Document Type : Original Article
Authors
1 Ph.D. Student, Department of Geology, Lahijan Branch, Islamic Azad University, Lahijan, Iran
2 Assistant Professor, Department of Geology, Lahijan Branch, Islamic Azad University, Lahijan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
دامنههای شمالی رشته کوه البرز در شمال ایران، در ارتفاعات شمالی استانهای گیلان و مازندران، دیده میشوند. این منطقه از دیدگاه پهنهبندی زمینشناسی و ساختاری ایران، بخشی از پهنة گرگان- رشت است (Nabavi, 1976) و به باور افتحارنژاد (Eftekhar Nejad, 1980) این منطقه بخشی از منطقة فرونشست دریای خزر بهشمار میرود. منطقة بررسیشده در باختر استان مازندران و در جنوب دریای خزر بخشی از دامنة شمالی بخش باختری پهنة البرز مرکزی و بخشی از پهنة ماگمایی گرگان-رشت را در بر میگیرد که در آن تودههای مافیک و الترامافیک گوناگونی رخنمون دارند. برپایة الگوی پیشنهادی اشتوکلین (Stöcklin, 1968)، کوههای البرز از شمال به جنوب به 6 پهنه پهنهبندی شده است که دامنة شمالی با رسوبهای کمژرفا شناخته میشود و تقریباً از اینفراکامبرین تا کرتاسة پسین ادامه داشته است،. همچنین، در ردهبندی پیشنهادیِ انگلنس (Engalenc, 1968)، این منطقه و بهطورکلی دامنة شمالی البرز در مازندران در پهنة حاشیه شمالی مزوزوییک جای دارد. بررسیهای جدیدتر دربارة ماگماتیسم ترشیری در البرز نشاندهندة تأثیر الگوی فرورانش در منطقه هستند که بهصورت ماگماتیسم مرتبط باکمان قارهای (Valizadeh et al., 2008)، ماگماتیسم پهنههای فرورانش در حاشیة فعال قارهای (Kalantari et al., 2008; Rahimzadeh et al., 2010) و مرتبط با رژیم فرورانشی و ماگماتیسم پهنههای کششی پشتکمانی (Asiabanha and Foden, 2012) از آن یاد شده است.
دربارة ماگماتیسم سنگهای مافیک در این بخش از البرز در جنوب دریای خزر، بررسیهای گوناگونی انجام شده است. بهطورکلی، سنگهای مافیک گابرویی در جنوب دریای خزر در خاور گیلان به دو گروه اصلی آلکالن و تولهایتی دستهبندی شدهاند که برای هر یک، جایگاههای زمینساختی متفاوتی پیشنهاد شده است (Salavati et al., 2009): (1) مجموعههای آلکالن جزیرههای اقیانوسی با خاستگاه تنوره[1] (Zaeimnia et al., 2012; Salavati et al., 2013)؛ (2) مجموعههای تولهایتی مرتبط با بخشهای گابرویی مجموعة افیولیتی جنوب دریای خزر (Salavati et al., 2013).
تا کنون پژوهشگران خاستگاههای متفاوتی برای پیدایش گابروها پیشنهاد دادهاند که از میان آنها میتوان خاستگاه گوشتة سنگکرهای در زیر قارهها، خاستگاه گوشتهای وابسته به تنورهها در محیطهای قارهای و اقیانوسی و همچنین، خاستگاه گوشتة سستکرهایِ همانندِ MORB[2] تهیشده را نام برد (Saunders, 2005; Garfunkel, 2008; Dai et al., 2011; Eyuboglu et al., 2018; Zhang et al., 2021)).
در باختر استان مازندران در مناطق جنوبی شهرستان رامسر، تودههای مافیک با بزرگی و گستردگی متفاوت رخنمون دارند. در این پژوهش تلاش شده است سنگشناسی و زمینشیمی و محیط زمینساختی پیدایش ماگمای سازندة این تودهها که بخشی از ماگماتیسم البرز-آذربایجان بهشمار میرود، از دیدگاه سنگزایی[3] و ارتباط آنها با ماگماتیسم همجوار در منطقه بحث و بررسی شود.
زمینشناسی منطقه و بررسیهای صحرایی
منطقة بررسیشده با موقعیت جغرافیایی ''14'27°50 تا ''42'39°50 طول خاوری و ''27'53°36 تا ''58'49°36 عرض شمالی در ارتفاعات جواهرده در جنوب شهرستان رامسر و در شمال رشتهکوههای البرز جای دارد و در ردهبندیهای اشتوکلین (Stöcklin, 1997) و علوی (Alavi, 1996)، بخشی از پهنة آتشفشانی ترشیری – کواترنری است.
منطقة بررسیشده بخشی از نقشه 1:100000 رامسر را شامل میشود و بر این اساس، منطقه بهطور گسترده از سنگهای آهکی و گدازههای بالشی کرتاسه و ماسهسنگها و سیلت سنگهای ژوراسیک پوشیده شده است. جدیدترین واحدهای سنگی منطقة بررسیشده، افزونبر آبرفتهای کواترنر، آهکهای کرتاسة پسین است. افزونبر آن، واحد گدازههای بازالتی با ظاهر گدازههای بالشی در بخش شمالباختری منطقة بررسیشده دیده میشوند که به بخش پوستهای مجموعه افیولیتی جنوب دریای خزر تعلق دارند (Salavati et al. 2013). واحد سنگی (Jc1-2) به نام «سازند جواهرده» متشکل از شیل و ماسهسنگهایی با میانلایههایی از ذغال و به سن ژوراسیک میانی دیده میشود. قدیمیترین سنگهای بررسیشده به تریاس و ژوراسیک آغازین متعلق هستند. واحد سنگی تریاس از جنس دولومیت (سازند الیکا) سازندة ارتفاعات منطقه هستند. ماسهسنگهای ژوراسیک (TR3j2s,sh) همراه با سازند جواهرده در بیشتر این گستره رخنمون دارند. تودههای آذرین درونی مافیک بررسیشده بهصورت چندین تودة کوچک و بزرگ و گاه دایکهای منشعب از آنها از زیر پوشش گیاهی انبوه و در میان سنگهای سازند جواهرده و ماسهسنگهای ژوراسیک (TR3j2s,sh) منطقه رخنمون پیدا کردهاند (شکل 1).
شکل 1. نقشة زمینشناسی منطقة بررسیشده در جنوب رامسر، برگرفته از نقشة 1:100000 رامسر (Baharfiruzi et al., 2002).
Figure 1. Geological map of the studied area in the south Ramsar, redrawn based on Ramsar 1:100000 map (Baharfiruzi et al., 2002).
بهعلت پوشش گیاهی انبوه منطقه، ارتباط میان مجموعههای سنگی در بسیاری بخشها را نمیتوان دید و شناسایی کرد. تودههای بررسیشده بهرنگ تیره و با سطح شکست خاکستری تیره تا سیاه مایل به سبز دیده میشوند. این تودهها بهصورت نیمهژرف هستند و ازاینرو، در بخشهای حاشیهای ظاهر و ویژگیهایی همانند دیابازها نشان میدهند. در بخش مرکزی، توده درشتدانهتر است و ویژگیهای سنگهای گابرویی را نشان میدهد. در همة بخشها (حاشیه و مرکز) سنگهای بررسیشده در نمونة دستی بافت گرانولار همگن دارند؛ با این تفاوت که در حاشیه ریزدانهتر هستند (شکل 2).
شکل 2. A، B) رخنمون صحرایی از تودههای گابرویی بررسیشده در جنوب رامسر؛ C) مرز میان تودههای گابرویی بررسیشده و واحد سنگی TR3J2s,sh (تریاس بالایی و ژوراسیک آغازین)؛ D) مرز میان تودههای گابرویی بررسیشده و واحد سنگی Jc1-2 ) پایان ژوراسیک آغازین).
Figure 2. A, B) Field outcrop of studied gabbroic bodies in the south Ramsar; C) Boundary between the studied gabbro bodies and TR3J2s,sh unit (Upper Triassic and early Jurassic); D) Boundary between the studied gabbro bodies and Jc1-2 unit (late Lower Jurassic).
روش انجام پژوهش
با توجه به پوشش گیاهی انبوه منطقه بررسیهای نخستین تنها به کمک بررسیهای صحرایی امکانپذیر است. برای انجام این پژوهش، بررسیهای صحرایی گستردهای روی تودههای گابرویی منطقة جواهرده در جنوب رامسر انجام شد و برپایة روابط صحرایی شمار 55 نمونة سنگی برداشت شد. پس از بررسیهای میکروسکوپی شمار 13 نمونه برای اندازهگیری مقدار عنصرهای اصلی و کمیاب برگزیده شدند. 5/0 تا 2 کیلوگرم از هر نمونه خردایش و در آسیاب پودر شد و 150 گرم از هر نمونة پودر همگن برای تجزیه جداسازی شد. پس از آمادهسازی، نمونهها به آزمایشگاه مؤسسة SGS در تورنتو کانادا فرستاده و به روش ICP-MS تجزیه شدند. تجزیة اکسید عنصرهای اصلی با روش ذوب لیتیمبورات و با دستگاه ICP-AES (طیفسنجی نشری پلاسمای جفتیدة القایی) انجام شد و در آن اکسیدهای اصلی (بر پایة درصدوزنی) با دقت 01/0± برای هر عنصر اندازهگیری شدند. عنصرهای کمیاب و فرعی با روش ذوب لیتیمبورات و با دستگاه ICP-MS (طیفسنجی جرمی پلاسمای جفتیدة القایی) با آستانه حساسیت 01/0 تا 1/0 گرم در تن (یا ppm) انجام شد. دادههای بهدستآمده از تجزیة نمونهها در جدول 1 آورده شدهاند. نام اختصاری کانیها از ویتنی و اوانس (Whitney and Evans, 2010) برگرفته شده است.
سنگنگاری
در همة نمونههای بررسیشده، پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن (± الیوین) با بافت اینترگرانولار، افتیک و ساب افتیک از کانیهای اصلی سازندة سنگ بهشمار میروند (شکل 3- A). برپایة بود یا نبود الیوین، نمونهها به الیوینگابروها و گابروها ردهبندی میشوند. بیوتیت، کانیهای کدر و آپاتیت از کانیهای هستند. افزونبر آن، کلریت، اپیدوت، ترمولیت-اکتینولیت و سرپانتین نیز به صورت ثانویه در سنگ دیده میشوند.
شکل 3. تصویرهای میکروسکوپی از نمونههای گابرویی جنوب رامسر: A) بافت گرانولار ساختهشده از پلاژیوکلاز، الیوین و کلینوپیروکسن در نمونههای سنگی سالم و دگرساننشده (در XPL [4])؛ B) ماکل دوتایی در کلینوپیروکسنها (در XPL)؛ C، D) کلینوپیروکسن در حال تبدیل به اپیدوت و اورالیت (ترمولیت-اکتینولیت) (تصویر C در PPL[5]؛ تصویر D در XPL)؛ E) منطقهبندی در بلورهای پلاژیوکلاز (در XPL).
Figure 3. Microphotographs of the gabbroic samples in the south Ramsar: A) Granular texture composed of plagioclase, olivine, and clinopyroxene in the fresh and unaltered rocks samples (in XPL); B) Carlsbad twinning in clinopyroxenes (in XPL); C, D) Clinopyroxene is converted to epidote and uralite (termolite-actinolite) (C in PPL; D in XPL); E) Zoning in plagioclase crystals (in XPL).
پیروکسنها: با ابعاد 3/0 تا 4 میلیمتر عموماً بهصورت نیمهشکلدار از کانیهای اصلی سنگ هستند و نزدیک به 20 تا 35 درصد حجم سنگ را در بر گرفتهاند. پیروکسنها از نوع کلینوپیروکسن هستند. ماکلهای تکراری، قطاعی و ماکل دوتایی در برخی از بلورهای آنها دیده میشوند (شکل 3- B). روند دگرسانی در پیروکسنها بهصورت مختلف دیده میشود. گاه کلریتیشدن به مقدار اندک در پیروکسنها دیده میشود. روند عمومی دگرسانی در آنها اورالیتیشدن است؛ بهگونهایکه گاه تنها بقایایی از بلورهای پیروکسن یا قالبی از کانیها بهجامانده است که از اطراف با ترمولیت-اکتینولیت فراگرفته شدهاند و بلورهای شکلدار بزرگی از آمفیبول ساخته شدهاند (شکلهای 3- C و 3- D).
پلاژیوکلاز: بیشتر پلاژیوکلازها بهصورت شکلدار با ابعاد نزدیک به 5/1 تا 3 میلیمتر دیده میشوند و با فراوانی 50 تا 75 درصدحجمی، فراوانترین کانی این سنگها بهشمار میروند. برخی پلاژیوکلازها منطقهبندی دارند (شکل 3- E). در نمونههای گوناگون درجات متفاوتی از دگرسانی در بلورهای این کانی دیده میشود؛ بهگونهایکه در برخی نمونهها بلورهای سنگ بهخوبی سالم ماندهاند؛ اما در بیشتر مقطعها، دگرسانی آشکار و روشنی در پلاژیوکلازها دیده میشود. فرایند سوسوریتیشدن معمولیترین دگرسانی این سنگهاست. در برخی نمونهها، سوسوریتیشدن در بلورهای پلاژیوکلاز تنها در مرکز بلورها دیده میشود که نشاندهندة حضور منطقهبندی با ترکیب کلسیکتر در مرکز بلور است.
شکل 4. تصویرهای میکروسکوپی از نمونههای گابرویی جنوب رامسر. A و B) بلورهای بیوتیت در حال تجزیه به کلریت (تصویر A در PPL؛ تصویر B در XPL)؛ C) کانیهای کدر پدیدآمده از تجزیة بیوتیت (در XPL)؛ D) کانیهای کدر با ساخت آنتنی (در XPL).
Figure 4. Microphotographs of the gabbroic samples in the south Ramsar: A, B) Biotite crystals decomposing into chlorite (A in PPL; B in XPL); C) Opaque minerals formed by biotite decomposition (in XPL); D) Opaque minerals with antenna fabric (in XPL).
الیوین: در برخی نمونههای گابرویی منطقه (الیوین گابروها)، الیوین از کانیهای اصلی سازندة سنگ است. در نمونههای الیویندار، بلورهای الیوین بهصورت بیشکل در ابعاد 1/0 تا 4/0 میلیمتر، همراه با بلورهای کلینوپیروکسن دیده میشود. این کانی شکستگیهای فراوانی دارد و در برخی نمونههای سالم هیچ دگرسانی نشان نمیدهد (شکل 3- A)، با وجود این، در بیشتر نمونهها، سرپانتینیتیشدن در بلورهای الیوین بهخوبی دیده میشود. در این نمونهها نزدیک به 10 درصد حجمی از کل سنگ را الیوینها دربر گرفتهاند. گمان میرود با افزایش مقدار K2O در برخی نمونههای سنگی، مقدار اندکی کانی بیوتیت نیز متبلور شده است. تقریباً در بیشتر نمونهها، سیالها بلورهای بیوتیت را دگرسان کردهاند و ازاینرو، مجموعه کانیهای کلریت، اسفن، اپیدوت، کوارتز و منیتیت در آنها پدیدار شده است (شکلهای 4- A و 4- B). بیشتر کانیهای کدر بهصورت نیمهشکلدار تا بیشکل و بهصورت کانیهای فرعی در سنگ دیده میشوند. در برخی نمونهها، گاه کانیهای کدر از دگرسانی دیگر کانیها پدید آمدهاند (شکل 4- C). کانیهای کدر ثانویه که همراه با کلریتها دیده میشوند پیامد دگرسانیِ سنگ هستند (شکل 4- D). گاهی همراه با مجموعه کانیهای دگرسان، تودة زرد رنگ کانی لوکوکسن نیز دیده میشود که از تجزیة اسفن پدید آمده است. مجموعه کانیشناسی سنگها، بهویژه در نمونههای بسیار دگرسان نشاندهندة رویداد دگرسانی در منطقه است. از سوی دیگر، سه کانی ترمولیت- اکتینولیت، کلریت و اپیدوت در کنار هم چهبسا نشاندهندة شرایط پیدایش سنگ سبز[6] است. بر این اساس، در بیشتر مناطق نمونههای بررسیشده متاگابرو هستند. در حقیقت، گمان میرود این توده دچار یک اتومتامورفیسم شده و به کمک سیالهای پایانیِ فعالیت ماگمایی، بخشهای حاشیهای توده بهسنگ سبز یا متاگابرو تبدیل شدهاند.
شیمی سنگ کل
برپایة دادههای بهدستآمده از تجزیة آنالیز زمینشیمیایی نمونههای گابرویی جنوب رامسر (جدول 1)، میزان SiO2 این سنگها برابربا 2/48 تا 4/52 درصدوزنی، TiO2 برابربا 25/1 تا 5/2 درصدوزنی، MgO برابربا 25/4 تا 51/8 درصدوزنی و Fe2O3 برابربا 2/11 تا 1/14 درصدوزنی است.
جدول 1. دادههای تجزیة گابروهای جنوب رامسر به روش ICP-AES (اکسیدهای اصلی برپایة درصدوزنی با خطای 1%) و ICP-MS (عنصرهای کمیاب و کمیاب خاکی برپایة ppm) (Fe2O3: آهن کل).
Table 1. Analytical data of gabbros in the southern Ramsar by the ICP-AES (major elements oxides in weight percent, with 1% error) and ICP-MS (trace and rare earth elements in ppm) methods (Fe2O3: total iron).
Sample No. |
Ja22 |
Ja25 |
Ja26 |
Ja29 |
Ja31 |
Ja33 |
Ja35 |
Ja36 |
Ja38 |
Ja39 |
Ja34 |
Ja35 |
Ja37 |
|||||||||||||
SiO2 |
49.1 |
48.9 |
48.2 |
49.9 |
50.1 |
50.8 |
50.2 |
51.8 |
51.2 |
51.7 |
52.4 |
51.9 |
51.8 |
|||||||||||||
TiO2 |
2.17 |
2.18 |
1.8 |
2.5 |
1.88 |
1.75 |
1.53 |
1.42 |
1.28 |
1.25 |
1.27 |
1.35 |
1.38 |
|||||||||||||
Al2O3 |
13.6 |
13.8 |
13.2 |
12.1 |
13.4 |
14.3 |
13.5 |
15.6 |
14.2 |
15.1 |
14.3 |
15.2 |
15.4 |
|||||||||||||
Fe2O3 |
12.4 |
12.5 |
12.5 |
14.1 |
13.2 |
11.7 |
12.4 |
11.2 |
11.6 |
11.4 |
11.3 |
11.3 |
11.2 |
|||||||||||||
MnO |
0.15 |
0.14 |
0.14 |
0.14 |
0.15 |
0.13 |
0.12 |
0.13 |
0.12 |
0.11 |
0.12 |
0.14 |
0.11 |
|||||||||||||
MgO |
5.1 |
4.25 |
6.76 |
6.03 |
7.03 |
8.04 |
8.03 |
7.89 |
8.51 |
8.16 |
8.41 |
8.26 |
8.28 |
|||||||||||||
CaO |
5.23 |
5.16 |
5.21 |
2.74 |
4.62 |
3.82 |
2.85 |
3.41 |
3.68 |
3.21 |
3.48 |
3.41 |
3.32 |
|||||||||||||
Na2O |
3.4 |
3.1 |
3.5 |
3.8 |
3.4 |
4.6 |
4.3 |
4.2 |
4.1 |
4.3 |
4.3 |
4.2 |
4.1 |
|||||||||||||
|
K2O |
0.48 |
0.42 |
0.28 |
0.75 |
0.41 |
0.51 |
0.46 |
0.47 |
0.39 |
0.42 |
0.39 |
0.41 |
0.39 |
|
|||||||||||
P2O5 |
0.23 |
0.22 |
0.21 |
0.24 |
0.23 |
0.17 |
0.17 |
0.15 |
0.14 |
0.13 |
0.13 |
0.17 |
0.13 |
|||||||||||||
Cr2O3 |
0.01 |
0.01 |
0.01 |
0.01 |
0.02 |
0.03 |
0.03 |
0.04 |
0.04 |
0.04 |
0.04 |
0.04 |
0.04 |
|||||||||||||
LOI |
7.45 |
8.32 |
7.43 |
7.11 |
5.81 |
4.66 |
6.12 |
4.35 |
4.09 |
4.13 |
4.09 |
4.13 |
4.15 |
|||||||||||||
Sum |
99.32 |
99 |
99.24 |
99.42 |
100.25 |
100.51 |
99.71 |
100.66 |
99.35 |
99.95 |
100.23 |
100.51 |
100.3 |
|||||||||||||
جدول 1. ادامه.
Table 1. Continued.
Sample No. |
Ja22 |
Ja25 |
Ja26 |
Ja29 |
Ja31 |
Ja33 |
Ja35 |
Ja36 |
Ja38 |
Ja39 |
Ja34 |
Ja35 |
Ja37 |
V |
316 |
316 |
315 |
310 |
287 |
257 |
239 |
237 |
230 |
232 |
230 |
232 |
232 |
Co |
38.2 |
38.1 |
38.7 |
39.8 |
33.8 |
38.7 |
37.4 |
40.2 |
38.8 |
38.2 |
38.9 |
38.3 |
38.4 |
Ni |
33 |
33 |
30 |
12 |
31 |
76 |
65 |
86 |
75 |
77 |
75 |
77 |
77 |
Cu |
95 |
97 |
108 |
55 |
97 |
105 |
93 |
82 |
81 |
88 |
80 |
85 |
84 |
Zn |
124 |
126 |
124 |
116 |
124 |
108 |
113 |
84 |
79 |
81 |
78 |
82 |
81 |
Ga |
21 |
21 |
20 |
22 |
20 |
18 |
18 |
19 |
17 |
17 |
17 |
17 |
17 |
Rb |
6 |
6 |
5.7 |
10.4 |
8.5 |
11.7 |
9 |
14.4 |
8.2 |
7.7 |
8.2 |
7.7 |
7.7 |
Sr |
152 |
151 |
161 |
159 |
171 |
179 |
141 |
371 |
341 |
336 |
340 |
340 |
341 |
Y |
22.8 |
22.8 |
23.9 |
30.2 |
21.3 |
17.8 |
19.9 |
16.2 |
16.7 |
16.9 |
16.7 |
16.9 |
16.9 |
Zr |
93.7 |
93.7 |
99.7 |
134 |
94.3 |
53.7 |
61.6 |
63.7 |
66.7 |
65.8 |
66.7 |
65.8 |
65.8 |
Nb |
16 |
16 |
17 |
22 |
15 |
8 |
8 |
11 |
10 |
10 |
10 |
10 |
10 |
Sn |
2 |
2 |
3 |
3 |
2 |
2 |
2 |
2 |
3 |
2 |
3 |
2 |
2 |
Cs |
0.5 |
0.6 |
0.5 |
1.3 |
0.7 |
0.6 |
1.3 |
0.3 |
0.3 |
0.4 |
0.3 |
0.4 |
0.3 |
Ba |
181 |
182 |
161 |
331 |
229 |
300 |
191 |
301 |
259 |
261 |
260 |
260 |
262 |
La |
14.2 |
14.3 |
13.3 |
17.3 |
11.8 |
6.8 |
8.6 |
9.1 |
8.6 |
8.8 |
8.6 |
8.8 |
8.8 |
Ce |
28 |
28 |
29.2 |
38.1 |
25.4 |
15.3 |
17.4 |
18.7 |
17.8 |
18.2 |
17.9 |
18.1 |
18.2 |
Pr |
3.71 |
3.73 |
4.13 |
5.31 |
3.44 |
2.08 |
2.34 |
2.66 |
2.44 |
2.48 |
2.45 |
2.49 |
2.51 |
Nd |
15.2 |
15.1 |
17.8 |
22 |
13.9 |
9.4 |
10 |
10.8 |
10.6 |
10.8 |
10.6 |
10.8 |
10.8 |
Sm |
4.4 |
4.4 |
4.7 |
6.1 |
4.1 |
2.8 |
3 |
3 |
2.9 |
3.1 |
2.9 |
3.1 |
3.1 |
Eu |
1.75 |
1.74 |
2.08 |
1.71 |
1.23 |
1.08 |
1 |
0.92 |
0.96 |
0.91 |
0.97 |
0.92 |
0.91 |
Gd |
4.21 |
4.41 |
4.9 |
6.05 |
4.12 |
3.24 |
3.42 |
3.15 |
3.27 |
3.28 |
3.28 |
3.27 |
3.28 |
Tb |
0.77 |
0.79 |
0.84 |
1.02 |
0.72 |
0.56 |
0.58 |
0.52 |
0.51 |
0.56 |
0.53 |
0.55 |
0.54 |
Dy |
4.69 |
4.79 |
4.96 |
6.44 |
4.28 |
3.59 |
3.71 |
3.15 |
3.3 |
3.32 |
3.31 |
3.31 |
3.41 |
Ho |
0.9 |
0.9 |
0.97 |
1.2 |
0.84 |
0.85 |
0.77 |
0.64 |
0.68 |
0.69 |
0.67 |
0.68 |
0.67 |
Er |
2.17 |
2.38 |
2.57 |
3.14 |
2.23 |
1.89 |
2.03 |
1.73 |
1.74 |
1.68 |
1.72 |
1.69 |
1.79 |
Tm |
0.34 |
0.36 |
0.35 |
0.43 |
0.32 |
0.26 |
0.29 |
0.22 |
0.27 |
0.25 |
0.25 |
0.26 |
0.25 |
Yb |
2.1 |
2.1 |
2.2 |
2.6 |
2 |
1.5 |
1.6 |
1.5 |
1.5 |
1.6 |
1.5 |
1.6 |
1.6 |
Lu |
0.3 |
0.32 |
0.31 |
0.37 |
0.3 |
0.21 |
0.24 |
0.22 |
0.23 |
0.21 |
0.22 |
0.21 |
0.22 |
Hf |
3 |
3 |
3 |
4 |
3 |
2 |
2 |
2 |
2 |
2 |
2 |
2 |
2 |
Ta |
1.1 |
1.1 |
1.1 |
1.4 |
1 |
0.5 |
0.6 |
0.7 |
0.7 |
0.7 |
0.7 |
0.7 |
0.7 |
Tl |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
<0.5 |
Th |
1.7 |
1.7 |
1.8 |
2.6 |
1.7 |
1.1 |
1.3 |
1.2 |
1.3 |
1.3 |
1.3 |
1.3 |
1.3 |
U |
0.52 |
0.53 |
0.51 |
0.71 |
0.49 |
0.35 |
0.41 |
0.39 |
0.36 |
0.37 |
0.35 |
0.36 |
0.35 |
Sr/Nd |
10.0 |
10.0 |
9.0 |
7.2 |
12.3 |
19.0 |
14.1 |
34.3 |
32.1 |
31.1 |
32.0 |
31.4 |
31.5 |
Nb/U |
30.77 |
30.19 |
33.33 |
30.99 |
30.61 |
22.86 |
19.51 |
28.21 |
27.78 |
27.03 |
28.57 |
27.78 |
28.57 |
(Tb/Yb)N |
1.72 |
1.76 |
1.79 |
1.84 |
1.69 |
1.75 |
1.70 |
1.62 |
1.59 |
1.64 |
1.65 |
1.61 |
1.58 |
K/Ba |
45.14 |
39.28 |
29.60 |
38.57 |
30.47 |
28.94 |
40.99 |
26.58 |
25.63 |
27.39 |
25.53 |
26.84 |
25.34 |
Zr/Nb |
5.86 |
5.86 |
5.86 |
6.09 |
6.29 |
6.71 |
7.70 |
5.79 |
6.67 |
6.58 |
6.67 |
6.58 |
6.58 |
La/Th |
8.35 |
8.41 |
7.39 |
6.65 |
6.94 |
6.18 |
6.62 |
7.58 |
6.62 |
6.77 |
6.62 |
6.77 |
6.77 |
Nb/Th |
9.41 |
9.41 |
9.44 |
8.46 |
8.82 |
7.27 |
6.15 |
9.17 |
7.69 |
7.69 |
7.69 |
7.69 |
7.69 |
با اینکه نمونههای بهکاررفته در بررسیهای زمینشیمیایی همگی با دقت بالا از سنگهای سالم انتخاب شدهاند؛ اما ازآنجاییکه برپایة بررسیهای سنگنگاری تقریباً همة نمونههای گابرویی بررسیشده دگرسانشده هستند. ازآنجاییکه دگرسانی روی انتشار و تمرکز عنصرهای اصلی اثر میگذارد، برای دوری از تأثیر دگرسانی گرمابی روی ترکیب شیمیایی سنگها، در ردهبندی و شناسایی دقیقتر این سنگها فراوانی عنصرهای کمیاب و کمتحرک Zr، Ti، Nb و Y بهکار برده شد. با اینکه این نمودارها برای بازالتها و سنگها آتشفشانی رسم شدهاند، اما ازآنجاییکه گابروهای بررسیشده برپایة بافت، در مناطق کمژرف یا نیمهژرف پدید آمدهاند، در ردهبندی آنها میتوان نمودارهای بازالتی را نیز بهکار برد (Zaeimnia et al., 2012; Mossavvari et al., 2020). در نمودار Zr/Ti دربرابر Nb/Y که سنگها را برپایة سرشت آنها (آلکالینیته) و مراحل مختلف تحولشان (بازیک- حد واسط- جدایشیافته) ردهبندی میکند (Dupuis et al., 2005)، نمونههای گابرویی جنوب رامسر در محدودة بازالت جای میگیرند (شکلهای 5-A و 5- B).
شکل 5. ترکیب سنگهای گابرویی جنوب رامسر در نمودارهای ردهبندی شیمیایی (Winchester and Floyd, 1977): A) نمودار Y/Nb دربرابر Zr/TiO2؛ B) نمودار Zr/TiO2 دربرابر درصدوزنی SiO2 (Bas-Alk: آلکالیبازالت؛ TrAn: تراکیآندزیت؛ AB-Sub: بازالتهای سابآلکالن؛ AB: آلکالیبازالت؛ Nph/Bsn: نفلینیت/بازانیت). Figure 5. Composition of the southern Ramsar gabbroic rocks in the chemical classification diagrams of (Winchester and Floyd, 1977): A) Y/Nb versus Zr/TiO2; B) Zr/TiO2 versus SiO2 (in weight percent) diagram (Bas-Alk: Alkaline Basalt; TrAn: Trachy andesite; AB-Sub: Basalt sub alkaline; AB: Alkaline basalt; Nph/Bsn: Nephelinite/ Basanite).
|
|
کاربرد نمودارهای زمینشیمیایی گوناگون در بررسی سرشت ماگمای سازندة گابروهای بررسیشده نشان میدهد نمونههای بررسیشده روی نمودار Zr دربرابر P2O5 و Nb/Y دربرابر Zr/P2O5 سرشت تولهایتی دارند (شکلهای 6- A و 6- B). با توجه به نمودار Nb/Y دربرابر Ti/Y نیز سنگهای بررسیشده در گروه انتقالیِ تولهایتی و آلکالن با گرایش به تولهایتی (غیر آلکالن) جای میگیرند (شکل 6- C).
روی نمودارهای الگوی عنصرهای خاکی کمیاب بهنجارشده به ترکیب کندریت (Sun and McDonough, 1989) (شکل 7- A)، نمونههای بررسیشده روند موازی غنیشدگی مشخصی از همة عنصرهای خاکی کمیاب، از 7 تا 80 برابر ترکیب کندریت، همچنین، عنصرهای خاکی کمیاب سبک یا LREE[7] نسبت به عنصرهای خاکی کمیاب سنگین یا HREE[8] (میزان LaN/YbN از 05/3 تا 59/4) غنیشدگی نشان میدهند. غنیشدگی از LREE از ویژگیهای سنگهای OIB[9] بهشمار میرود (Sun and McDonough 1989; Abdel-Fattah et al. 2004).
روی نمودار بهنجارشده به ترکیب OIB نمونههای بررسیشده همانند نمونههای تیپیک OIB روند خطی تقریباً افقی نشان میدهند (شکل 7- B).
شکل 6. تعیین سرشت نمونههای گابرویی جنوب رامسر روی: A) نمودار Zr دربرابر P2O5 (Floyd and Winchester, 1976)؛ B) نمودار Zr/(P2O5*10)4 دربرابر Nb/Y (Winchester and Floyd, 1976)؛ C) نمودار Nb/Y دربرابر Ti/Y (Pearce, 1982) (Thol: تولهایت؛ Tran: حد واسط؛ Alk: آلکالی؛ VAB: بازالت جزیرههای کمانی؛ WPB: بازالتهای درونصفحهای؛ MORB: بازالت پشتههای میاناقیانوسی).
Figure 6. Determining the nature of the gabbroic samples of the south Ramsar in: A) Zr versus P2O5 diagram (Winchester and Floyd, 1976); B) Zr/(P2O5*10)4 versus Nb/Y (Winchester and Floyd, 1976); C) Nb/Y versus Ti/Y diagram (Pearce, 1982) (Thol: Tholeiite; Tran: Transitional; Alk: Alkaline; VAB: Volcanic Arc Basalt; WPB: Within Plate Basalt; MORB: Mide Oceanic Ridge Basalt).
.
شکل 7. بررسی ترکیب شیمیایی گابروهای جنوب رامسر روی نمودارهای بهنجارشده به ترکیب: A) مورب عادی (N-MORB)؛ B) کندریت؛ C) گوشتة اولیه؛ D) مورب عادی (N-MORB) (مقدارهای بهنجارسازیشده در نمودارها از سان و مکدوناف (Sun and McDonough, 1989) و میانگین ترکیبهای OIB و N-MORB از دای و همکاران (Dai et al., 2011). برگرفته شدهاند).
Figure 7. Chemical composition of the studied gabbro from the south Ramsar in: A) Chondrite-normalized diagrams; B) Oceanic island basalt-normalized diagrams; C) Primitive mantle-normalized diagrams; D) Normal MORB -normalized diagrams (N-MORB) (Normalization factors in diagrams are from Sun and McDonough (1989) and the mean composition of OIB and N-MORB are values from Dai et al. (2011)).
برپایة نمودارهای بهنجارشده به ترکیب مورب و گوشتة اولیه، سنگهای بررسیشده از عنصرهای Ba (161-331)، Zr (134 – 7/53)، Y (2/16- 2/30) و Nb (8- 22) غنیشدگی دارند. نمودار بهنجارشده به ترکیب گوشتة اولیه (Sun and McDonogh, 1989) نشاندهنده غنیشدگی بارزی از LREE و آنومالی مثبت عنصرهای Cs، Ti، Ba، Nd و U و آنومالی منفی عنصرهای Rb، Th، Nb و Zr در نمونههای بررسیشده است (شکل 7- C). آنومالی مثبت عنصر Nd با حضور کلینوپیروکسن و آنومالی مثبت Ti آشکارا با فراوانی کانیهای کدر (احتمالاً اسفن و ایلمنیت) در این سنگها توجیه میشود (Salavati and Rezapour, 2013). آنومالی مثبت Ba بیشتر پیامد امکان ورود این عنصر به شبکة فلدسپارهاست؛ بهگونهایکه مقدار آن با افزایش فراوانی این کانیها در گابروها رابطة مستقیم دارد (Mason and Moore, 1982). روی نمودار بهنجارشده به ترکیب N-MORB، نمونههای بررسیشده روندی همانند نمونههای سنگی OIB نشان میدهند (شکل 7- D).
پهنة زمینساختی سنگهای گابرویی جنوب رامسر
برای تعیین پهنة زمینساختی پیدایش مذاب سازندة سنگهای گابرویی رامسر نمودارهای تفکیک محیط زمینساختی بهکار برده شدند. روی این نمودارها نمونههای بررسیشده در محدودة بازالتهای درونصفحهای تا مورب غنیشده جای میگیرند (شکل 8). در نمودار لگاریتمی La/Nb دربرابر La/Sm نیز همة نمونهها در محدودة MORB+OIB جای میگیرند (شکل 9- A). همچنین، روی نمودار لگاریتمی Nb دربرابر Nb/Th، همة نمونههای بررسیشده بهعلت داشتن Nb بیشتر ازppm 8 و Th کمابیش کم (با میانگین نزدیک به ppm5/1) در قلمروی MORB+OIB جای میگیرند (شکل 9- B).
نسبت Sr/Nd برای بازالتهای شاخص پهنههای فرورانش برابربا 30 تا 35 است (Hofmann et al., 1989)؛ اما این نسبت برای گوشتة اولیه نزدیک به 16 است. دربارة سنگهای بررسیشده، میانگین این نسبت برابربا 22/7 تا 25/34 است. گمان میرود این ویژگی نشاندهندة یک گوشتة اولیه برای پیدایش سنگها و نقش مؤلفههای فرورانشی در روند پیدایش آنها باشد. نسبت Nb/U برای بازالتهای MORB و OIB بهترتیب نزدیک به 47 و 25 است؛ اما ماگماهای کمانی مقدارهای بهمراتب کمتری دارند (Hofmann et al., 1989). دربارة سنگهای بررسیشده، نسبت Nb/U از 5/19 تا 3/33 متغیر است که به بازالتهای (OIB) بسیار نزدیک است.
شکل 8. نمودارهای تفکیکی برای نمونههای گابرویی جنوب رامسر. A) نمودار سهتایی Nb–Zr-Y (Meschede, 1986)؛ B) نمودار سهتایی Zr-Ti-Y (Pearce and Cann, 1973)؛ C) نمودار Zr دربرابر Zr/Y (محدودهها از پیرس و نوری (Pearce and Norry, 1979)؛ D) تغییرات Zr/Y دربرابر Ti/Y (Pearce and Gale, 1977).
Figure 8. Discrimination diagrams for gabbroic samples from south Ramsar. A) Ternary diagram of Nb–Zr-Y (Meschede, 1986); B) Ternary diagram of Zr-Ti-Y (Pearce and Cann, 1973); C) Zr versus Zr/Y (fields from Pearce and Norry, 1979); D) Ti/Y versus Zr/Y changes (Pearce and Gale, 1977).
شکل 9. ترکیب نمونههای گابرویی جنوب رامسر روی: A) نمودار لگاریتمی La/Sm دربرابر La/Nb (Yan and Zho, 2008)؛ B) نمودار لگاریتمی Nb دربرابر Nb/Th (Boztug et al., 2007).
Figure 9. Composition of the gabbroic samples from south Ramsar in: A) Logarithmic diagram of La/Sm versus La/Nb (Yan and Zho, 2008); B) Logarithmic diagram of Nb versus Nb/Th (Boztug et al., 2007).
نمونههای بررسیشده نسبت Ce/U کمتری نسبت به N-MORB دارند و ازاینرو، در نمودار Nb/U دربرابر Ce/U در محدودة OIB جای میگیرند (شکل 10-A). همچنین، جایگاه نمونههای بررسیشده روی نمودار دوتایی SiO2 دربرابر Rb/Sr (شکل 10-B) نشاندهندة ویژگیهای بازالتهای OIB است (Fitton et al., 1991). نسبت Nb/U در سنگهای بررسیشده گویای خاستگاه سستکرهای (بازالت جزیرة اقیانوسی، مانند OIB) برای آنهاست. نمودار Nb دربرابر Nb/U نشان میدهد بیشتر نمونههای بررسیشده در محدودة OIB جای میگیرند (شکل 10- C). افزونبر آن، در نمودارهای La/Yb دربرابر Th/Ta، Th/Nb دربرابر Ce/Nb و نمودار سهتایی Th-Zr-Nb، نمونههای بررسیشده در محدودة OIB جای میگیرند (شکلهای 10- D، 10- E و 10- F). از آنجاییکه همة نمونههای بررسیشده مقدارهای بالایی از TiO2/Yb و Nb/Yb دارند، در محدودة سنگهای شاخص OIB با سرشت تولهایتی جای میگیرند (شکل 10-G).
در نمودار لگاریتمی Nb/Y دربرابر Zr/Y، خط Nb∆ برای جدایش منابع غیر تنوره (منابع مورب نوع N و فرورانشی) از منابع تنوره رسم شده است. روی این نمودار، همة نمونههای بررسیشده مقدار Nb>0∆ دارند و روندی از منبع مورب غنیشده (E-MORB[10]) بهسوی بازالت جزیرههای اقیانوسی (OIB) نشان میدهند (شکل 11- A). همچنین، در نمودار Nb/Zr دربرابر Hf/Yb، گابروهای بررسیشده در بخش منبع گوشتهای غنیشده جای گرفتهاند (شکل 11- B). روی نمودار سهتایی La-Th-Nb، نمونههای بررسیشده نشاندهندة کافتهای درونصفحهای هستند (شکل 11- C).
سرشت و ویژگیهای خاستگاه ماگمایی سنگهای گابرویی جنوب رامسر
برای تعیین خاستگاه ماگمایی نمونههای بررسیشده برپایة ویژگیهای زمینشیمیایی آنها، نسبتهای عنصری شاخص که قابل مقایسه با منابع OIB شناختهشده است بهکار برده شدهاند. در بازالتهای هاوایی نسبت (Tb/Yb)N نزدیک به 89/1 تا 45/2 است (Abdel-Fattah et al., 2004; Moghazi, 2003). این نسبت در نمونههای بررسیشده از 91/2 تا 35/2 متغیر است و همانند سنگهای بازالتهای هاوایی است که از خاستگاه گوشتهای اسپینل لرزولیتی (گارنتدار) خاستگاه گرفتهاند (Moghazi, 2003). عنصرهای LILE، K، Rb، Cs، Ba، Pb2+ و Sr ناسازگار هستند و ازاینرو، در منابع OIB نسبت به منابع MORB غنیتر هستند.
شکل 10. ترکیب نمونههای گابرویی جنوب رامسر در: A) نمودار Nb/U دربرابر Ce/U (محدودههای MORB و OIB از هافمن و همکاران (Hofmann et al., 1986) هستند)؛ B) نمودار SiO2 دربرابر Rb/Sr (محدودة ترکیبی OIB از فیتون و همکاران (Fitton et al., 1991) و ترکیب پوستة بالایی و زیرین از تیلور و مکلنن (Taylor and McLennan, 1995) است)؛ C) نمودار Nb دربرابر Nb/U (Hofmann, 2003)؛ D) نمودار La/Yb دربرابر Th/Ta (Tomlinson and Condie, 2001)؛ E) نمودار Th/Nb دربرابر Ce/Nb (Saunders and Tarney, 1984)؛ F) نمودار سهتایی Th-Zr-Nb (Wood, 1980) G) نمودار Nb/Yb دربرابر TiO2/Yb (Pearce, 2008) (SZB: بازالتهای پهنههای فرورانش؛ OPB: بازالتهای فلاتهای اقیانوسی؛ N-MORB: بازالتهای پشتههای میاناقیانوسی عادی؛ OIB: بازالت جزیرههای اقیانوسی).
Figure 10. Composition of the gabbroic samples from south Ramsar in: A) Nb/U versus Ce/U diagram (MORB and OIB fields are from Hofmann et al. (1986)); B) SiO2 versus Rb/Sr diagram (OIB field is from Fitton et al. (1991); upper and lower crusts are from Taylor and McLennan (1995)); C) Nb versus Nb/U diagram (Hofmann, 2003); D) La/Yb versus Th/Ta diagram (Tomlinson and Condie, 2001); E) Th/Nb versus Ce/Nb diagram (Saunders and Tarney, 1984); F) Th-Zr-Nb ternary diagram (Wood, 1980); G) Nb/Yb versus TiO2/Yb diagram (Pearce, 2008) (SZB: Subduction zone basalts; OPB: Oceanic plate basalts; N-MORB: Normal mide-oceanic ridge basalts; OIB: Ocean Island Basalts).
شکل 10. ادامه.
Figure 10. Continued.
نسبتهای عنصرهای ناسازگار برای تشخیص و تفکیک خاستگاههای مختلف ماگما بهکار برده میشوند. نسبت K/Ba در N-MORBها کمابیش بالاست و مقدارهای بالاتر از 100 نشان میدهند. در E-MORBها این نسبت نزدیک به 30 است. منابع جزیرههای اقیانوسی تولهایتی OIT[11] مقدارهایی برابر با 40-25 و منابع جزیرههای اقیانوسی آلکالن یا OIA[12] دارای مقدارهای نزدیک به 20 هستند (Floyd, 1991). در نمونههای بررسیشده میانگین نسبت K/Ba برابربا 3/25 تا 14/45 و همانند سنگهای OIT است. همچنین، نسبت Zr/Nb برای تشخیص منابع مختلف ماگمایی بهکار برده میشود. این نسبت در منابع N-MORB از 30 بیشتر است؛ اما در منابع OIB بسیار کمتر است (10>). نسبت Zr/Nb در نمونههای بررسیشده برابربا 7/7-7/5 و همانند منابع OIB است (Floyd, 1991).
نسبت عنصرهای ناسازگار (La/Th و Nb/Th) در نمونههای بررسیشده (بهترتیب 4/8-1/6 و 4/9-2/7)، همانند منابع OIB (با مقدارهای بهترتیب 12> و 15>) است؛ اما در بازالتهای پشتههای میاناقیانوسی، این مقدارها بهترتیب برابربا 12< و 15< هستند (le Roux et al., 2002, 2006).
هارت و همکاران (Hart et al., 1988)، چهار منبع گوشتهای مختلف را برپایة ویژگیهای زمینشیمیایی شناسایی کرده است: گوشته غنیشدة EMI[13]، گوشته غنیشدة EMII[14]، بازالتهای جزیرههای اقیانوسی با μ بالا یا HIMU[15] و مورب تهیشدة D-MORB[16]. دو منبع EMI و EMII با داشتن مقدارهای اندکی از رسوبهای پلاژیک فروراندهشده شناخته میشوند (Weaver, 1991; Hofmann, 1997). منبع نوع HIMU با داشتن مقدار بالای 238U/204Pb، سازندة پایانی گوشتهای است و نسبت به OIB مقدار 87Sr/86Sr بسیار کمتری دارد. ازاینرو، گمان میرود این ماگما از پوستة اقیانوسی بازالتی فروراندهشده پدید آمده باشد (Hofmann, 1997). برخی عنصرهای HFS (مانند Nb) تغییرات بسیاری در مذابهای گوشتهای سنگکرهای نشان میدهند و ازاینرو، برخی پژوهشگران تغییرات نسبت La/Nb را برای تفسیر نوع غنیشدگی سنگکرهای بهکار بردهاند (Abdel-Fattah et al., 2004). در گوشتههای سنگکرهای، عنصرهای HFSE نسبت به عنصرهای LREE تهی شده هستند. نسبتهای بالای 1<Nb/La نشاندهندة خاستگاه گوشتهای سستکرهای همانند OIB است و نسبتهای کم آن 1>Nb/La ویژگیِ منابع گوشتهای سنگکرهای هستند (Abdel-Fattah et al., 2004). در نمونههای بررسیشده این نسبت از یک بزرگتر و همانندِ خاستگاه گوشتهای سستکرهای (همانند OIB) است. برپایة نمودار نسبت La دربرابر La/Nb (شکل 12- A)، 6 منبع ماگمایی شناسایی شده است (Seghedi et al., 2004):
شکل 11. توزیع عنصرهای کمیاب نمونههای گابرویی جنوب رامسر در: A) نمودار Zr/Y دربرابر Nb/Y (Condie, 2005)؛ B) نمودار Nb/Zr دربرابر Hf/Yb (Pearce and Gale, 1977)؛ C) نمودار سهتایی La-Th-Nb (Monnier, 1996).
Figure 11. Trace elements distribution of gabbroic samples from south Ramsar in: A) Zr/Y versus Nb/Y diagram (Condie, 2005); B) Nb/Zr versus Hf/Yb diagram (Pearce and Gale, 1977); C) La-Th-Nb ternary plot (Monnier, 1996).
در این نمودار، برخی نمونههای بررسیشده در محدودة منبع B (منبع تنوره) و دیگر نمونهها در محدودهای میان منبع MORB و منبع E (سستکرة غنیشده با سازندههای فرورانشی) جای میگیرند (شکل 12- A). روی نمودار تفکیک سهتایی TiO2–MnO–P2O5، نمونههای بررسیشده در محدودة سنگهای OIT و مرز MORB و OIT جای میگیرند (شکل 12- B).
در جدول 2، نمونههای بررسیشده با نمونههای MORB و انواع OIB مقایسه شدهاند. با توجه به مقدار نسبتعنصرهای کمیاب (Th/U، Th/Nb، Hf/Nb، Zr/Nb و Sr/Rb)، گابروهای جنوب رامسر شباهت بسیاری به بازالتهای OIB نوع تولهایتی (OIT) دارند.
شکل 12. ترکیب نمونههای گابرویی جنوب رامسر در: A) نمودار تغییرات La دربرابر La/Nb (محدودة منابع گوشتهای اصلی از سقدی و همکاران (Seghedi et al., 2004) و محدودههای MORB و OIB از سان و مکدوناف (Sun and Mc Donough, 1989) هستند)؛ B) نمودار تفکیک سهتایی درصدوزنی TiO2–MnO–P2O5 (Mullen, 1983) (OIT: تولهایت جزیرههای اقیانوسی؛ MORB: بازالت پشتههای میاناقیانوسی؛ IAT: تولهایت جزیرههای کمانی؛ OIA: آلکالنهای جزیرههای اقیانوسی؛ CAB: بازالت کمانهای قارهای).
Figure 12. Composition of the gabbroic samples from south Ramsar in: A) La versus La/Nb diagram (fields of major mantle sources are from Seghedi et al. (2004) and MORB and OIB fields are after Sun and Mc Donough (1989)); B) TiO2–MnO–P2O5 (in weight percent) ternary discrimination diagram (Mullen, 1983) (OIT: Oceanic Island Tholeiite; MORB: Mid Ocean Ridge Basalt; IAT: Island Arc Tholeiite; OIA: Oceanic Island Alkaline; CAB: Continental Arc Basalt).
جدول 2. مقایسة نسبت عنصرهای ناسازگارِ گابروهای جنوب رامسر با ترکیب انواع MORB و OIB (دادههای MORB و OIB از ویلسون Wilson, 1989)))
Table 2. Comparison of incompatible element ratios in the gabbros of south Ramsar and different types of OIB and MORB (Datas of OIB and MORB from Wilson (1989)).
Ramsar |
Amlash |
OIB |
|
OIB/Studied Samples |
|||
Gabbro |
Basalt |
Gabbro |
OIAB |
|
OIT |
MORB |
Rock Type |
161-331 |
437 |
476 |
200-1400 |
|
70-200 |
5-50 |
Ba |
151-371 |
651 |
1013 |
400-4000 |
|
150-400 |
90-200 |
Sr |
6-11.7 |
24 |
31 |
15-400 |
|
5-12 |
<5 |
Rb |
53.7-134 |
177 |
166 |
20-60 |
|
5-25 |
15-150 |
Zr |
3.1-3.7 |
4.03 |
4.2 |
|
3-5 |
|
2 |
Th/U |
0.10-0.13 |
0.07 |
0.07 |
|
<0.1 |
|
|
Th/Nb |
0.17-0.25 |
0.11 |
0.11 |
|
<8 |
|
|
Hf/Nb |
5.7-7.7 |
4.3 |
4.3 |
|
5.8 |
|
12-22 |
Zr/Nb |
15.2-44.2 |
27 |
4.2 |
|
3-5 |
|
127 |
Sr/Rb |
نقش ذوببخشی در پیدایش نمونههای بررسیشده
بررسی ماگماتیسم جزیرههای اقیانوسی نشان میدهد ترکیب مذاب پدیدآمده از تنوره به ترکیب مواد، دما در تنوره و همچنین، ژرفا و رخسارة سنگی ناحیه خاستگاه بستگی دارد (Winter, 2014; Vesali et al., 2018). در شکل 13 برپایة نسبتهای عنصری به بررسی ویژگیهای کانیشناسی خاستگاه، درجة ذوببخشی و تعیین ویژگیهای منبع ماگمایی سنگهای منطقه پرداخته میشود. این شکل برپایة معادلههای ذوببخشی (Shaw, 1970) و ضریب توزیع بهدستآمده (McKenzie and O’Nions, 1991) رسم شده است. در این نمودار دو ترکیب مختلف مربوط به گوشته بهکار برده شده است:
1) گوشتة تهیشده (DMM [17]) که نمایندة گوشتة سستکرهای همرفتی با ترکیب MORB تهیشده است که مکنزی و انیونز (McKenzie and O’Nions, 1991) آن را پیشنهاد کردهاند؛
2) ترکیب گوشتة اولیه (PM[18]) از سان و مکدوناف (Sun and McDonough, 1989) که نمایندة ترکیب گوشتة اولیه پیش از پیدایش MORB و در نتیجه رویداد تهیشدگی است.
فراوانی و نسبت عنصرهای REE برای تعیین ویژگیهای خاستگاه ماگمایی بهکار برده میشوند. برای نمونه، La و Sm از کانیشناسی خاستگاه (گارنت یا اسپینل) مستقل هستند و تحتتأثیر آن نیستند (Seghedi et al., 2004)؛ ازاینرو، برای تعیین ترکیب شیمیایی خاستگاه سنگهای گابرویی بررسیشده بهکار برده میشوند. Yb نیز در گارنت یک عنصر سازگار بهشمار میرود (Aldanmaz et al., 2000). افزونبر آن، نسبت Sm/Yb بهعنوان نسبت یک عنصر ناسازگار به عنصر سازگار در گارنت برای تعیین کانیشناسی خاستگاه و درجة ذوببخشی بهکار برده میشود (Seghedi et al., 2004). همانگونهکه در شکل 13- A دیده میشود، غلظت La و نسبت عنصری La/Sm در نمونههای بررسیشده بیشتر از مقداری است که بتواند از ذوب مستقیم DMM پدید آید. برونیابی بهترین مسیرهای ذوببخشی برای سنگهای بررسیشده نشاندهندة درجه ذوببخشی از 10 تا 25٪ از یک خاستگاه گوشتهای (اسپینللرزولیت گارنتدار) است که در آن مقدار عنصر La و نسبت عنصری La/Sm از خاستگاههای DMM و PM بسیار بالاتر است. ازاینرو، گمان میرود برای تولید ماگمای سنگهای بررسیشده، منبع گوشتهای نیاز هست که نسبت به DMM از LREE غنیشدهتر باشد.
نسبت Sm/Yb بهعنوان نسبت یک عنصر ناسازگار به یک عنصر سازگار برای گارنت، برای شناسایی کانیشناسی خاستگاه و درجة ذوببخشی بهکار برده میشود. شکل 13- B روند تغییرات این نسبتها را در درجات مختلف ذوببخشی گارنت-لرزولیت و اسپینل-لرزولیت نشان میدهد. گابروهای جنوب رامسر روی منحنی اسپینللرزولیت جای میگیرند. برپایة این الگو، سنگهای بررسیشده میتوانند در پی ذوببخشی از 10 تا 20 درصدی اسپینللرزولیت گارنتدار پدید آمده باشند. ازآنجاییکه ضریب توزیع عنصرهای HREE در گارنت بالاست، جدایش گارنت از ماگما میزان HREE را بهشدت کاهش میدهد و نسبت LREE/HREE افزایش مییابد (McKenzie and O’Nions, 1991; Abdel-Fattah et al., 2004) و با توجه به نمودار لگاریتمی Ce دربرابر Ce/Yb ژرفای پیدایش ماگمای سازندة این سنگها برابربا 80 تا 100 کیلومتر بوده است (شکل 13- A).
نقش آلودگی پوستهای در پیدایش سنگهای منطقه
تبلوربخشی، آمیزش ماگمایی[19] و آلودگی سه فرایندی هستند که بر ترکیب نهایی ماگما تأثیرگذار هستند (Gourgaud and Vincent, 2004). برای تعیین نقش آلودگی پوستهای در ترکیب سنگها از نسبتهای عنصری و نمودارهای مختلفی بهره گرفته میشود. در سنگهای بازالتی که دچار آلودگی پوستهای شده باشند نسبتهای 7<K/P، 22<La/Ta و 5/1<La/Nb هستند (Hart et al., 1989; Abdel-Fattah et al., 2004). مقدار نسبتهای عنصری یادشده در سنگهای بررسیشده در جنوب رامسر (9/5-4/2=K/P؛ 3/14-8/11= La/Ta؛ 07/1-78/0= La/Nb) نشان میدهد نقش آلودگی پوستهای در پیدایش ماگمای سازندة سنگهای بررسیشده بسیار ناچیز بوده است؛ اما سیالها تا اندازهای مؤثر بودهاند. تأثیر آلودگی پوستهای بر ترکیبهای ماگما بهسختی از فرایندهای متاسوماتیسم ایجادشده با تختة فرورانده شناسایی میشوند و شناسایی دقیق این دو فرایند تنها برپایة دادههای ایزوتوپی شدنی است. با وجود این، Th و Ta دو عنصر کلیدی برای شناسایی فرایندهایی هستند که گوشته را تحتتأثیر قرار میدهند. Th در پهنههای فرورانش متحرکتر است و در گوة گوشتهای که در بالای پهنة فرورانشی قرار دارد غنیشدگی نشان میدهد. بهعلت فراوانی بیشتر Th نسبت به Ta در سنگهای پوستهای، آلودگی پوستهای نسبت عنصری Th/Yb نسبت به Ta/Yb را افزایش میدهد (Aldanmaz et al., 2000).
شکل 13. ترکیب نمونههای گابرویی جنوب رامسر در: A) نمودار La دربرابر La/Sm (آرایههای خطی نشاندهندة وجود یک آمیزش خطی میان مذابهای غنیشده (EM) و تهیشده (DM) هستند) (Aldanmaz et al., 2008)؛ B) نمودار La/Sm دربرابر Sm/Yb (منحنیهای ذوب شامل معادلة ذوببخشی پیمانهای برگرفته از شاو (Show, 1970) و روش پیشنهادیِ آلبارد (Albarede, 1995) هستند. منحنیهای ذوب برای اسپینللرزولیت و گارنتلرزولیت با ترکیب مودال یهصورت O10.53+Opx0.27+Cpx0.17+Sp0.03 و O10.60+Opx0.20+Cpx0.10+Gt0.10 رسم شدهاند. ضریب توزیع کانی-ماتریس از مکنزی و انیونز (McKenzie and O’Nions, 1991) هستند. ترکیب E-MORB، N-MORB و Primitive Mantle (یا PM) از سان و مکدوناف (Sun and McDonough, 1989) برگرفته شدهاند (Aldanmaz et al., 2000)؛ C) موقعیت نمونههای بررسیشده روی نمودار Ce دربرابر Ce/Yb (Ellam, 1992).
Figure 13. Composition of the gabbroic samples from south Ramsar in: A) La versus La/Sm diagram (linear arrays show a linear mixture between enriched (EM) and depleted (DM) melts) (Aldanmaz et al., 2008); B) La/Sm versus Sm/Yb diagram (Melting curves include the modular partial melting equation quoted by Show (1970) and the proposed method Albarede (1995). Melting curves for spinel-lherzolite and garnet-lherzolite are drawn based on modal composition as 10.53+Opx0.27+Cpx0.17+Sp0.03 and O10.60+Opx0.20+Cpx0.10+Gt0.10. The mineral-matrix distribution coefficient is from McKenzie and O’Nions (1991). Compositions of E-MORB, N-MORB, (Primitive Mantle) PM from Sun and McDonough (1989)) (Aldanmaz et al., 2000); C) The position of the studied samples on the Ce diagram versus Ce/Yb (Ellam, 1992).
آلودگی پوستهای روی میزان Th بیشتر از Ta و Yb تأثیرگذار است؛ ازاینرو، در نمونههایی که دچار آلودگی پوستهای شدهاند نسبت Th/Yb بالایی نشان میدهند (Moghazi, 2003). سنگهای بررسیشده در نمودار Th/Yb دربرابر Ta/Yb در امتداد گوشتهای E-MORB-OIB جای میگیرند (شکل 14) که نشاندهندة اینست که ماگمای پدیدآمده احتمالاً از یک خاستگاه گوشتهای با تأثیر اندک از مؤلفههای فرورانشی و آلودگی پوستهای پدید آمده است.
شکل 14. نمودار تغییرات Th/Yb دربرابر Ta/Yb (پس از پیرس (Pearce, 1983)) (محدودههای پوستة قارهای، پشتة میاناقیانوسی، بازالت جزیرههای اقیانوسی و کمانهای آتشفشانی پس از اشمیدبرگر و هگنر (Schmidberger and Hegner, 1999)) (Av. Crust: میانگین پوسته؛ AFC: هضم همراه با جدایش بلوری؛ FC: جدایش بلوری، ACM: حاشیة فعال قارهای؛ S: شوشونیتی؛ CA: کالکآلکالن؛ TH: تولهایتی).
Figure 14. Th/Yb versus Ta/Yb digram (after Pearce, 1983) (Continental crust, mid-ocean ridges, oceanic island basalts, and volcanic arcs fields after Schmidberger and Hegner (1999)) (Av. Crust: Average Crust; AFC: Assimilation combined with Fractional Crystalization; FC: Fractional Crystalization; ACM: Active Continental Margin; S: Shoshonitic; CA: Calc-Alkaline; TH: Tholeiitic).
همچنین، نسبتهای عنصری Nb/U، Ta/U، La/Nb و Ce/Pb شاخصهای خوبی برای تعیین میزان آلودگی پوستهای هستند (Hofmann, 1988). این نسبتها در نمونههای بررسیشده عبارتند از: 3/33-5/19= Nb/U؛ 15/2-4/1= Ta/U؛ 07/1-78/0= La/Nb. این نسبتها کمتر از مقدارهای مشابه در پوسته (1/12= Nb/U؛ 1.1= Ta/U؛ 4/1= La/Nb) (Taylor and McLennan, 1995) و تقریباً همانند مقدار این نسبتها در ترکیب MORB و OIB (47= Nb/U؛ 7/2= Ta/U) هستند (Hofmann, 1988). همة دادههای زمینشیمیایی نشان میدهند سنگهای بررسیشده دچار آلودگی پوستهای نشدهاند.
بحث
در استان گیلان و مازندران و در ارتفاعات شمالی رشتهکوه البرز تا کنون مجموعههای گابرویی و الترامافیک متعددی با سنهای مختلف گزارش شده است:
1-تودههای الترامافیک و مافیک مجموعة افیولیتی شاندرمن (Berberian, 1983) با سن پالئوزوییک در باختر گیلان؛
2-تودههای مافیک و الترامافیک جنوبباختری فومن (Kosari and Emami, 2006) با سن پس از ژوراسیک در باختر گیلان؛
3-تودههای مافیک و الترامافیک خاور گیلان در مجموعة افیولیتی جنوب دریای خزر (Salavati et al., 2013) با سن کرتاسه پسین در خاور گیلان؛
4- تودههای گابرویی جنوب آستارا با سن ائوسن (Salavati and Ashori, 2016).
حاصل این پژوهش نیز ارائه، شناسایی و بررسی سرشت مجموعههای مافیک باختر استان مازندران است.
از میان تودههای یادشده، تودههای الترامافیک مجموعة افیولیتی اسالم-شاندرمن از نوع MORB هستند (Berberian, 1983). تودههای مافیک جنوبباختری فومن و تودههای گابرویی جنوب آستارا با دو سرشت آلکالن و تولهایت به محیطهای بازشدگی قارهای نسبت داده شدهاند (Kosari and Emami, 2006; Salavati and Ashori, 2016). تودههای مافیک و الترامافیک مجموعة افیولیتی جنوب دریای خزر دو سرشت جداگانه آلکالن مرتبط با ماگماتیسم OIB و تولهایت مرتبط با محیط سوپراسابداکشن در یک منطقة پشتکمان را نشان میدهند (Salavati et al., 2013).
از دیدگاه ویژگیهای زمینشیمیایی سنگهای گابرویی جنوب رامسر همانند بازالت و گابروهای آلکالن خاور گیلان (Zaeimnia et al. 2012; Salavati et al., 2013) و از نوع بازالتهای جزیرههای اقیانوسی هستند. تودههای آذرین مافیک بررسیشده در این پژوهش از دیدگاه موقعیت صحرایی به بازالتها و گابروهای آلکالن منطقه خاور گیلان بسیار نزدیک هستند. در حالیکه از دیدگاه ترکیب و سرشت زمینشیمیایی و سنگشناختی نیز شباهت بسیاری میان این دو گروه دیده میشود و هر دو ویژگیهای بارز محیطهای جزیرههای اقیانوسی (OIB) را نشان میدهند؛ با این تفاوت که سنگهای خاور گیلان از نوع آلکالن OIA و سنگهای بررسیشده از نوع تولهایتی OIT هستند.
امروزه مشخص شده است تنورههای گوشتهای، سستکره بالایی، گوشتة سنگکرهای زیرقارهای یا گوشتة متاسوماتیسمشده میتوانند پدیدآورندة ماگماتیسم OIB باشند (Gao et al., 2021).
به باور ژوتو و موری (Juteau and Maury, 1999)، در روند تکاملی تنورهها هنگام صعود آدیاباتیک آنها، نرخ ذوب در مرکز تنوره بسیار بیشتر (تولهایتی) است؛ اما در حاشیه بهآرامی کم میشود (بازالت آلکالن و نفلینیت). به این ترتیب، ماگمای پدیدآمده از Mg (پیکریتی) غنی است و در فاصلة میان سنگکره و سستکره ذخیره میشود و پیش از رسیدن به سطح زمین جدایش مییابد؛ بهگونهایکه در مرکز تنوره تولهایت و در حاشیة آن بازالت آلکالن را پدید میآورد. در پایان، ماگمایی که به سطح میرسد از مرکز تنوره تولهایتی خواهد بود؛ اما ولکانیسم تأخیری آن رویداد ماگماتیسم آلکالن در حاشیهها را بهدنبال خواهد داشت. این سازوکار با موقعیت سنگهای OIB منطقة بررسیشده هماهنگی دارد.
در بررسیهای پیشین در منطقة بررسیشده، یک پهنة فرورانشی مربوط به بستهشدن اقیانوس نئوتتیسی آلپی (بهنام اقیانوس جنوب خزر) شناسایی شده است (Salavati et al., 2013) که با شیب رو به جنوب از کرتاسة پسین در حال فرورانش بوده است (Hakimi Asiabar et al., 2011; Babaey et al., 2017). حجم بالای تودههای گابروهایی بههمراه گدازههای بالشی با سرشت OIB و تولهایتی گزارششده در منطقة بررسیشده و در خاور استان گیلان (Salavati et al., 2013)، همراه با مجموعههای آداکیتی و کمانهای عادی و تودههای گرانیتوییدی نوع A در جنوبباختری منطقة بررسیشده نشاندهندة حضور الگوی زمینساختی پشته-گودال در منطقه هستند (Rezania ye Komachali, 2021; Ebrahimi Nasir Mahaleh, 2021) که بهدنبال آن پنجرة سنگکرهای[20] نیز پدید آمده است. برپایة این نظریه در پی فرورانش پشتة میاناقیانوسی فعال و جوان به زیر پوستة قارهای و ادامه فعالیت آن در زیر این پوسته، پنجرهای گوشتهای پدید آمده است که در اثر آن ماگماهای سستکرهای به سمت بالا صعود کردهاند. برپایة بررسیهای ژانگ (Zhang, 2014)، در پی فرورانش پشتة میاناقیانوسی و بازشدن پنجرة سنگکرهای، ماگماتیسم OIB بههمراه گرانیتوییدهای نوع A در مرکز آن پدید میآیند. برپایة بررسیهای صلواتی و همکاران (Salavati et al., 2013) مجموعه سنگهای OIB در خاور گیلان (در باختر منطقة بررسیشده) پیامد فعالیت یک تنورة گوشتهای همزمان با کششهای فرافرورانشی منطقه دانسته شده است. از آنجاییکه این جایگاه زمینساختی همراه با پهنههای فرورانش پدید میآید، سنگهای تولیدشده در این مناطق عموماً تحتتأثیر فرایندهای حاصل از فرورانش نیز قرار میگیرند.
بنابراین برپایة آنچه گفته شد، الگوی تکتونوماگمایی شکل 15 برای چگونگی پیدایش سنگهای گابرویی بررسیشده پیشنهاد شده است. چنین گمان میرود نمونههای گابرویی بررسیشده بخشی از تنورهای اقیانوسی باشند که در محیط فرافرورانشی ناشی از عملکرد پنجرة سنگکرهای پدید آمده است؛ بهگونهایکه در مرکز تنوره، سنگهای OIT با سرشت تولهایتی (سنگهای بررسیشده) و در بخشهای حاشیهای آن گابروها و بازالتهای OIB خاور استان گیلان با سرشت آلکالن (که در باختر منطقة بررسیشده جای دارند) پدید آمدهاند (شکل 15).
شکل 15. A) تصویر شماتیک سادهشده از الگوی «پشته- گودال» و عملکرد جایگاه زمینساختی پنجرة سنگکرهای (برگرفته از: Windley and Xiao (2018))؛ B) تصویر شماتیک پیشنهادی از الگوی تکتونوماگمایی پیدایش تودههای گابرویی تولهایتی جنوب رامسر (OIA: بازالتهای آلکالن جزیرههای اقیانوسی؛ OIT: بازالتهای تولهایتی جزیرههای اقیانوسی؛ S.C.O.: اقیانوس جنوب خزر (Salavati et al., 2013)).
Figure 15. A) Simplified schematic image of the ‘ridge –trench’ model and the performance of slab window tectonic setting (from Windley and Xiao, 2018); B) Proposed schematic of the tectonomagmatic pattern for the genesis of southern Ramsar tholeiitic gabbro bodies (OIA: Oceanic island Alkaline basalts; OIT: Oceanic island tholeiitic basalts; S.C.O.: Southern Caspian Ocean (Salavati et al., 2013)).
برداشت
با توجه به همة دادههای بهدستآمده از بررسیهای صحرایی، سنگنگاری و زمینشیمیایی گابروهای موجود در جنوب رامسر در مورد سرشت، پیدایش و محیط پیدایش سنگهای بررسیشده یافتههای زیر بهدست آمدهاند:
برپایة بررسیهای سنگنگاری کانیهای اصلی در گابروها، پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن با بافت شاخص سابافیتیک و اینترگرانولار هستند. دادههای زمینشیمیایی سرشت تولهایتی ماگمای سازندة سنگهای بررسیشده را نشان میدهند. برپایة نمودارهای متمایزکننده محیط زمینساختی نمیتوان گابروهای منطقه را به یک کمان آتشفشانی که روی پهنة فرورانش پدیدآمده باشد مرتبط دانست. روند تغییرات عنصرهای خاکی کمیاب در سنگهای منطقه گویای غنیشدگی آنها از LREEها و تهیشدگی از عنصرهای Th، Nb، Zr و Rb است. نمونههای بررسیشده روی نمودارهای بهنجارشده به ترکیب N-MORB و کندریت الگویی همانند الگوی سنگهای OIB نشان میدهند. ویژگیهای زمینشیمیایی نمونههای بررسیشده نشان میدهند نمونههای بررسیشده دچار آلودگی پوستهای نشدهاند. نمودارهای متمایزکننده محیط زمینساختی نشاندهندة پیداشهای بررسیشده در محیط OIB از نوع OIT هستند. برپایة همة شواهد گمان میرود نمونههای گابرویی جنوب رامسر همزمان با پیدایش مجموعه افیولیتی جنوب دریای خزر (S.C.O. [21]) و در یک محیط کششی ناشی از عملکرد پنجرة سنگکرهای پدیدار شدهاند که خود از عملکرد پشته فرورانده شده اقیانوس جنوب دریای خزر بهسوی جنوب پدید آمده است؛ بهگونهایکه همزمان با فرورانش پوستة اقیانوسی و در بالای پهنة فرورانش، آغاز فعالیت پنجرة سنگکرهای، سبب بالاآمدگی سستکره و فعالیت تنوره شده است. روند تکاملی تبلوری تنورهها هنگام صعود ماگمای OIB تولهایتی (OIT) (سنگهای گابرویی بررسیشده) را در مرکز تنوره پدید آورده است و ماگماتیسم تأخیری آن پیدایش سنگهای OIB آلکالن (OIA) (سنگهای آلکالن باختر منطقة بررسیشده) در حاشیه تنوره را در پی داشته است.
سپاسگزاری
این پژوهش حاصل پایاننامة دکتری با عنوان «سنگشناسی و زمینشیمی ماگماتیسم مافیک و الترامافیک پس از کرتاسه در شمال ایران، باختر مازندران» است که با پشتیبانی و همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان انجام شده است. ازاینرو، از معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان سپاسگزاری میشود.
[1] plume
[2] Mid-Oceanic Ridge Basalt
[3] petrogenesis
[4] Cross Polarized Light
[5] Plane Polarized Light
[6] Green Stone
[7] Light Rare Earth Elements
[8] Heavy Rare Earth Elements
[9] Oceanic Island Basalt
[10] Enriched – MORB
[11] Oceanic Island Tholeiite
[12] Oceanic Island Alkaline
[13] enriched mantle I
[14] enriched mantle II
[15] High μ ocean island basalts
[16] Depleted MORB
[17] Depleted MORB Mantle
[18] Primitive Mantle
[19] Magma mixing
[20] Slab window
[21] Southern Caspian Sea Ocean