلیون سال پیش). زمین‌شیمی سنگ‏‌کل و مقدارهای ƐHf(t) و سن‌های مدل برای زیرکن در توده‏‌های گزو (Mahdavi et al., 2016) نشان می‌دهد ذوب‌بخشی خاستگاهی هیبرید متشکل از ترکیب‌های جداشده از گوشتة متاسوماتیسم‌شده با محلول‏‌های جداشده از صفحة اقیانوسی فرورانده و ترکیب‌های پوسته‏‌ای کمابیش قدیمی ایران مرکزی، توده‏‌های آذرین درونی در منطقة گزو را پدید آورده است. برپایة بررسی‌های Mahdavi و همکاران (2016)، شباهت ویژگی‏‌های زمین‌شیمیایی و سنی توده‏‌های آذرین درونی گزو با گرانیتوییدهای بجستان (Jung et al., 1983; Ahmadi Rouhani et al., 2016) و کجه در باختر فردوس (Najafi et al., 2014) و جایگیری آنها در شمال بلوک لوت چه‌بسا نشان‌دهندة فرورانشی در جهت جنوب‏‌باختری در شمال بلوک ایران مرکزی باشد که هنگام آن گرانیتوییدهای بجستان، کجه و توده‏‌های گزو جایگزین شده‏‌اند. به باور Stampfli و Borel (2004) و Mahdavi و همکاران (2016) عامل این رویداد فرورانشی بسته‌شدن حوضة پشت‌کمان سبزوار در میان ایران مرکزی و کوه‌های البرز در کرتاسه پسین تا ائوسن و فرورانش آن به زیر ایران مرکزی (Verdel et al., 2011; Stampfli and Borel 2002; Moix et al., 2008; Shafaii Moghadam et al., 2015) بوده است که در پی همگرایی پیوسته میان صفحة عربی و ایران رخ داده است (Agard et al., 2011; Rossetti et al., 2014).

برپایة بررسی‌های گسترده، ذخیره‌های پورفیری رابطة نزدیکی با ماگماهای اکسیدان دارند (Burnham and Ohmoto, 1980; Candela, 1992; Hedenquist and Lowenstern, 1994; Mungall, 2002; Liang et al., 2006; Liang et al., 2009; Sillitoe, 2010; Sun et al., 2012, 2013b). همچنین، به ماگماهای سری مگنتیتی شناخته می‌شوند (Ishihara and Terashima, 1989). این ذخیره‌های مس- (مولیبدن)- (طلا) تقریباً همیشه با ماگمای آداکیتی اکسیدان غنی از گوگرد و فلز ارتباط دارند و ماگماهای مادر آنها از آب و اکسیدان‏‌ غنی هستند (Ballard et al., 2002; Mungall, 2002; Sillitoe, 2010). هم‌رشدی‌های مگنتیت و هماتیت نشان می‌دهند بیشتر فوگاسیته‏‌های اکسیژن ذخیره‌های پورفیری به مقدارهای مشخص‌شده به بافر هماتیت- مگنتیت (HM) می‏‌رسند. سولفات یک شاخص رایج از فوگاسیتة اکسیژن بالای ذخیره‌های پورفیری است (Vila et al., 1991; Halter et al., 2005; Imai et al., 2007; Stern et al., 2007; Li et al., 2008; Liang et al., 2009; Cooke et al., 2011; Kavalieris et al., 2011; Ling et al., 2013). افزون‌بر سولفات، هماتیت و اسپکیولاریت اولیه نیز در بسیاری از ذخیره‌های پورفیری گزارش شده است (Vila and Sillitoe, 1991; Vila et al., 1991; Spry et al., 1996; Baker et al., 1997; Hedenquist et al., 1998; Imai, 2001; Seedorff and Einaudi, 2004; Imai et al., 2007; Li et al., 2008; Sillitoe, 2010;).

بررسی‌های پیشین روی کانی‏‌سازی گزو در منطقة گزو (Mahdavi et al., 2016)، نشان داده‌اند مگر مگنتیت که اکسید آهن رایج است، هیچ هماتیت و/یا اسپکیولاریت اولیه‏‌ای همراه با کانی‏‌سازی در کانسار گزو دیده نشده است. همچنین، کانی انیدریت همراه با ذخیره نیز گزارش نشده است. این شواهد نشان‌دهندة نبود رخداد کانی‏‌سازی گزو در بالای بافر هماتیت- مگنتیت (HM) هستند. این حالت با مقدارهای نسبت‏‌های Ce4+/Ce3+ و فوگاسیته‏‌های اکسیژن (∆FMQ +1) استنباط‌شده زیرکن سازگار است.

مس، طلا و مولیبدن عنصرهای کالکوفیل با ضریب‌های تفکیک بالا میان سولفید و مذاب هستند. سولفید رفتارهای مس و طلا را به‌شدت کنترل می‏‌کند. هنگام ذوب‌شدن گوشته، مس و همچنین، طلا و مولیبدن عنصرهایی به‌طور متوسط ناسازگار هستند (McDonough and Sun, 1995; Sun et al., 2003a, 2003b, 2004a). مقدار مس تخمینی در گوشته 30 پی‏‌پی‏‌ام است (McDonough and Sun, 1995)؛ اما مقدار مس در MORB که تا کنون منتشرشده بازه‏‌ای از 70 تا 150 پی‏‌پی‏‌ام دارد (Hofmann, 1988; Sun et al., 2003b). هنگامی‌که هیچ سولفید بجامانده‏‌ای در خاستگاه گوشته‏‌ای وجود نداشته باشد، مس و عنصرهای کالکوفیل بسیار ناسازگار می‏‌شوند (Lee et al., 2012; Liu et al., 2014). مقدار گوگرد در گوشتة اولیه نزدیک به 250-200 پی‏‌پی‏‌ام (McDonough and Sun, 1995) و در گوشتة تهی‌شده نزدیک به 150 پی‏‌پی‏‌ام (Lorand, 1990; Mavrogenes and O'Neill, 1999) برآورد می‏‌شود. دربرابر پریدوتیت گوشته، MORB مقدارهای گوگرد حدود 1000 پی‏‌پی‏‌ام دارد (O'Neill and Mavrogenes, 2002). اثرات فوگاسیتة اکسیژن بر سولفیدهای بجامانده، و در نتیجه، مقدار مس در مذاب‏‌ها، با درنظرگرفتن ذوب‌بخشی صفحه‌های اقیانوسی فرورانده‏‌شده بسیار روشن‏‌تر می‏‌شود. غالباً نوع گوگرد در ماگماها را فوگاسیتة اکسیژن کنترل می‏‌کند (Jugo et al., 2005, 2010; Jugo, 2009). در فوگاسیته‏‌های اکسیژن کمتر از بافر FMQ، سولفید نوع گوگرد غالب است. نسبت‏‌‏‌های سولفات در بالای بافر FMQ شروع به افزایش می‏‌کند. در ∆FMQ +2 بیشتر گوگرد ماگماها به‌صورت سولفات وجود دارد (Jugo et al., 2005, 2010; Jugo, 2009). آزمایش‌ها نشان داده‌اند در ماگماها، حلالیت سولفات بسیار بیشتر از سولفید است.

در فوگاسیته‏‌های اکسیژن ∆FMQ 0 تا ∆FMQ +2.5، هرچه سیستم اکسیدان‏‌تر شود، مقدار گوگرد در ماگما بالاتر می‏‌رود، در نتیجه، فوگاسیتة اکسیژن بالا مؤثرترین راه برای حذف سولفیدهای بجامانده است (Lee et al., 2012; Sun et al., 2013b). حلالیت سولفید در ماگماها به فوگاسیتة اکسیژن در زیر بافر FMQ وابسته نیست (Mavrogenes and O'Neill, 1999) و این بدین معناست که بیشتر گوگرد به شکل سولفات در فوگاسیتة اکسیژن بالا حذف می‏‌شود (Jugo, 2009). حذف گوگرد عنصرهای کالکوفیل بسیار بیشتری را آزاد می‏کند (Sun et al., 2004b; Liang et al., 2009; Lee et al., 2012). در فوگاسیتة اکسیژن زیر ∆FMQ +1، ذوب‌بخشی 10 درصد یا کمتر گوة گوشته‏‌ای سولفیدهای بجامانده را حفظ می‏‌کند. در فوگاسیته‏‌های اکسیژن بالاتر هیچ سولفیدی بجا نمی‏‌ماند؛ مگر اینکه گوگرد از صفحة فرورانش افزوده شود که در واقعیت احتمال آن وجود دارد. هنگام دگرگونی صفحة در حال فرورانش، گوگردِ سنگ‏‌های دگرگونی شیست آبی تا آمفیبولیت مهاجرت می‏‌کند (Tomkins, 2010; Sun et al., 2013a). به‌دنبال آن، گوگرد و عنصرهای کالکوفیلِ گوة گوشته‏‌ای آزاد می‌شوند (Li et al., 2013a). با توجه به این حالت، سنگ‏‌های کمان عادی (نرمال) برای کانی‏‌سازی مس پورفیری مطلوب نیستند (Sun et al., 2015).

ماگماهای کمان احتمالاً عنصرهای اقتصادی ارزشمند غنی‌شده‏‌ای مانند مس را با خود ندارند (Lee et al., 2010; Lee et al., 2012). در عوض، بیشتر ذخیره‌های مس پورفیری همراه با آداکیت‏‌ها برای کانی‏‌سازی مس پورفیری‏‌ مطلوب هستند (Thieblemont et al., 1997; Oyarzun et al., 2001; Sajona and Maury, 1998; Sun et al., 2010, 2012). بیشتر آداکیت‏‌های کانی‏‌ساز از راه ذوب صفحة فرورانده‏‌شده پدید می‌آیند (Sun et al., 2011, 2012)؛ یعنی از خود پوستة اقیانوسی در حال فرورانش جدا می‏‌شوند تا از گوة گوشته‏‌ای روی آن (Sun et al., 2015).

همان‌گونه‌که گفته شد، عدد جادویی فوگاسیتة اکسیژن برای کانی‏‌سازی پورفیری بالاتر از ∆FMQ +2 است (Mungall, 2002; Sun et al., 2013b). این دقیقاً همان نقطه‌‏‌ای است که در آن ذوب‌بخشیِ نزدیک به 10% صفحة فرورانده‏‌ سولفید بجامانده را حذف می‏‌کند و مذاب‏‌هایی با مقدارهای مس اولیه بیشتر از 1000 پی‏‌پی‏‌ام را پدید می‏آورد. دربرابر، در فوگاسیتة اکسیژنِ تنها کمی کمتر، مانند ∆FMQ +1.7، بیشترین مقدار مسی که از راه ذوب‏ صفحة فرورانده پدید می‌آید نزدیک به 450 پی‏‌پی‏‌ام است. برپایة نمودار تغییرات logfO2 (شکل 8؛ Sun et al., 2015)، فوگاسیته‏‌های اکسیژن کم در سنگ‏‌های آتشفشانی کمان ژاپن (<∆FMQ +2) در مقایسه با فوگاسیته‏‌های اکسیژن بالای سنگ‏‌های آتشفشانی قاره‏‌های آمریکای باختری (بیشتر از ∆FMQ +3) فاکتور کلیدی مهمی در کنترل توزیع ذخیره‌های مس پورفیری هستند. برای نمونه، ذخیره‌های مس پورفیری در قاره‏‌های آمریکای باختری روی داده‌اند؛‌ اما هیچ ذخیره‏‌ای در ژاپن دیده نمی‌شود (Sun et al., 2012, 2013b).

توده‏‌های کانه‏‌دار گزو با ویژگی غالباً در حد پریدوتیت‏‌های کمانی و تا میزان کمی ماگماهای کمانی، برای کانی‏‌سازی پورفیری چندان مطلوب نیستند (شکل 8). این ویژگی به‌گونة بهتری با نمودار شرایط فوگاسیتة اکسیژن (logfO2) دربرابر دما توضیح داده می‌شود (شکل 9). در این نمودار مسیر تکاملی ماگمای نوع I تا رسیدن به سطح زمین و پیدایش یا نبود پیدایش یک ذخیرة پورفیری نشان داده شده است. بر پایة آن، اگرچه ماگمای نوع I در شرایط سیستم باز اکسیدان است، اما به‌علت از دست‌دادن گوگرد نمی‌تواند مقدار مناسبی از فلزها (به‌ویژه مس) را حمل کند و ازاین‌رو، کانی‏‌سازی رخ نخواهد داد (شکل 9، مسیر A).

 

 

شکل 8- فوگاسیتة اکسیژن (logfO2) رژیم‏‌های زمین‌ساختی گوناگون (Sun et al., 2015). توجه شود پس از حذف نمونه‏‌های پریدوتیتی رژیم‏‌های کمانی، بازة فوگاسیتة اکسیژن برای پریدوتیت قاره‏‌ای بسیار کمتر از مقدار پیشنهادیِ Bryant و همکاران (2007) است. فوگاسیته‏‌های اکسیژن ماگماهای حاشیة قاره به‌طور منظم از مقدار رژیم‏‌های درون‌صفحه بیشتر است. کانی‏‌سازی ماگماهای رژیم‏‌های درون‌صفحه‏‌ای بدون تأثیرپذیری از فرورانش صفحه‏‌ای بسیار کاهش می‏‌یابد. مقدارهای logfO2 در توده‏‌های کانه‏‌دار گزو بازه‏‌ای کمابیش گسترده با ویژگی ماگماهای کمانی و غالباً پریدوتیت‏‌های کمانی نشان می‌دهد که برای کانی‏‌سازی پورفیری چندان مطلوب نیست.

 

برای پیدایش ذخیرة پورفیری، ماگمای اکسیدان باید به‌صورت سیستم بسته رفتار کند و با انتقال مقدارهای مناسبی از فلزها و گوگرد در مرحلة پایانی، کانی‏‌سازی پورفیری را در شرایط اکسیدان‏‌تری (بالای بافر هماتیت (H)) انجام دهد (شکل 9، مسیر B). نمایش نمونه‏‌های کانه‏‌دار گزو در این نمودار (شکل 9) نشان می‌دهد اگرچه ماگمای کانه‏‌دار گزو در مراحل نخستین شرایط اکسیدان خوبی همانند ماگماهای نوع I داشته است، اما در ادامه، مسیر مطلوب برای پیدایش ذخیره‌های پورفیری (بالای بافر هماتیت (H)) را نگذرانده است.

 

 

شکل 9- نمایش شرایط فوگاسیتة اکسیژن (log fO2) در برابر دما (در فشار 1 کیلوبار) برای ماگماهای نوع I و محلول گرمابی مرتبط (از Sun و همکاران (2015) با تغییراتی پس از Oyarzun و همکاران (2001)) و جایگاه همة نمونه‏‌های کانه‏‌دار گزو در آن. مسیرهای فرضی محلول گرمابی پس از تزریق ماگما: مسیر A، ماگما با رهاشدگی گازها (سیستم باز)؛ B ذخیره‌های مس پورفیری بزرگ (سیستم بسته) (L: پورفیری‏‌های Luzon، P: Pinatubo؛ Ch: El Chichón؛ H: هماتیت؛ S: گوگرد؛ M: مگنتیت، Po پیروتیت؛ P: پیریت؛ Q کوارتز؛ F: فایالیت؛ NO: اکسید نیکل؛ N: نیکل)

 

در فوگاسیته‏‌های اکسیژن بالاتر از ∆FMQ +2، گوگرد در ماگماها بیشتر به‌صورت سولفات (مانند انیدریت) است و در چنین ماگماهایی معمولاً مقدار مجموع گوگرد و عنصرهای کالکوفیل بیشتر است. ترسیب نهایی مس هنگام کانی‏‌سازی بیشتر با رفتار گوگرد احیایی کنترل می‏‌شود (Sun et al., 2004a, 2013b; Liang et al., 2009). پس در مرحلة پایانی کانی‏‌سازی، احیای سولفات به سولفید در ماگماهای منبع اکسیدان ضروری است (Sun et al., 2013b).

تبلور/دگرسانی مگنتیت و حتی هماتیت اغلب به‌عنوان فرایند کنترل‌کنندةکانی‏‌سازی پورفیری Cu و Au از راه احیای سولفات و نوسان‌های فوگاسیتة اکسیژن دانسته می‏‌شود (Liang et al., 2009; Sun et al., 2004a, 2013b, 2015). هم‌رشدی‏‌های هماتیت-مگنتیت اولیه در ذخیره‌های مس پورفیری فراوانی در سراسر جهان (تقریباً همة ذخیره‌های پورفیری اصلی در چین (Sun et al., 2013b)، افزون‌بر برخی ذخیره‌هایِ آمریکای جنوبی (Vila and Sillitoe, 1991; Patricio and Gonzalo, 2001; Ballard et al., 2002)، جزیره‌های جنوب‏‌باختری اقیانوس آرام (Hedenquist et al., 1998; Imai et al., 2007) و مغولستان (Khashgerel et al., 2008)) گزارش شده است. رخداد هماتیت اولیه در ارتباط نزدیک با مگنتیت فوگاسیتة اکسیژن بسیار بالایی را نشان می‌دهد؛ به‌گونه‌ای‌که هنگام کانی‏‌سازی مس پورفیری، فوگاسیتة اکسیژن به بافر هماتیت-مگنتیت (HM) (معادل ~ΔFMQ + 4) رسیده است.

افزون‌بر شواهد کانی‏‌سازی اندیس گزو، یعنی نبود هماتیت و انیدریت همراه با کانی‏‌سازی مس که در بالا از آنها یاد شد، شواهد گوناگون زمین‌ساختی و ماگمایی مانند پیدایش سنگ‏‌های آذرین درونی در کمان حاشیة قاره عادی و آداکیتی‌نبودن آنها، مقدارهای ƐHf(t) و سن‌ مدل‌های زیرکن در توده‏‌های گزو نشان‌دهندة خاستگاه گوشتة غنی‏‌شده با دخالت کم صفحة فرورانش و دخالت ترکیب‌های پوسته‏‌ای (Mahdavi et al., 2016) است. همة این ویژگی‌ها نشان‌دهندة نبود شرایط مناسب برای پیدایش ماگمای عامل ذخیرة پورفیری مطلوب در منطقة گزو است. برای اطمینان از این موضوع بررسی‌های بیشتری نیاز است.

با توجه به قرارگیری کانسار گزو در مرز میان دو بلوک لوت و طبس با ویژگی‏‌های چینه‏‌شناسی متفاوت، پیچیدگی درک تکامل زمین‌ساختی ناحیه‏‌ای، جهت‌های اصلی و مقدار جابجایی در پهنة KKTZ و میزان و چگونگی چرخش 135 درجه پادساعتگرد بلوک لوت- طبس، کافی‌نبودن داده‏‌های ماگماتیسم کرتاسه-پالئوسن و دیگر ویژگی‌های شاخص فرورانش در دیگر بخش‏‌های این ناحیه، بررسی سناریوی تکتونوماگماتیسم و کانی‏‌سازی گزو با دشواری و تردید همراه است. ارتباط ماگماتیسم گزو با فرورانش پوستة اقیانوسی سبزوار به زیر بلوک لوت مشکلات بسیاری (مانند نبود شاخص‏‌های فرورانشی مهم مانند کمان آتشفشانی کرتاسه-ائوسن و دگرگونی شیست آبی) است. از سوی دیگر، داده‏‌های ما در این مقاله به‌خوبی نشان‌دهندة ذوب پریدوتیت تحت‌تأثیر اندک مذاب‏‌های پدیدآمده از ذوب پوستة اقیانوسی در ماگمای مادر توده‏‌های گزو هستند. داده‏‌های زمین‌شیمیایی سنگ‏‌کل توده‏‌های گزو (Mahdavi et al., 2016) نیز از این نتیجه پشتیبانی می‌کنند. نظریه‌هایی که دربارة فرورانش پوستة اقیانوسی سیستان در خاور ایران پیشنهاد شده‌اند هنوز ابهامات بسیاری دارند. مهم‌ترین چالش این سناریوها، درنظرنگرفتن چرخش‏‌های خرد‏‌قارة ایران مرکزی است. نخست اینکه اگر خردقارة ایران مرکزی به جایگاه تریاس پایانی خود برگردانده شود، بلوک لوت در کنار پهنة دگرگونی سنندج- سیرجان جای می‌گیرد و موازی آن خواهد بود. در این صورت، اگر در آغاز ژوراسیک کافتی میان افغان و ایران پدید آمده باشد، باید نه میان بلوک لوت و افغان، بلکه میان سه بلوک لوت، طبس، یزد از یک سو و بلوک افغان بوده باشد. این ایراد به همة الگوها وارد است. دوم اینکه در الگوی فرورانش دو سویه، همزمانی فرورانش دو سویه مورد توجه است. باید به این نکته توجه کرد که یک فرورانش دو سویه همزمان نمی‏‌تواند در یک سو کمان ماگمایی کرتاسه (در خاور زمین‏‌درز سیستان و درون بلوک افغان) و در سوی دیگر کمان ماگمایی ترشیری (در باختر زمین‏‌درز و درون بلوک لوت) را داشته باشد.

با توجه به داده‏‌های این مقاله و نیز آنچه گفته ‌شد، سناریوی زیر برای پیدایش ماگمای پورفیری گزو پیشنهاد می‏شود:

در زمان تریاس- ژوراسیک، جایگیری بلوک لوت به‌صورت خاوری-باختری، موازی پهنة سنندج- سیرجان و روبروی نئوتتیس سبب فرورانش پوستة اقیانوسی به زیر آن شد. فرورانش مورب و چرخش پادساعتگرد همزمان بلوک لوت گسل‏‌های راستالغز در پوستة قاره‏‌ای لوت، کشش ناشی از همزمانی فرورانش مورب و چرخش در راستای آنها را به دنبال داشته است. کاهش فشار ناشی از این حالت، ذوب سنگ‌کره قاره‏‌ای بالای پهنة فرورانش (سوپراسابداکشن) با تأثیر کم مذاب‏‌های فرورانشی همزمان را در پی داشته است. چنین ماگمایی فوگاسیته‏‌های اکسیژن اولیه مطلوبی (بالا) نداشته است. با بالاآمدن ماگما از میان پوستة قاره‏‌ای احیایی توده‏‌های آذرین درونی گزو در کرتاسه-پالئوسن جایگزین شده‌اند. این سناریو برای توده‏‌های آذرین درونی گزو با فوگاسیتة اکسیژن اولیه متوسط و سپس کاهش بعدی پیوسته آن به‌خوبی سازگار است. کاهش تدریجی فوگاسیتة اکسیژن (شکل 9) را می‏‌توان با بالاآمدن و جایگزینی در فرایند آغشتگی با پوستة قاره‏‌ای توجیه کرد. این حالت با داده‏‌های ایزوتوپ Hf سنگ‌کل (بازة وسیع و کمی مثبت، اما متغیر εHf(t))، وجود زینوکریست‏‌های زیرکن پوستة قاره‏‌ای قدیمی کادومین ایران مرکزی در توده‏‌های گزو (Mahdavi et al., 2016) و سن‌های TDM زیرکن‏‌ها که اغلب برابربا 550 تا 650 میلیون سال پیش (سن پی‏‌سنگ ایران مرکزی؛ Shafaii Moghadam et al., 2013) هستند، سازگار است.

 

برداشت

مطلوب‏‌ترین شرایط فوگاسیتة اکسیژن (بالای بافر HM، ~ΔFMQ + 4) در ماگماهای کمان بالغ فرورانش حاشیة قاره روی می‌دهد که از ذوب پوستة اقیانوسی فرورانده خاستگاه گرفته‏‌اند. ازآنجایی‌که ماگماهای عامل کانی‏‌سازی گزو از ذوب پریدوتیت گوشته‏‌ای کم متاسوماتیسم‌شده با مذاب‏‌های پوستة فرورانده در خاستگاه پدید آمده‌اند، فوگاسیتة اولیه برای حمل مقدار بسیاری مس خوب نبوده است. با بالاآمدن چنین ماگمایی از میان پوستة قاره‏‌ای احیایی، از مقدار اولیه فوگاسیتة اکسیژن آن نیز کاسته شده است. از این‌رو، مقدارهای میانگین فوگاسیتة اکسیژن توده‏‌های آذرین درونی کانه‏‌دار گزو (~ΔFMQ + 1)، درخور کانی‏‌سازی پورفیری در منطقة گزو نبوده است.

 

سپاس‌گزاری

از مؤسسة منابع معدنی CAGS، پکن چین برای پشتیبانی مالی بخشی از پروژة سازمان زمین‏‌شناسی چین به‌شماره 12120113093600 سپاس‌گزاری می‌شود. نگارندگان از آقای دکتر Kejun Hou برای لطف وکمک‌شان در زمینة آماده‌سازی نمونه‏‌ها و آنالیزها بسیار سپاس‌گزارند

 

[1] Rare Earth Element

 
Agard, P., Omrani, J., Jolivet, L., Whitechurch, H., Vrielynck, B., Spakman, W., Monie, P. and Meyer, B. (2011) Zagros orogeny: a subductiondominated process. Geological Magazine 148(506): 692–725
Aghanabati, A. (1998) Major sedimentary and structural units of Iran (map). Journal of Geoscience 7: 29-30.
Aghanabati, A. (2004) Geology of Iran. Geological Survey of Iran, Tehran, Iran.
Ahmadi Rouhani, R., Karimpour, M. H., Rahimi, B., Malekzadeh Shafaroudi, A., Klötzli, U. and Santos, J. F. (2016) Petrology, geochronology, geochemistry and petrogenesis of Bajestan granitoids, North of Ferdows, Khorasan Razvi Province, Journal of Economic Geology 8(2): 525-552 (in Persian).
Allen, M. B., Kheirkhah, M., Emami, M. H. and Jones, S. J. (2011) Right-lateral shear across Iran and kinematic change in the Arabia-Eurasia collision zone. Geophysical Journal International 184(2): 555-574.
Arjmandzadeh, R., Karimpour, M. H., Mazaheri, S. A., Santos, J. F., Medina, J. M. and Homam, S. M. (2011) Sr/Nd isotope geochemistry and petrogenesis of the Chah-Shaljami granitoids (Lut Block, Eastern Iran). Journal of Asian Earth Sciences 41(3): 283-296.
Babazadeh, S. A. and Wever, P. (2004) Early Cretaceous radiolarian assemblages from radiolarites in the Sistan Suture (eastern Iran). Geodiversitas 26(2): 185-206.
Bagheri, S. and Stampfli, G. M. (2008) The Anarak, Jandaq and Posht-e-Badam metamorphic complexes in Central Iran: new geological data, relationships and tectonic implications. Tectonophysics 451(1-4): 123–155.
Baker, T., Ash, C. H. and Thompson, J. F. H. (1997) Geological setting and characteristics of the Red Chris porphyry copper–gold deposit, northwestern British Columbia. Exploration and Mining Geology 6(4): 297–316.
Ballard, J. R., Palin, J. M. and Campbell, I. H. (2002) Relative oxidation states of magmas inferred from Ce(IV)/Ce(III) in zircon: Application to porphyry copper deposits of northern Chile. Contributions to Mineralogy and Petrology 144: 347–364.
Barnes, P. M., Le Pinay (de), B. M., Collot, J. Y., Delteil, J. and Audru, J. C. (1998) Strain partitioning in the transition area between oblique subduction and continental collision, Hikurangi margin, New Zealand. Tectonics 17(4): 534–557.
Berberian, M. (1977) Against the rigidity of the "Lut Block". A seismotectonic discussion. In: Contribution to the Seismotectonics of Iran (Berberian, M.), Part III. Geology and Mineralogy Survey of Iran 40: 203-228.
Blundy, J. and Wood, B. (1994) Prediction of crystal-melt partition coefficients from elastic moduli. Nature 372: 452–454.
Brown, G. C., Thorpe, R. S. and Webb, P. C. (1984) The geochemical characteristics of granitoids in contrasting arcs and comments on magma sources. Journal of Geological Society London 141: 413–426.
Bryant, J. A., Yogodzinski, G. M. and Churikova, T. G. (2007) Melt–mantle interactions beneath the Kamchatka arc: evidence from ultramafic xenoliths from Shiveluch volcano. Geochemistry, Geophysics, Geosystems 8(4): 1-24, DOI: 10.1029/2006GC 001443
Burnham, A. D. and Berry, A. J. (2012) An experimental study of trace element partitioning between zircon and melt as a function of oxygen fugacity. Geochimica et Cosmochimica Acta 95: 196–212.
Burnham, C. W. and Ohmoto, H. (1980) Late-stage processes of felsic magmatism. Mining Geology 8: 1–12.
Candela, P. A. (1992) Controls on ore metal ratios in granite-related ore systems — an experimental and computational approach. Transactions of the Royal Society of Edinburgh Earth Sciences 83: 317–326.
Cherniak, D. J., Watson, E. B. and Hanchar, J. M. (1997) Rare-earth diffusion in zircon. Chemical Geology 134(4): 289–301.
Cooke, D. R., Deyell, C. L., Waters, P. J., Gonzales, R. I. and Zaw, K. (2011) Evidence for magmatic– hydrothermal fluids and ore-forming processes in epithermal and porphyry deposits of the Baguio District, Philippines. Economic Geology 106(8): 1399–1424.
Crawford, A. R. (1977) A summary of isotopic age data for Iran. Pakistan and India. Memoire Hors Serie – Societe Geologique de France 8: 251–260.
Davoudzadeh, M. and Schmidt, K. (1984) A review of the Mesozoic paleogeography and paleotectonic evolution of Iran. Neues Jahrbuch für Geologie und Paleontologie Abhandlungen 168: 182–207.
de Saint Blanquat, M., Tikoff, B., Teyssier, C. and Vigneresse, J. L. (1998) Transpressional Kinematics and Magmatic Arcs. In: Continental Transpression and Transtension Tectonics (Eds. Holdsworth, R. E., Strachan, R. A. and Dewey, J. F.) Special Publications, 135: 327–340. Geological Society of London, UK.
Dilles, J. H. (1987) Petrology of the Yerington batholith, Nevada: evidence for evolution of porphyry copper ore fluids. Economic Geology 82(7): 1750–1789.
Esmaeilya, D., Nédélecb, A., Valizadeha, M. V., Moorec, F. and Cottend, J. (2005) Petrology of the Jurassic Shah-Kuh granite (eastern Iran), with reference to tin mineralization. Journal of Asian Earth Science 25(6): 961–980.
Fürsich, F. T., Wilmsen, M., Seyed-Emami, K., Cecca, F. and Majidifard, M. R. (2005) The upper Shemshak Formation (Toarcian–Aalenian) of the eastern Alborz (Iran): biota and palaeoenvironments during a transgressive–regressive cycle. Facies 51: 365–384.
Grimes, C. B., John, B. E., Kelemen, P. B., Mazdab, F. K., Wooden, J. L., Cheadle, M. J., Hanghøj, K. and Schwartz, J. J. (2007) Trace element chemistry of zircons from oceanic crust: a method for distinguishing detrital zircon provenance. Geology 35: 643-646.
Haghipour, A. and Pelissier, G. (1977) Geology of the Saghand Sector. In: Explanatory Text of the Ardekan Quadrangle Map (Eds. Haghipour, A., Valeh, N., Pelissier, G. and Davoudzadeh, M.) H8: 10–68. Geological Survey of Iran, Tehran, Iran.
Halter, W., Heinrich, C. and Pettke, T. (2005) Magma evolution and the formation of porphyry Cu– Au ore fluids: evidence from silicate and sulfide melt inclusions. Mineralium Deposita 39(8): 845– 863.
Han, Y. G., Zhang, S. H., Pirajno, F., Zhou, X. W., Zhao, G. C., Qu, W. J., Liu, S. H., Zhang, J. M., Liang, H. B. and Yang, K. (2013) U–Pb and Re–Os isotopic systematics and zircon Ce4+/Ce3 ratios in the Shiyaogou Mo deposit in eastern Qinling, central China: insights into the oxidation state of granitoids and Mo (Au) mineralization. Ore Geology Review 55: 29–47.
Hattori, K. (2018) Porphyry Copper Potential in Japan Based on Magmatic Oxidation State. Resource Geology 68(2): 126-137, DOI: 10.1111/rge.12160
Hattori, K., Wang, J., Kobylinski, C., Baumgartner, R., Morfin, S. and Shen, P. (2017) Zircon composition: indicator of fertile igneous rocks related to porphyry copper deposits (Extended Abstract). The Society for Geology Applied to Mineral Deposits 2: 295–298.
Hedenquist, J. W. and Lowenstern, J. B. (1994) The role of magmas in the formation of hydrothermal ore-deposits. Nature 370: 519–527.
Hedenquist, J. W., Arribas, A. and Reynolds, T. J. (1998) Evolution of an intrusion-centered hydrothermal system: Far Southeast–Lepanto porphyry and epithermal Cu–Au deposits, Philippines. Economic Geology 93(4): 373–404.
Hofmann, A. W. (1988) Chemical differentiation of the Earth: the relationship between mantle, continental crust, and oceanic crust. Earth and Planetary Science Letters 90: 297–314.
Hoskin, P. W. (2005) Trace-element composition of hydrothermal zircon and the alteration of Hadean zircon from the Jack Hills, Australia. Geochimica et Cosmochimica Acta 69(3): 637-648.
Hoskin, P. W. O. and Schaltegger, U. (2003) The composition of zircon and igneous and metamorphic petrogenesis. Reviews in Mineralogy and Geochemistry 53 (1): 27–62.
Hou, K. J., Li, Y. H. and Tian, Y. R. (2009) In situ U-Pb zircon dating using laser ablation-multi ion counting-ICP-MS. Mineralium Deposita 28(4): 481-492 (in Chinese with English abstract).
Imai, A. (2001) Generation and evolution of ore fluids for porphyry Cu–Au mineralization of the Santo Tomas II (Philex) deposit, Philippines. Resource Geology 51(2): 71–96.
Imai, A., Ohbuchi, Y., Tanaka, T., Morita, S. and Yasunaga, K. (2007) Characteristics of porphyry Cu mineralization at Waisoi (Namosi district), Viti Levu, Fiji. Resource Geology 57(4): 374–385.
Immel, H., Seyed-Emami, K. and Afsharharb, A. (1997) Kreideammoniten aus dem iranischen Teil des Koppeh-Dagh (NE-Iran). Zitteliana 21: 159–190.
Ishihara, S. (1977) The magnetite-series and ilmenite-series granitic rock. Mining Geology 27: 930–941.
Ishihara, S. and Terashima, S. (1989) Carbon contents of the magnetite-series and ilmenite series granitoids in Japan. Geochemical Journal 23(1): 25–36.
Jugo, P. J. (2009) Sulfur content at sulfide saturation in oxidized magmas. Geology 37(5): 415–418.
Jugo, P. J., Luth, R. W. and Richards, J. P. (2005) Experimental data on the speciation of sulfur as a function of oxygen fugacity in basaltic melts. Geochimica et Cosmochimica Acta 69(2): 497–503.
Jugo, P. J., Wilke, M. and Botcharnikov, R. E. (2010) Sulfur K-edge XANES analysis of natural and synthetic basaltic glasses: implications for S speciation and S content as function of oxygen fugacity. Geochimica et Cosmochimica Acta 74(20): 5926–5938.
Jung, D., Keller, J., Khorasani, R., Marcks, C., Baumann, A. and Horn, P. (1983) Petrology of the Tertiary magmatic activity the northern Lut area, East of Iran. Ministry of Mines and Metals, GSI, geodynamic project (geotraverse) in Iran 51: 285-336.
Karimpour M. H., Malekzadeh Shafaroudi, A., Moradi Noghondar, M., Farmer, L. and Stern C. R. (2014) Geology, mineralization, Rb-Sr & Sm-Nd geochemistry, and U–Pb zircon geochronology of Kalateh-Ahani Cretaceous intrusive rocks, southeast Gonabad. Journal of Economic Geology 5(2): 267-290 (in Persian with English abstract).
Karimpour, M. H., Stern, C. R., Farmer, L., Saadat, S. and Malekzadeh Shafaroudi, A. (2011) Review of age, Rb-Sr geochemistry and petrogenesis of Jurassic to Quaternary igneous rocks in Lut Block, Eastern Iran. Journal of Geopersia 1(1): 19-36.
Kavalieris, I., Rinchin, O., Gombojav, J., Gombosuren, N., Crane, D., Orssich, C. and Bat-Erdene, K. (2011) Characteristics of the Oyu Tolgoi porphyry deposits, South Gobi, Mongolia. Let's Talk Ore Deposits 1-2: 342–344.
Khashgerel, B. E., Kavalieris, I. and Hayashi, K. (2008) Mineralogy, textures, and whole-rock geochemistry of advanced argillic alteration: Hugo Dummett porphyry Cu-Au deposit, Oyu Tolgoi mineral district. Mongolia. Mineralium Deposita 43: 913–932.
Lee, C. T. A., Luffi, P., Chin, E. J., Bouchet, R., Dasgupta, R., Morton, D. M., Le Roux, V., Yin, Q. Z. and Jin, D. (2012) Copper systematics in arc magmas and implications for crust–mantle differentiation. Science 336(6077): 64–68.
Lee, C. T. A., Luffi, P., Le Roux, V., Dasgupta, R., Albarede, F. and Leeman, W. P. (2010) The redox state of arc mantle using Zn/Fe systematics. Nature 468(7324): 681–685.
Li, J. W., Zhao, X. F., Zhou, M. F., Vasconcelos, P., Ma, C. Q., Deng, X. D., de Souza, Z. S., Zhao, Y. X. and Wu, G. (2008) Origin of the Tongshankou porphyry-skarn Cu–Mo deposit, eastern Yangtze craton, Eastern China: geochronological, geochemical, and Sr–Nd–Hf isotopic constraints. Mineralium Deposita 43 (3): 315–336.
Liang, H. Y., Campbell, I. H., Allen, C., Sun, W. D., Liu, C. Q., Yu, H. X., Xie, Y. W. and Zhang, Y. Q. (2006) Zircon Ce4+/Ce3+ ratios and ages for Yulong ore-bearing porphyries in eastern Tibet. Mineralium Deposita 41(2): 152–159.
Ling, M. X., Li, Y., Ding, X., Teng, F. Z., Yang, X. Y., Fan, W. M., Xu, Y. G. and Sun, W. D. (2013) Destruction of the North China Craton induced by ridge subductions. Journal of Geology 121(2): 197–213.
Liu, X., Xiong, X., Audétat, A., Li, Y., Song, M., Li, L., Sun, W. and Ding, X. (2014) Partitioning of copper between olivine, orthopyroxene, clinopyroxene, spinel, garnet and silicate melts at upper mantle conditions. Geochimica et Cosmochimica Acta 125: 1–22.
Liu, Y. S., Gao, S., Hu, Z. C., Gao, C. G., Zong, K. Q. and Wang, D. B. (2010) Continental and oceanic crust recycling-induced melt-peridotite interactions in the Trans-North China orogen: U-Pb dating, Hf isotopes and trace elements in zircons from mantle xenoliths. Journal of Petrology 51(1-2): 537-571.
Lorand, J. P. (1990) Are spinel lherzolite xenoliths representative of the abundance of sulfur in the upper mantle. Geochimica et Cosmochimica Acta 54(5): 1487–1492.
Lu, Y. J., Loucks, R. R., Fiorentini, M. L., Yang, Z. M. and Hou, Z. Q. (2015) Fluid flux melting generated postcollisional high Sr/Y copper ore-forming water-rich magmas in Tibet. Geology 43(7): 583–586.
Mahdavi, A., Karimpour, M. H., Mao J., Haidarian Shahri, M., Malekzadeh Shafaroudi, A. and Li, H. (2016) Zircon U-Pb geochronology, Hf isotopes and geochemistry of intrusive rocks in the Gazu copper deposit, Iran: Petrogenesis and geological implications. Ore Geology Reviews 72(1): 818-837, DOI: 10.1016/j.oregeorev.2015.09.011.
Masoodi, M., Yassaghi, A., Nogole Sadat, M. A., Neubauer, F., Bernroider, M., Friedl, G., Genser, J. and Houshmandzadeh, A. (2013) Cimmerian evolution of the Central Iranian basement: Evidence from metamorphic units of the Kashmar–Kerman Tectonic Zone, Tectonophysics 588: 189–208.
Mavrogenes, J. A. and O'Neill, H. S. C. (1999) The relative effects of pressure, temperature and oxygen fugacity on the solubility of sulfide in mafic magmas. Geochimica et Cosmochimica Acta 63(7–8), 1173–1180.
McCall, G. J. H. (1997) The geotectonic history of the Makran and adjacent areas of southern Iran. Journal of Southeast Asian Earth Sciences 15: 517–531.
McDonough, W. and Sun S. (1995) The composition of the Earth: Chemical Geology 120(3-4): 223–253.
Moix, P, Beccaletto, L., Kozur, H. W., Hochard, C., Rosselet, F. and Stampfli, G. M. (2008) A new classification of the Turkish terranes and sutures and its implication for the paleotectonic history of the region. Tectonophysics 451(1-4): 7–39.
Mungall, J. E. (2002) Roasting the mantle: slab melting and the genesis of major Au and Aurich Cu deposits. Geology 30(10): 915–918.
Najafi, A., Karimpour, M. H., Ghaderi, M., Stern, C. R., Farmer, J. L. (2014) Zircon U-Pb geochronology, isotope geochemistry of Rb-Sr and Sm-Nd and petrogenesis of granitoid intrusive rocks in Kajeh exploration area, northwest of Ferdows: Evidence for Late Cretaceous magmatism in the Lut block. Journal of Economic Geology 1(6): 107-135 (in Persian with English abstract).
O'Neill, H. S. C. and Mavrogenes, J. A. (2002) The sulfide capacity and the sulfur content at sulfide saturation of silicate melts at 1400 °C and 1 bar. Journal of Petrology 43(6), 1049–1087.
Oyarzun, R., Marquez, A., Lillo, J., Lopez, I. and Rivera, S. (2001) Giant versus small porphyry copper deposits of Cenozoic age in northern Chile: adakitic versus normal calc-alkaline magmatism. Mineralium Deposita 36(8), 794–798.
Pang, K. N., Chung, S. L., Zarrinkoub, M. H., Khatib, M. M., Mohammadi, S. S., Chiu, H. Y., Chu, C. H., Lee, H. Y. and Lo, C. H. (2013) Eocene–Oligocene post-collisional magmatism in the Lut–Sistan region, eastern Iran: magma genesis and tectonic implications. Lithos 180–181: 234–251.
Patricio, C. C. and Gonzalo, R. S. (2001) Oxide mineralization at the Radomiro Tomic porphyry copper deposit, northern Chile. Economic Geology 96(2): 387–400.
Qiu, J. T., Yu, X. Q., Santosh, M., Zhang, D. H., Chen, S. Q. and Li, P. J. (2013) Geochronology and magmatic oxygen fugacity of the Tongcun molybdenum deposit, northwest Zhejiang, SE China. Mineralium Deposita 48: 545–556.
Rahmati-Ilkhchi, M., Jerabek, P., Faryad, S. W. and Koyi, H. (2010) Mid-Cimmerian, Early Alpine and Late Cenozoic orogenic events in the Shotur Kuh metamorphic complex, Great Kavir block, NE Iran. Tectonophysics 494(1-2): 101–117.
Rajabi, A., Rastad, E. and Canet, C. (2014) Metallogeny of Cretaceous carbonate-hosted Zn-Pb deposits of Iran: geotectonic setting and data integration for future mineral exploration. International Geology Review 54(14): 1-24.
Ramezani, J. and Tucker, R. D. (2003) The Saghand region, central Iran: U–Pb geochronology, petrogenesis and implications for Gondwana tectonics. American Journal of Science 303(7): 622–665.
Regard, V., Hatzfeld, D., Molinaro, M., Aubourg, C., Bayer, R., Bellier, O., Yamini-Fard, F., Peyret, M. and Abbassi, M. (2010) The transition between Makran subduction and the Zagros collision: Recent advances in its structure and active deformation: Geological Society of London Special Publications 330: 43-64.
Reyer, D. and Mohafez, S. (1970) Une premiere contribution des accords NIOC-ERAP a la connaissance geologique de l'Iran. deuxieme partie. evue de l'Institut Francais du Petrole, France.
Richards, J. P., Spell, T., Rameh, E., Razique, A. and Fletcher, T. (2012) High Sr/Y magmas reflect arc maturity, high magmatic water content, and porphyry Cu ± Mo ± Au potential: examples from the Tethyan arcs of Central and Eastern Iran and Western Pakistan. Economic Geology 107(2): 295–332.
Rossetti, F., Nasrabady, M., Theye, T., Gerdes, A., Monie, P., Lucci, F. and Vignaroli, G. (2014) Adakite differentiation and emplacement in a subduction channel: The late Paleocene Sabzevar magmatism (NE Iran). Geological Society of America Bulletin 126(3-4): 317–343.
Saccani, E., Delavari, M., Beccaluva, L. and Amini, S. (2010) Petrological and geochemical constraints on the origin of the Nehbandan ophiolitic complex (eastern Iran): implication for the evolution of the Sistan Ocean. Lithos 117(1-4): 209-228.
Sajona, F. G. and Maury, R. C. (1998) Association of adakites with gold and copper mineralization in the Philippines. Comptes rendus de l'Académie des Sciences (Comptes rendus hebdomadaires des séances de l'Académie des sciences) 326(1): 27–34.
Seedorff, E. and Einaudi, M. T. (2004) Henderson porphyry molybdenum system. Colorado: II. Decoupling of introduction and deposition of metals during geochemical evolution of hydrothermal fluids. Economic Geology 99(1): 39–72.
Sengör, A. M. C. (1987) Tectonics of the Tethysides: Orogenic Collage Development in a Collisional Setting. Annual Review of Earth and Planetary Sciences 15: 213–244.
Shafaii Moghadam, H., Khademi, M., Hu, Z., Stern, R., Santos, J. F. and Wu, Y. (2013) Cadomian (Ediacaran–Cambrian) arc magmatism in the ChahJam–Biarjmand metamorphic complex Iran): Magmatism along the northern active margin of Gondwana. Gondwana Research 27(1): 439-452, DOI: 10.1016/j.gr.2013.10.014
Shafaii Moghadam, H., Li, X. H., Ling, X. X., Santos, J. F., Stern, R. J., Li, Q. L. and Ghorbani, G. (2015) Eocene Kashmar granitoids (NE Iran): Petrogenetic constraints from U–Pb zircon geochronology and isotope geochemistry. Lithos 216–217: 118–135.
Shannon, R. T. (1976) Revised effective ionic radii and systematic studies of interatomic distances in halides and chalcogenides. Acta Crystallographica, Section A: Crystal Physics, Diffraction, Theoretical and General Crystallography 32(5): 751–767, DOI: 10.1107/S0567739476001551.
Sheikholeslami, M. R., Pique, A., Mobayen, P., Sabzehei, M., Bellon, H. and Emami, M. H. (2008) Tectono-metamorphic evolution of the Neyriz metamorphic complex, Quri-Kor-e-Sefid area (Sanandaj–Sirjan Zone, SW Iran). Journal of Asian Earth Sciences 31(4-6): 504–521.
Shen, P., Hattori, K., Jackson, S., Seitmuratova, E. (2015) Oxidation Condition and Metal Fertility of Granitic Magmas: Zircon Trace Element Data from Porphyry Cu Deposits in the Central Asian Orogenic Belt. Economic Geology 110(7), DOI: 10.2113/econgeo.110.7.1861
Sillitoe R. H. (2010) Porphyry copper systems. Economic Geology 105(1): 3–41.
Smythe D. J. and Brenan J. M. (2015) Cerium oxidation state in silicate melts: combined fO(2), temperature and compositional effects. Geochimica et Cosmochimica Acta 170: 173–187.
Spry, P. G., Paredes, M. M., Foster, F., Truckle, J. S. and Chadwick, T. H. (1996) Evidence for a genetic link between gold–silver telluride and porphyry molybdenum mineralization at the Golden Sunlight deposit, Whitehall, Montana: fluid inclusion and stable isotope studies. Economic Geology 91(3): 507–526.
Stampfli G. M. and Borel G. D. (2004) The TRANSMED Transects in Space and Time: Constraints on the Paleotectonic Evolution of the Mediterranean Domain. In: The TRANSMED Atlas: The Mediterranean Region from Crust to Mantle (Eds. Cavazza W., Roure F., Spakman W., Stampfli G. M. and Ziegler P. A.) 53-80. Springer, Berlin, Heidelberg, DOI: 10.1007/978-3-642-18919-7_3
Stampfli, G. M. and Borel, G. D. (2002) A plate tectonic model for the Paleozoic and Mesozoic constrained by dynamic plate boundaries and restored synthetic oceanic isochrons. Earth and Planetary Science Letters 196(1-2): 17–33.
Stern, C. R., Funk, J. A., Skewes, M. A. and Arevalo, A. (2007) Magmatic anhydrite in plutonic rocks at the El Teniente Cu–Mo deposit Chile, and the role of sulfur- and copper rich magmas in its formation. Economic Geology 102(7): 1335–1344.
Stöcklin, J. (1968) Structural history and tectonics of Iran: a review. American Association of Petroleum Geologists Bulletin 52(7): 1229–1259.
Sun, W. D., Arculus, R. J., Bennett, V.C., Eggins, S. M. and Binns, R. A. (2003a) Evidence for rhenium enrichment in the mantle wedge from submarine arc-like volcanic glasses (Papua New Guinea). Geology 31(10): 845–848.
Sun, W. D., Arculus, R. J., Kamenetsky, V. S. and Binns, R. A. (2004a) Release of gold-bearing fluids in convergent margin magmas prompted by magnetite crystallization. Nature 431(7011): 975–978.
Sun, W. D., Bennett, V. C. and Kamenetsky, V. S. (2004b) The mechanism of Re enrichment in arc magmas: evidence from Lau Basin basaltic glasses and primitive melt inclusions. Earth and Planetary Science Letters 222(1): 101–114.
Sun, W. D., Bennett, V. C., Eggins, S. M., Arculus, R. J. and Perfit, M. R. (2003b) Rhenium systematics in submarine MORB and back-arc basin glasses: laser ablation ICP-MS results. Chemical Geology 196(1–4): 259–281.
Sun, W. D., Huang, R., Li, H. and Yongbin, H. (2015) Porphyry deposits and oxidized magma. Ore Geology Reviews 65(1): 97-131, DOI: 10.1016/j.oregeorev.2014.09.004
Sun, W. D., Li, S., Yang, X. Y., Ling, M. X., Ding, X., Duan, L. A., Zhan, M. Z., Zhang, H. and Fan, W. M. (2013a) Large-scale gold mineralization in eastern China induced by an Early Cretaceous clockwise change in Pacific plate motions. International Geology Review 55(3): 311–321.
Sun, W. D., Liang, H. Y., Ling, M. X., Zhan, M. Z., Ding, X., Zhang, H., Yang, X. Y., Li, Y. L., Ireland, T. R., Wei, Q. R. and Fan, W. M. (2013b) The link between reduced porphyry copper deposits and oxidized magmas. Geochimica et Cosmochimica Acta 103: 263–275.
Sun, W. D., Ling, M. X., Chung, S. L., Ding, X., Yang, X. Y., Liang, H. Y., Fan, W. M., Goldfarb, R. and Yin, Q. Z. (2012) Geochemical constraints on adakites of different origins and copper mineralization. Journal of Geology 120(1): 105–120.
Sun, W. D., Ling, M. X., Yang, X. Y., Fan, W. M., Ding, X. and Liang, H. Y. (2010) Ridge subduction and porphyry copper–gold mineralization: an overview. Science China Earth Sciences 53(4): 475–484.
Sun, W. D., Zhang, H., Ling, M. X., Ding, X., Chung, S. L., Zhou, J. B., Yang, X. Y. and Fan, W. M. (2011) The genetic association of adakites and Cu–Au ore deposits. International Geology Review 53 (5–6): 691–703.
Sun, W., Williams, I. and Li, S. (2002) Carboniferous and Triassic eclogites in the western Dabie Mountains, east-central China: evidence for protracted convergence of the North and South China blocks. Journal of Metamorphic Geology 20(9): 873–886.
Thieblemont, D., Stein, G. and Lescuyer, J. L. (1997) Epithermal and porphyry deposits: the adakite connection. Comptes rendus de l'Académie des Sciences (Comptes rendus hebdomadaires des séances de l'Académie des sciences) 325(2): 103–109.
Tirrul, R., Bell, I. R., Griffis, R. J. and Camp, V. E. (1983) The Sistan suture zone of eastern Iran. Geological Society of America Bulletin 94: 134–150.
Tomkins, A. G. (2010) Windows of metamorphic sulfur liberation in the crust: implications for gold deposit genesis. Geochimica et Cosmochimica Acta 74(11): 3246–3259.
Trail, D., Watson, E. B. and Tailby, N. D. (2012) Ce and Eu anomalies in zircon as proxies for the oxidation state of magmas. Geochimica et Cosmochimica Acta 97: 70–87, DOI: 10.1016/j.gca.2012.08.032
Verdel, C., Wernicke, B. P., Hassanzadeh, J. and Guest, B. (2011) A Paleogene extensional arc flare-up in Iran. Tectonics 30(3): TC3008, DOI: 10.1029/2010TC002809.
Vila, T. and Sillitoe, R. H. (1991) Gold-rich porphyry systems in the Maricunga Belt, Northern Chile. Economic Geology 86(6): 1238–1260.
Vila, T., Sillitoe, R. H., Betzhold, J. and Viteri, E. (1991) The porphyry gold deposit at Marte, Northern Chile. Economic Geology 86(6): 1271–1286.
Watson, E. B. and Harrison, T. M. (2005) Zircon thermometer reveals minimum melting conditions on earliest Earth. Science 308(5723): 841–844.
Wilmsen, M., Fürsich, F. T., Seyed-Emami, K. and Majidifar, M. R. (2009b) An overview of the stratigraphy and facies development of the Jurassic System on the Tabas Block, East-Central Iran, South Caspian to Central Iran Basins. Geological Society, London, Special Publications 312: 323–344.
Wilmsen, M., Fürsich, F.T., Taheri, J. (2009a) The Shemshak Group (Lower–Middle Jurassic) of the Binalud Mts., NE Iran: stratigraphy, depositional environments and geodynamic implications. South Caspian to Central Iran Basins. Geological Society, London, Special Publications 312, 175–188.
Wu, Y. and Zheng, Y. (2004) Genesis of zircon and its constraints on interpretation of U-Pb age. Chinese Science Bulletin 49: 1554–1569.
Zanchi, A., Berra, F., Mattei, M., Ghassemi, M. and Sabouri, J. (2006) Inversion tectonics in Central Alborz, Iran. Journal of Structural Geology 28(11): 2023–2037.
Zanchi, A., Zanchetta, S., Berra, F., Mattei, M., Garzanti, E., Molyneux, S., Nawab, A. and Sabouri, J. (2009a) The Eo-Cimmerian (Late? Triassic) orogeny in North Iran, South Caspian to Central Iran Basins. Special Publications 312: 31–56. Geological Society, London, UK.
Zanchi, A., Zanchetta, S., Garzanti, E., Balini, M., Berra, F., Mattei, M. and Muttoni, G. (2009b) The Cimmerian evolution of the Nakhlak–Anarak area, Central Iran, and its bearing for the reconstruction of the history of the Eurasian margin, South Caspian to Central Iran Basins. Geological Society, London, Special Publications 312: 261–286.
Zarrinkoub, M. H., Pang, K. N., Chung, S. L., Khatib, M. M., Mohammadi, S. S., Chiu, H. Y. and Lee, H. Y. (2012) Zircon U/Pb age and geochemical constraints on the origin of the Birjand ophiolite, Sistan suture zone, eastern Iran. Lithos 154: 392-405.
Zhang, C., Sun, W., Wang, J., Zhang, L., Sun, S. and Wu, K. (2017) Oxygen fugacity and porphyry mineralization: A zircon perspective of Dexing porphyry Cu deposit, China. Geochimica et Cosmochimica Acta 206, 343-363, DOI: 10.1016/j.gca.2017.03.013.