Document Type : Original Article
Authors
1 Assistant Professor, Department of Geology, Faculty of Sciences, University of Birjand, Birjand, Iran.
2 M.Sc. student, Department of Geology, Faculty of Sciences, University of Birjand, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
فعالیتهای ماگمایی بلوک لوت از میانة ژوراسیک (165- 162 میلیون سال پیش) با نفوذ تودههای آذرین درونی کلاتة آهنی، شاهکوه و سرخ کوه آغاز شد و در ترشیری به اوج خود رسیده است. سنگهای آتشفشانی و نیمهآتشفشانی ترشیری بیش از نیمی از بلوک لوت را با ستبرایی نزدیک به 2000 متر پوشاندهاند که در پی فرورانش پیش از برخورد صفحههای عربی و آسیا پدید آمدهاند (Camp and Griffis, 1982; Tirrul et al., 1983; Berberian et al., 1982). پهنة فلیش نهبندان- خاش، پهنة جوشخوردة میان بلوک لوت و بلوک افغان و به عبارتی، پهنة جوشخوردة سیستان نامیده شده است (Camp and Griffis, 1982; Tirrul et al., 1983). با وجود فراوانی گدازههای کالکآلکالن ائوسن، بهویژه در شمالی بلوک لوت، تیرول و همکاران (Tirrul et al., 1983) به فرورانش پوستة اقیانوسی تتیس رو به شمال و خاور، یعنی به زیر بلوک افغان (واقع در خاور) باور داشتند. افتخارنژاد (Eftekharnezhad, 1972) در شرح پیوست گزارش شمارة 22 سازمان زمینشناسی، با عنوان «مطالبی چند دربارة پیدایش حوضة رسوبی فلیش در خاور ایران و توجیه آن با زمینساخت صفحهای»، زیرراندگی ورقة اقیانوسی یادشده را به زیر بلوک لوت در نظر گرفته است (Stocklin et al., 1972). به باور بربریان و کینگ (Berberian and King, 1981) جدایشهای نوع تتیس جوان در ایران مرکزی، خاور ایران، جنوب خاوری ایران (مکران) و به احتمال بالا خزر جنوبی روی دادهاند. گلنی (Glennie, 2000) به اشتقاقهای همخانوادة تتیس جوان، نام نئوتتیس 2 دادهاند. به باور آقانباتی (Aghanabati, 2004) در پایانة خاوری ایران میانی، در فاصلة دو گسل نهبندان (در باختر) و گسل هریرود (در خاور)، در گسترهای با درازای 800 کیلومتر و پهنای 200 کیلومتر، نهشتههای ستبر فلیشگونهای دیده میشوند که پیسنگ افیولیتی وابسته به پوسته دارند. پهنة یادشده که مراحل تکوین از پوستة اقیانوسی تا قارهای را پذیرا شده است از اشتقاقهای نوع تتیس جوان است. فتوحیراد (Footohi Rad, 2004) بر این باور است که بازشدگی اقیانوسی میان بلوک لوت (در باختر) و بلوک هیلمند (در خاور) در سر حد ژوراسیک و کرتاسه و یا در آغاز کرتاسة پیشین رخ داده است. در پی آن با تغییر حرکات زمینساختی، فرایند بازشدگی بازایستاده است و پوستة اقیانوسی در کرتاسة پیشین (والانژین – هاتریوین) فرورانش خود به زیر بلوک هیلمند را آغاز کرده است. ادامه این حرکت همگرا در کرتاسة پسین تا به احتمال پالئوژن برخورد دو بلوک لوت و هیلمند (افغان) را بهدنبال داشته است. ارجمندزاده و همکاران (Arjmandzadeh et al., 2011) نظریة فرورانش دوسویه نامتقارن را برای خاور ایران پیشنهاد دادهاند. بررسیهای یوسفزاده و سبزهئی (Yousefzadeh and Sabzehei, 2012a) گویای سرشت کالکآلکالن آتشفشانیهای ترشیری شمال و باختر بیرجند و نیز پیرامون خوسف هستند. همچنین، یوسفزاده و سبزهئی (Yousefzadeh and Sabzehei, 2012b) سن سنگهای آتشفشانی منطقه بیرجند- خوسف را ائوسن- الیگوسن دانستهاند. پانگ و همکاران (Pang et al., 2013) نیز سن فعالیتهای ماگماتیسم کالکآلکالن خاور ایران را ائوسن پایانی تا الیگوسن پایانی بهدست آوردهاند. پانگ و همکاران (Pang et al., 2013) با بررسی ماگماتیسم ائوسن- الیگوسن در پهنة سیستان و بلوک لوت، فرورانش را رو به باختر و به زیر بلوک لوت دانستهاند و رخداد این ماگماتیسم در خاور ایران را پیامد پدیدة نازکشدگی سنگکرة ستبر پس از برخورد دو بلوک قارهای یادشده عنوان کردهاند. به باور یوسفزاده و همکاران (Yousefzadeh et al., 2019) سنگهای آتشفشانی و نیمهژرف منطقة خوسف در باختر منطقه، سرشت کالکآلکالن پتاسیم متوسط به بالا دارند و در محدودة کمانهای آتشفشانی قارهای وابسته به فرورانش جای میگیرند. فتوحیراد و همکاران (Fotoohi rad et al., 2022) سرشت سنگهای آتشفشانی شمال خور، در شمالباختری شهرستان خوسف (شمال لوت) را کالکآلکالن پر پتاسیم و بهندرت تولهایتی و مربوط به پهنههای فرورانش دانستهاند. منطقة آسفیچ با مختصات جغرافیایی ″14 ′31 °59 تا ″05 ′36 °59 طول خاوری ″28 ′32 °32 تا ″29 ′34° 32 عرض شمالی، در 40 کیلومتری جنوبباختری سربیشه جای دارد و شامل توالی ضخیمی از سنگهای آتشفشانی و آذرآواری ترشیری است که در برخی نقاط، با رسوبهای جوان کواترنری پوشیده شدهاند. این منطقه در نقشة زمینشناسی 1:100000 سربیشه (Nazari and Salamati, 1999) جای میگیرد. به باور تیرول و همکاران (Tirrul et al., 1983)، منطقة آسفیچ در جنوبباختری سربیشه، بخشی از مجموعه جوشخوردة سیستان و پیامد برخورد پهنة لوت با بلوک افغان است. همچنین، بر پایة نقشة تهیهشده بهدست پانگ و همکاران (Pang et al., 2012) برای بخشهایی از پهنة سیستان و بلوک لوت، منطقة یادشده در حاشیة خاوری بلوک لوت و در مرز بلوک لوت و پهنة سیستان جای میگیرد (شکل 1). از آنجاییکه با وجود گسترش بسیار و وجود ذخایر پرلیتی و بنتونیتی، تا کنون بررسی دقیق سنگشناسی و زمینشیمیایی روی سنگهای آتشفشانی ترشیری در منطقة یادشده انجام نشده است، بهعنوان موضوع این پژوهش انتخاب شدهاند.
شکل 1. موقعیت منطقة آسفیچ در مرز پهنة سیستان و بلوک لوت (Pang et al., 2012، بازرسمشده).
Figure 1. Location of Asfich area on the border of Sistan zone and Lut block (Pang et al., 2012, redrawn).
زمینشناسی منطقهای
در این منطقه رخنمونهای گستردهای از سنگهای آتشفشانی ترشیری شامل پیروکسنآندزیت، آندزیت- تراکی آندزیت، داسیت، ریوداسیت، ریولیت (پرلیت) و سنگهای آذرآواری مرتبط با آنها مانند توف، توفهای جوشخورده (ایگنیمبریت) و آگلومرا دیده میشوند که در شمال و خاور آسفیچ و خاور روستای فال (در جنوب منطقه) روی پریدوتیتهای سرپانتینیشده و گابرویِ افیولیتهای کرتاسه در جنوبخاوری بیرجند جای گرفتهاند (شکل 2).
شکل2. نقشة زمینشناسی منطقة آسفیچ (برگرفته از نقشة 1:100000 سربیشه؛ Nazari and Salamati, 1999)
Figure 2. Geological map of Asfich area (taken from the 1:100,000 map of Sarbisheh; Nazari and Salamati, 1999).
بر پایه بازدیدهای میدانی و با توجه به قرارگیری پیروکسنآندزیت روی دیگر واحدهای آتشفشانی و آذرآواری گمان میرود این واحد از دیگر واحدها جوانتر باشد (شکل 3-A). در بیشتر رخنمونها، واحدهای گدازهای بهصورت متناوب با واحدهای آذرآواری دیده میشوند. واحد ریولیتی بیشتر در شمال و خاور روستای آسفیچ رخنمون دارد و بافت جریانی و رنگ صورتی مایل به خاکستری نشان میدهد. در زیر ریولیتها، پرلیت به رنگ سیاه تا خاکستری دیده میشود. داسیتها و ریوداسیتها در بیشتر مناطق، گسترش دارند و رنگ خاکستری روشن تا تیره نشان میدهند. این سنگها در بسیاری بخشها، شکستگیهایی دارند که با کانیهای سیلیسی پر شدهاند و بهعنوان سنگهای نیمهقیمتی اهمیت دراند. آندزیتها بیشتر در بخشهای خاوری روستای آسفیچ و در نزدیکی پیروکسنآندزیت و یا دیگر واحدهای گدازهای و آذرآواری جای گرفتهاند. این واحد به رنگ سیاه است و بیشتر ساخت تودهای دارد و بافت پورفیریتیک و گاهی حفرهای نشان میدهد.
شکل 3. A) نمایی از تناوب سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ (نگاه به شمالباختری)، B) ساخت ستونی تکهتکهشده ناشی از تقاطع سیستم درزههای متقاطع در آندزیت (نگاه رو به باختر)، C) فرسایش پوسته پیازی در واحدهای آندزیتی (نگاه رو به جنوب).
Figure 3. A) A view of the alternation of the volcanic rocks in Asfich area (the northwest view), B) Columnar structure that is fragmented due to the intersection of the cross-joint system in andesite (westward view), C) Onion weathering in andesite units (southward view).
فنوکریستهای پلاژیوکلاز در نمونههای دستی دیده میشوند. هنگامیکه آندزیتها بهصورت جریانهای گدازه وجود دارند، شکل شاخص آنها بهصورت گدازهی بلوکی است. این جریانها معمولاً دهها متر ستبرا دارند و از بلوکهای صافی از آندزیت به پهنای چند متر ساخته شدهاند Blatt et al., 2006)). در بخشهایی از این گدازهها ساختهای ستونی دیده میشود که بهصورت بلوکهای چندوجهی نامنظمی قطعهقطعه شدهاند (شکل 3-B). این بلوکها پیامد تقاطع درزههای انقباضی در پی انجماد گدازهها و درزههای پدیدآمده از اعمال تنشهای زمینساختی است. آبهای نافذ بهتدریج سبب بازشدن شکافها و تجزیه بهسوی مرکز قطعات میشود که فرسایش پوسته پیازی (شکل 3-C) یکی از پیامدهای آن است.
واحد پیروکسنآندزیت به رنگ سیاه است و ساخت تودهای و بافت آفانتیک و گاهی حفرهای دارد. همانگونهکه گفته شد جایگیری این واحد روی دیگر واحدهای گدازهای و آذرآواری در منطقه، گواهی بر جوانتر بودن آن نسبت به آنها است. واحدهای آذرآواری شامل توف، برش و آگلومرا با ترکیب اسیدی تا حد واسط (آندزیتی تا داسیتی و ریولیتی)، نیز گسترش چشمگیری دارند و جایگیری آنها در میان گدازهها نشان از تناوب فورانها دارد؛ بهگونهایکه در هر فوران، پس از انفجار نخست پرتاب مواد آذرآواری و سپس خروج گدازه رخ داده است.
آگلومراها قطعات گردشده درشت آتشفشانی دارند و به رنگهای سیاه، خاکستری روشن و سرخرنگ دیده میشوند. اندازة قطعات، از 1 سانتیمتر تا 1 متر در تغییر است و جنس آنها از حد واسط تا اسیدی تغییر میکند. قطعات درون برشها همان ترکیب را دارند؛ اما زاویهدار هستند. حضور اکسیدهای آهن ثانویه رنگهای سرخ و قهوهای را پدید آورده است؛ بهگونهایکه نمونههای کمتر هوازده و روشنتر مقدار کمتری از این اکسیدها را دارند. توفها بیشتر در خاور روستای آسفیچ و جنوبخاوری روستای فال رخنمون دارند و به رنگهای سفید و سرخ دیده میشوند. در برخی بخشها، توفها لایهبندی دارند و بسیار تکتونیزه شدهاند. این امر رخداد پدیدههای دگرسانی و پیدایش پهنههای بنتونیتی را تشدید کرده است (شکل 4). منطقة بررسیشده تحتتأثیر سرشاخههایی از گسل نهبندان قرار دارد و عملکرد عوامل زمینساختی در منطقه، گسلها، چینها و شبکهای از شکستگیها را پدید آورده است.
شکل 4. بنتونیتیشدن زمینة توفی در آگلومراهای شمال منطقة آسفیچ (نگاه رو به جنوبخاوری).
Figure 4. Bentonitization of tuff matrix in the agglomerates of the north of Asfich area (view toward southeast).
روش انجام پژوهش
در راستای انجام این پژوهش، نخست بررسیهای کتابخانهای شامل گردآوری و بررسی نقشههای زمینشناسی و توپوگرافی و بررسیهای پیشین انجام شد. در گام بعد، در 10 روز، بررسیهای صحرایی، تفکیک واحدهای گوناگون سنگی و نمونهبرداری انجام شد و سپس شمار 90 مقطع نازک از سنگهای منطقه تهیه و ویژگیهای کانیشناسی و بافتی آنها با میکروسکوپ پلاریزه نوع لایتز بررسی شد. آنگاه به تناسب تنوع و گسترش جغرافیایی واحدهای سنگی گوناگون، 9 نمونه دگرساننشده یا کمتر دگرسانشده برگزیده شدند و برای انجام تجزیة شیمیایی با دستگاه ICP-ES برای عنصرهای اصلی و ICP-MS برای عنصرهای کمیاب به آزمایشگاه Acme کانادا (کد LF200) فرستاده شدند. همچنین، 2 نمونه نیز به آزمایشگاه کانساران بینالود فرستاده شد. برای ترسیم نمودارها، نرمافزارهای GCDKit، Excel (2007)، Corel و Minpet بهکار برده شدند. برای بهدست آوردن مقدار Fe2O3 و FeO که به مقدار حقیقی نزدیکتر باشد از نرمافزار Minpet به روش ایروین و باراگار (Irvine and Baragar, 1971) بهره گرفته شده است.
سنگنگاری
ریولیت
بافت رایج ریولیتها پورفیریتیک و جریانی است که در آن، درشتبلورهای کوارتز و سانیدین در زمینه دانهریزی از ریزبلورهای کوارتز، میکرولیتهای پلاژیوکلاز و سانیدین دیده میشوند. بافت پورفیریتیک نشاندهندة نبود تعادل در سیستم ماگمایی است و گویای آنست که به دنبال رخدادهای ناگهانی مانند کاهش فشار (شاید در پی بالاآمدن یکبارة ماگما) و کاهش دمایی بخشی و یا کامل ماگمای بجامانده، عمل تبلور در آن سیستم باز ایستاده است (Cobbing, 2000). برخی نمونههای ریولیتی زمینة شیشهای و پرلیتی دارند. بر پایة زاویة خاموشی، ترکیب پلاژیوکلازها از نوع آلبیت تا الیگوکلاز است. فنوکریستهای پلاژیوکلاز ماکل پلیسینتیک و حاشیههای گردشده دارند. بلورهای خردشدة پیروکسن و ریزبلورهای اپاسیتة بیوتیت از کانیهای مافیک این سنگها هستند.
داسیت- ریوداسیت
بافت رایج این سنگها پورفیریتیک با درشت بلورهای پلاژیوکلاز و کوارتز و خمیرهای میکروکریستالین و جریانی است. بر پایة زاویة خاموشی، ترکیب پلاژیوکلازها، آلبیت- الیگوکلاز بهدست آمد. فنوکریستهای کوارتز کنارههای خلیجی (فرورفته) و گرد شده (شکل 5-A) دارند که به باور شیلی (Shelley, 1993)، شاید پیامد رشد غیرتعادلی یا تأثیر انحلالی ناشی از کاهش فشار در هنگام صعود ماگما به سطح زمین باشد. درشتبلورهای شکستة پیروکسن و بلورهای ریز بیوتیت با چندرنگی قهوهای تیره به مقدار کم در سنگ دیده میشوند. زمینة سنگ از شیشه، تیغههای ریز سانیدین و میکرولیتهای پلاژیوکلاز ساخته شده است نزدیک به 70 درصد سنگ را دربر میگیرند.
شکل 5. تصویرهای میکروسکوپی از A) کوارتز با کنارههای خلیجی در داسیت (در XPL)؛ B) بافت پرلیتی در ریولیت (در PPL).
Figure 5. Photomicrographs of A) Embayed shap quartz in the dacite (in XPL); B) Perlitic texture in the rhyolite (in PPL.(
پرلیت
این سنگ، بیشتر بهصورت سنگی ترد و شکننده با رنگ سیاه تا خاکستری در منطقه برونزد دارد. بهعلت تراکم ناچیز، این سنگ بهسادگی خرد میشود و به اجزای اسفروییدال هممرکز تبدیل میشود. ترکیب این سنگها بیشتر ریولیتی، ریوداسیتی و داسیتی است. بافتهای پورفیریتیک با زمینه شیشهای، پرلیتی و شیشهای جریانی از ویژگیهای بارز این پرلیتها هستند (شکل 5-B). این بافت بهعلت انقباض در هنگام سردشدن پدید میآید که در پی آن، شکلهای کروی پیازیشکل با قطری نزدیک به میلیمتر تا سانتیمتر در پرلیتها پدید میآید. به باور مکآرتور و همکاران (McArthur, et al., 1998) شکستگیهای پرلیتی به دگرریختیهای گرمایی در هنگام سرد شدن و انقباض شیشه نسبت داده میشود؛ بهگونهایکه شبکهای از شکستگیها در بخش بالایی سریع سردشدة توده پدیدار میشود. وجود بافت پرلیتی و مقایسه مقدار عنصرهای اصلی نمونههای پرلیتی منطقه با نمونة شاخص، گویای کیفیت خوب و مشابهت آن با پرلیتهای تجاری است. افزونبراین، بهعلت مقدار بالای SiO2، پرلیتهای یادشده میتوانند بهصورت خام در تهیة بلوک سبک بتونی بهکار برده شوند؛ به ویژه که وزن مخصوص پرلیتهای منطقه (49/2 – 19/2 = SG) با مقدار تعریفشده برای پرلیت همخوانی دارد.
آندزیت- تراکیآندزیت
سنگهای آندزیتی منطقه بافت پورفیریتیک (با زمینة میکرولیتی جریانی)، حفرهای و یا بادامکی، گلومروپورفیریتیک، پوییکیلیتیک و سریایت دارند. درشتبلور اصلی این سنگها بلورهای پلاژیوکلاز و به مقدار کمتر کلینوپیروکسن است. فنوکریستهای پلاژیوکلاز گاهی منطقهبندی شیمیایی نشان میدهند (شکل 6-A). زمینة ریزدانه این سنگها نیز، بیشتر از میکرولیتهای پلاژیوکلاز ساخته شده است. بافت گلومروپورفیریتیک حاصل تجمع درشتبلورهای پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن در زمینهای متشکل از ریزبلورهای پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن و کانیهای کدر است (شکل 6-A). یکی دیگر از بافتهای دیدهشده در این سنگها بافت پوییکیلیتیک است که کلینوپیروکسن ریز و کشیده با پلاژیوکلاز دربر گرفته شده است که نشان از تبلور کلینوپیروکسن پیش از پلاژیوکلاز دارد (شکل 6-B).
شکل6. تصویرهای میکروسکوپی (در XPL) از A) بافت گلومروپورفیریتیک و منطقهبندی شیمیایی پلاژیوکلازها در آندزیت ؛ B) بافت پوییکلیتیک در آندزیت، کلینوپیروکسنها با پلاژیوکلاز در برگرفته شدهاند.
Figure 6. Photomicrographs (in XPL) of A) Glomeroporphyritic texture and chemical zoning of plagioclase in andesite; B) Poikilitic texture in andesite, clinopyroxenes are covered by plagioclase.
پلاژیوکلاز به دو صورت فنوکریست و میکرولیت در این سنگها دیده میشود و در برخی مقاطع نزدیک به 50 درصد حجم سنگ را دربر میگیرند. فنوکریستهای پلاژیوکلاز ماکلهای پلیسینتتیک و کارلسباد، بافت غربالی و منطقهبندیشیمیایی دارند و اندازه آنها از 3/0 تا 2 میلیمتر است. بر پایة زاویة خاموشی نوع آنها در بازة الیگوکلاز تا آندزین جای میگیرد. در پلاژیوکلازها کنارههای گرد شده نیز دیده میشود (شکل 7- A). در هنگام رخداد فرایند تغذیه ماگمایی و با تغییر دمای ماگما، بلورهای پیشین تعادل خود را از دست میدهند و تا اندازهای حل شده و با ماگمای جدید واکنش میدهند و کناره گرد شده پیدا میکنند. واکنش فقط در محل تماس فنوکریست و ماگما صورت میگیرد (Tsuchiyama., 1985; Shelly, 1993). آستانیسیک و همکاران (Ustunisik et al., 2014) پیدایش منطقهبندی را پیامد تغییرات ناگهانی در دما، فشار و یا در ترکیب ماگما میدانند. بافت غربالی در پی تغییرات حرارتی و شیمیایی مذابی که در تماس با بلور است، پدیدار میشود که احتمالاً پیامد انتقال بلور به بخش دیگری از ماگما، یا پیدایش جریان مذاب در میان بلورهایی که زودتر تشکیل شدهاند و یا تفریق پیشرونده مذاب است (Reubi et al., 2002 ; Arvin et al., 2003). در برخی از بلورهای پلاژیوکلاز بخشهای مرکزی و کناری بلور، سالم، اما بخش میانی آن بافت غربالی دارد. این نوع از بافت غربالی زمانی رخ میدهد که تعادل کانی با محیط در اثر اختلاط و یا افزایش فوگاسیتة اکسیژن، بههم خورده باشد و در پی آن، حاشیه آغاز به خوردهشدن کرده باشد این حالت را (بافت غربالی) پیدا میکند؛ اما پیش از اینکه همة بلور بافت غربالی پیدا کند، شرایط تغییر کرده است و در اثر نفوذ ماگما در مرحلة پسین، در اطراف این بلور، حاشیه سالم پدید میآید (Meghan, 2006) (شکل 7-B).
پیروکسن از نوع اوژیت است و بهصورت بلورهای ریز و کشیده و بیشکل در زمینة سنگ دیده میشود. بیشتر پیروکسنها حاشیههای واجذبی دارند. این کانیها تقریباً 10 درصد حجم فنوکریستها را در برمیگیرد.
هورنبلند نیز بهصورت سوزنی و بی شکل و بیشتر سوخته هستند و نزدیک به 10 درصد حجم سنگ را دربر میگیرند. حاشیة واکنشی آمفیبولها برای پیبردن به حرکهای ماگما پیش از فوران و بهطور ویژه برای برآورد آهنگ (نرخ) بالاآمدگی ماگما بهکار میرود (De Anjelis et al., 2015).
بیوتیت بیشتر بهصورت نیمهشکلدار تا بیشکل و با حاشیههای سوخته و چندرنگی قوی دیده میشود و 5 تا 10 درصد حجم فنوکریستها را دربر میگیرد. ناپایداری هورنبلند و بیوتیت و ایجاد حاشیه واجذبی پیرامون آنها و نیز خوردگی شدید کلینوپیروکسن و پیدایش کلینوپیروکسنهای ریز در زمینه، از تغییرات حاصل از افت سریع فشار (Anderson, 1976) در منطقه هستند. در برخی نمونهها پلاژیوکلاز و پیروکسن تنها سازندههای آندزیت هستند که به باور گیل (Gill, 1981) چنین سنگهایی در فشارهای نزدیک سطح زمین پدید میآیند و به احتمال 2 درصد آب دارند و دمای پیدایش آنها در آشیانة ماگمایی برابر با 1000 تا 1100 درجة سانتیگراد بوده است.
کانیهای کلریت، کربناتها و کانی های کدر از کانیهای دگرسانی موجود در آندزیتها هستند. کلریت از دگرسانی آمفیبول، بیوتیت و پیروکسن پدید آمده است. جانشینی کلریت بهجای بیوتیت نیازمند از دستدادن پتاسیم، کلسیم و سدیم است که با پیدایش مقداری اکسید آهن و کانیهای کدر جبران میشود (Mehrban et al., 2007).
شکل 7 تصویرهای میکروسکوپی (در XPL) از A) بافت غربالی در حاشیة پلاژیوکلاز؛ (B بافت غربالی همگن و بافت غربالی درشت و حواشی گردشده در پلاژیوکلاز.
Figure 7. Photomicrographs (in XPL) of A) Sieve texture at the edge of plagioclase; B) Homogeneous sieve texture and coarse sieve texture and rounded edges in plagioclase.
تراکیآندزیت ترکیب کانیشناسی تقریباً مشابه آندزیت دارند؛ با این تفاوت که در این سنگها، بلورهای ریز پتاسیمفلدسپار در متن سنگ وجود دارد. همچنین، پیروکسن بهمقدار کمتری نسبت به آندزیتها دیده میشود. این پیروکسنها به اپیدوت و اکسیدآهن دگرسان شدهاند. بهطور کلی، میتوان گفت این سنگها نسبت به آندزیتها جدایشیافتهتر هستند یا به گفتة دیگر با خروج پیروکسن از ماگما در مراحل آغازین تبلور، فراوانی این کانی در این سنگها کمتر است. در برخی از این سنگها حفرههای کمابیش کشیده و بادامیشکلی دیده میشوند که این کشیدگی در پی جریان پیداکردن ماگما پیش از انجماد کامل و یا تحتتأثیر تنشهای زمینساختی هنگام پیدایش سنگ است. گاهی این حفرهها با کانیهای ثانویه و کربنات پر شدهاند.
پیروکسن آندزیت-آندزیت بازالتی
بافت رایج این سنگها پورفیریتیک با زمینة میکرولیتی و شیشهای است. بافتهای گلومروپورفیریتیک، پوییکیلیتیک و حفرهای نیز در آنها دیده میشوند. درشت بلورهای شکلدار و نیمهشکلدار پلاژیوکلاز با اندازة 7/0 تا یک میلیمتر و با فراوانی نزدیک به 20 تا 30 درصد حجم فنوکریستها هستند و با توجه به زاویة خاموشی (28 تا 36 درجه) از نوع آندزین بهشمار میروند. میکرولیتهای پلاژیوکلاز و زمینة دانهریز تا شیشهای بقیة سنگ را شامل میشوند (شکل 8-A). پلاژیوکلاز بهصورت درشتبلورهای بدون بافت غربالی و با بافت غربالی و نیز بهصورت میکرولیت دیده میشوند (شکلهای 8-A و 8-B). شیلی (Shelley, 1993) قرارگیری پلاژیوکلاز سالم و دگرسانشده در کنار هم را به دو نسل مربوط میداند: پلاژیوکلازهای با بافت غیرتعادلی (غربالی، منطقهبندی) و دگرسانشده پلاژیوکلازهای نسل نخست هستند که سریعتر از دیگر پلاژیوکلازها دگرسان شدهاند. پلاژیوکلازهایی که سالم ماندهاند و بهصورت درشت بلور یا میکرولیت در خمیره دیده میشوند به نسل دوم مربوط هستند. در نتیجه عملکرد محلولهای گرمابی، پلاژیوکلازهای نسل نخست زودتر واکنش دادهاند و دگرسان میشوند و پلاژیوکلازهای نسل دوم به نسبت سالم میمانند (دگرسانی انتخابی) (Shelley, 1993). منطقهبندی شیمیایی نوسانی، بافت غربالی و خوردگی خلیجی در پلاژیوکلازها از نشانههای وجود شرایط نبود تعادل هنگام انجماد ماگماست و شاید در پی صعود سریع ماگما، افزایش فشار بخار آب، فرایندهای آلایش و هضم و کاهش فشار حاکم بر ماگما پدیدار شدهاند (Zellmer et al., 2003). بافت غربالی درشت پیامد انحلال بهدنبال تغییر فشار در ماگما زیر اشباع از H2O است (Renjith, 2014).
کلینوپیروکسن با فراوانی 10 تا 15 درصد کانی اصلی این سنگها بهشمار آمده است و اندازة آن از 2 تا 4 میلیمتر در نوسان است. زاویة خاموشی آن 38 تا 43 درجه است و ازاینرو، از نوع اوژیت است و ماکل نواری دراد (شکل 8-B). برخی درشت بلورهای کلینوپیروکسن اثرات خوردگی خلیجی و حاشیههای نامنظم نشان میدهند، حاشیههای خورده شده نامنظم ممکن است پیامد کاهش سریع فشار (ذوب دوباره) در مجاری آتشفشانی باشد (Xio-Wei Li et al., 2013). ارتوپیروکسن نیز به مقدار کمتر از 5 درصدحجمی دیده میشود.
در طول یک سیستم آتشفشانی باز، محصولات حاصل از فوران، شامل مخلوطی از تجمع بلورهای بیگانه، بلورهای پیشین، فنوکریستها و میکرولیتها هستند (Jerram and Martin, 2008). انکلاوهای دیدهشده در این سنگها شامل برونبومهایی با ترکیب میکروگابرو هستند. این گابروها بههمراه دیگر واحدهای آمیزة افیولیتی در زیر واحدهای آتشفشانی یاد شده جای گرفتهاند (شکل 9).
شکل8. تصویرهای میکروسکوپی (در XPL) از A) پیروکسن با ماکل نواری در پیروکسن آندزیت؛ B) حضور پلاژیوکلازهای دگرسان و نادگرسان در کنار هم در پیروکسنآندزیت.
Figure 8. Photomicrographs (in XPL) of A) Banded twinning pyroxene in the pyroxene andesite; B) Presence of altered and none altered plagioclase together in the pyroxene-andite.
شکل 9. تصویرهای میکروسکوپی (در XPL) از برونبوم میکروگابرویی درون پیروکسنآندزیت.
Figure 9. Photomicrographs (in XPL) of microgabbroic xenolith in the pyroxene andesite.
نهشتههای آذرآواری منطقه از نوع توف، آگلومرا و برش هستند و بیشترشان ترکیب حد واسط تا اسیدی (آندزیتی و داسیتی) دارند. میکرولیتهای پلاژیوکلاز و بقایایی از کانیهای فرومنیزین اپاسیتیشده مانند هورنبلند و بیوتیت در این توفها دیده میشوند. از دگرسانیهای دیدهشده در این سنگها میتوان اکسیدشدن و کلریتیشدن بیوتیت و آمفیبول و دگرسانی پروپلیتیک را نام برد که پیدایش اپیدوت و کلریت و اپیدوت در برخی از این توفها را بهدنبال داشته است،. توفهای ریولیتی جوشخوردة شمال آسفیچ از نوع بلورین هستند و افزونبر زمینة دانهریز، درشتبلورهایی از پلاژیوکلاز و کوارتز نیز دارند (شکل 10).
شکل 10. تصویرهای میکروسکوپی (در XPL) از درشت بلورهای پلاژیوکلاز و کوارتز در توفهای جوشخوردة ریولیتی (ایگنیمبریت) در شمال آسفیچ .
Figure 10. Photomicrographs (in XPL) of plagioclase and quartz phonocrysts in the rhyolitic welded tuffs (ignimbrite) in the north of Asfich.
زمینشیمی
دادههای بهدستآمده از تجزیة شیمیایی سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ در جدول 1 آورده شدهاند. در نمودار مجموع آلکالی در برابر سیلیس، نمونهها در محدوده آندزیت، داسیت و ریولیت جای میگیرند (شکل 8-A). با توجه بهوجود دگرسانی اندک در برخی نمونهها، برای نامگذاری زمینشیمیایی سنگها، نمودارهای از عنصرهای نامتحرک نیز بهره گرفته شده است. در این راستا، در نمودار Nb/Y در برابر Zr/TiO2، نمونهها در بازة ترکیبی آندزیت، تراکیآندزیت، داسیت، ریوداسیت و ریولیت جای گرفتهاند و سرشت سابآلکالن نشان میدهند (شکل 11-B). در نمودار سهتایی Na2O+K2O-MgO-FeO* (نمودار AFM) که برای تشخیص سریهای ماگمایی و تحولات آنها، سری سابآلکالن به دو سری جداگانه تولهایتی و کالکآلکالن تفکیک میشود (Irvine and Baragar, 1971). در این نمودار نمونهها در بازة ترکیبی کالکآلکالن جای میگیرند (شکل 11-C).
جدول 1. دادههای شیمیایی بهدستآمده از تجزیة شیمیایی نمونههای منطقة آسفیچ.
Table 1. The chemical analysis data of samples from Asfich area.
Rock type |
Rhyolite |
Rhyolite (Perlite) |
Dacite |
Trachy- andesite |
Andesite |
Bentonite |
||||||
Sample No. |
|
15A |
80A |
35A |
107A |
77A |
27A |
75A |
54A |
31A |
31 |
1.4 |
Sample location |
X |
59º32′34″ |
59º32′35″ |
59º35′3″ |
59º35′8″ |
59º33′01″ |
59º32′14″ |
59º32′13″ |
59º32′38″ |
59º34′18″ |
59º32′33 |
59º32′34 |
Y |
″0.6′34 º32 |
″59′33 º32 |
″11′33 º32 |
″56′30 º32 |
″9 ′33 º32 |
″14′32 º32 |
″59′32 º32 |
″45′31 º32 |
″21′33 º32 |
″57′33 º32 |
″58′33 º32 |
|
SiO2 |
75.20 |
71.51 |
67.30 |
64.10 |
65.71 |
63.14 |
66.25 |
63.11 |
62.08 |
62.75 |
53.68 |
|
TiO2 |
0.05 |
0.05 |
0.51 |
0.91 |
0.49 |
0.64 |
0.51 |
0.88 |
0.78 |
0.284 |
0.489 |
|
Al2O3 |
12.83 |
13.16 |
15.00 |
16.57 |
14.94 |
15.44 |
15.35 |
15.75 |
15.65 |
12.63 |
12.86 |
|
Fe2O3 |
1.62 |
1.66 |
3.76 |
3.76 |
3.76 |
4.38 |
3.64 |
4.93 |
4.70 |
5.32 |
6.58 |
|
MnO |
0.03 |
0.03 |
0.07 |
0.03 |
0.07 |
0.07 |
0.04 |
0.08 |
0.08 |
0.036 |
0.043 |
|
MgO |
0.10 |
0.08 |
1.00 |
1.00 |
2.38 |
3.18 |
1.36 |
2.09 |
3.25 |
2.31 |
2.32 |
|
CaO |
0.82 |
0.80 |
3.32 |
3.92 |
3.89 |
4.92 |
3.77 |
4.22 |
3.89 |
3.32 |
3.49 |
|
Na2O |
3.52 |
2.56 |
3.59 |
3.91 |
3.65 |
3.27 |
3.44 |
3.68 |
3.34 |
0.68 |
0.44 |
|
K2O |
4.71 |
5.52 |
3.18 |
3.67 |
3.67 |
2.27 |
3.31 |
3.39 |
2.86 |
0.46 |
0.44 |
|
P2O5 |
0.01 |
0.01> |
0.16 |
0.25 |
0.14 |
0.19 |
0.14 |
0.24 |
0.20 |
1.019 |
0.064 |
|
LOI |
1.1 |
4.6 |
1.9 |
1.7 |
2.1 |
1.7 |
2.0 |
1.4 |
1.6 |
11.86 |
19.43 |
|
Total |
99.96 |
99.95 |
99.81 |
99.81 |
99.82 |
99.77 |
99.83 |
99.80 |
99.79 |
99.69 |
99.66 |
|
Ba |
27 |
26 |
777 |
537 |
452 |
575 |
469 |
521 |
505 |
- |
- |
|
Be |
6 |
3 |
2 |
2 |
5 |
3 |
2 |
2 |
˂1 |
- |
- |
|
Rb |
193.6 |
213.0 |
97.9 |
107.9 |
130.4 |
94.6 |
124.8 |
105.5 |
96.8 |
- |
- |
|
Ta |
2.2 |
2.2 |
0.9 |
1.1 |
1.3 |
0.9 |
1.6 |
1.1 |
0.7 |
- |
- |
|
Sr |
23.8 |
19.9 |
294.4 |
375.3 |
485.5 |
349.2 |
294.3 |
360.1 |
284.5 |
- |
- |
|
Y |
26.0 |
30.2 |
17.0 |
21.9 |
18.8 |
16.9 |
17.5 |
20.8 |
17.3 |
- |
- |
|
Zr |
90.1 |
84.3 |
84.5 |
220.4 |
185.3 |
88.5 |
81.2 |
97.2 |
90.9 |
- |
- |
|
Nb |
24.8 |
20.6 |
10.5 |
14.8 |
14.4 |
10.7 |
14.1 |
15.0 |
10.9 |
- |
- |
|
Th |
24.8 |
26.4 |
16.3 |
15.7 |
17.4 |
14.4 |
16.7 |
15.0 |
12.8 |
- |
- |
|
Ga |
18.0 |
18.7 |
14.1 |
16.9 |
16.2 |
15.0 |
16.7 |
15.6 |
15.0 |
- |
- |
|
Ni |
20> |
20> |
33 |
20 |
33 |
46 |
41 |
24 |
47 |
- |
- |
|
Sc |
2 |
2 |
7 |
10 |
9 |
10 |
9 |
9 |
12 |
- |
- |
|
V |
8> |
8> |
44 |
61 |
62 |
84 |
58 |
62 |
84 |
- |
- |
جدول 1. ادامه.
Table 1. Continued.
Rock type |
Rhyolite |
Rhyolite (Perlite) |
Dacite |
Trachy- andesite |
Andesite |
Bentonite |
||||||
Sample No. |
15A |
80A |
35A |
107A |
77A |
27A |
75A |
54A |
31A |
31 |
1.4 |
|
Sample location |
X |
59º32′34″ |
59º32′35″ |
59º35′3″ |
59º35′8″ |
59º33′01″ |
59º32′14″ |
59º32′13″ |
59º32′38″ |
59º34′18″ |
59º32′33 |
59º32′34 |
Y |
″0.6′34 º32 |
″59′33 º32 |
″11′33 º32 |
″56′30 º32 |
″9 ′33 º32 |
″14′32 º32 |
″59′32 º32 |
″45′31 º32 |
″21′33 º32 |
″57′33 º32 |
″58′33 º32 |
|
Hf |
2.4 |
2.4 |
2.3 |
5.3 |
4.2 |
2.6 |
2.3 |
2.7 |
2.6 |
- |
- |
|
Cs |
15.3 |
23.8 |
3.8 |
4.8 |
9.3 |
5.0 |
9.8 |
5.2 |
1/4 |
- |
- |
|
Co |
0.6 |
0.5 |
11.3 |
6.5 |
10.0 |
13.1 |
9.0 |
11.6 |
14.9 |
- |
- |
|
W |
0.5< |
0.5< |
0.5< |
0.5< |
0.5< |
0.5< |
0.5< |
0.6 |
0.5< |
- |
- |
|
U |
5.3 |
6.1 |
3.2 |
3.3 |
3.7 |
3.9 |
3.7 |
3.2 |
2.9 |
- |
- |
|
Sn |
8 |
9 |
2 |
3 |
4 |
1 |
4 |
2 |
2 |
- |
- |
|
La |
19.5 |
22.0 |
35.8 |
36.0 |
29.4 |
31.3 |
31.9 |
35.5 |
28.0 |
- |
- |
|
Ce |
38.9 |
41.9 |
57.7 |
63.8 |
50.9 |
51.9 |
54.0 |
63.4 |
48.0 |
- |
- |
|
Pr |
4.35 |
4.64 |
6.48 |
7.23 |
5.56 |
5.59 |
5.67 |
6.80 |
5.46 |
- |
- |
|
Nd |
15.2 |
17.3 |
23.2 |
25.9 |
18.4 |
21.1 |
21.0 |
24.3 |
20.1 |
- |
- |
|
Sm |
3.73 |
4.02 |
4.16 |
4.71 |
3.83 |
3.47 |
3.77 |
4.75 |
3.69 |
- |
- |
|
Eu |
0.16 |
0.17 |
0.93 |
1.06 |
0.82 |
0.86 |
0.84 |
1.02 |
0.95 |
- |
- |
|
Gd |
3.86 |
4.37 |
3.92 |
4.55 |
3.59 |
3.49 |
3.71 |
4.38 |
3.46 |
- |
- |
|
Tb |
0.72 |
0.85 |
0.57 |
0.71 |
0.61 |
0.53 |
0.58 |
0.68 |
0.55 |
- |
- |
|
Dy |
4.40 |
4.83 |
3.32 |
3.98 |
3.39 |
2.85 |
3.24 |
3.73 |
3.01 |
- |
- |
|
Ho |
0.95 |
1.05 |
0.64 |
0.81 |
0.62 |
0.64 |
0.61 |
0.81 |
0.62 |
- |
- |
|
Er |
2.96 |
3.23 |
1.90 |
2.19 |
1.87 |
1.86 |
1.67 |
1.98 |
1.91 |
- |
- |
|
Tm |
0.15 |
0.16 |
0.28 |
0.11 |
0.11 |
0.15 |
0.12 |
0.14 |
0.14 |
- |
- |
|
Yb |
3.05 |
3.15 |
1.69 |
2.15 |
1.70 |
1.62 |
1.57 |
2.09 |
1.83 |
- |
- |
|
Lu |
0.43 |
0.47 |
0.27 |
0.33 |
0.25 |
0.25 |
0.25 |
0.33 |
0.28 |
- |
- |
|
Nb/Zr |
5.18 |
5.41 |
18.41 |
10.17 |
10.61 |
16.19 |
11.01 |
16.26 |
15.66 |
- |
- |
همانگونهکه در بیشتر نمودارهای دیده میشود، جایگاه ریولیتها نسبت به داسیتها و بهویژه آندزیتها کمی متمایز است. عدد منیزیم (MgO/(MgO+Fe2O3+FeO)) این سنگها هم تا اندازهای این ویژگی را نشان میدهد. عدد منیزیم ریولیتهای منطقه برابر با 6-4 و داسیتها برابر با 21 و آندزیتها و تراکیآندزیتها برابر با 42-39 است. به باور ژنگ و همکاران (Geng et al., 2009)، مذابهای با خاستگاه پوستة زیرین، جدای از درجة ذوببخشی، با عدد منیزیم کم (کمتر از 40) شناخته میشوند؛ اما مذابهای با عدد منیزیم بیشتر از 40 از سازندههای گوشتهای تشکیل شدهاند.
در بررسی الگوی تغییرات عنصرهای کمیاب بهنجارشده به ترکیب گوشتة اولیه (Sun and McDonough, 1989) برای نمونههای آسفیچ، عنصرهای Eu، Nb، Ba و Ti آنومالی منفی و عنصرهای K، U، Th، Cs،Zr و Sr (مگر یک نمونه) غنیشدگی نشان میدهند (شکل 12-A).
برپایة نمودار عنکبوتی بهنجارشده به ترکیب کندریت (Boynton, 1984)، عنصرهای کمیاب سبک (LREE) نسبت به عنصرهای کمیاب سنگین (HREE) غنیشدگی نشان میدهند (شکل 12-B). این ویژگی میتواند گویای گارنتداربودن سنگ خاستگاه باشد (Schandle and Corton, 2002).
شکل 11. ترکیب سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ روی A) نمودار SiO2 در برابر Na2O+K2O (Cox et al., 1979)؛ B) نمودار Nb/Y در برابر Zr/TiO2 (Winchester and Floyd, 1977)؛ C) نمودار AFM (Irvine and Baragar, 1971).
Figure 11. Composition of the volcanic rocks from Asfich area on A) SiO2 versus Na2O+K2O diagram (Cox et al., 1979); B) Nb/Y versus Zr/TiO2 diagram (Winchester and Floyd, 1977); C) AFM diagram (Irvine and Baragar, 1971).
بر پایة شکل 12-A این سنگها غنیشدگی ازLREE در برابر HREE نشان میدهند. این غنیشدگی بههمراه مقادیر کمTiO2 ، Zr و Nb در نمونهها، وابستگی این سنگها به سری ماگمایی کالکآلکالن را نشان میدهد (Machado et al., 2005). آنومالی منفی Nb در همة نمونهها دیده میشود که به باور رولینسون (Rollinson, 1993)، شاخص سنگهای قارهای است و میتواند نشاندهندة شرکت پوسته در فرایندهای ماگمایی باشد. همچنین، به باور وانگ (Wang, 2004)، غنیشدگی Cs نشانة آلایش ماگمایی با مواد پوستهای است. علت این امر، تمرکز بالای این عنصر در پوستة قارهای و توقف ماگمای سازندة سنگها، حتی برای مدتی کوتاه، در پوستة قارهای زیرین، بههمراه نفوذ سیالهای پوستهای به درون ماگما و یا هضم مواد پوستهای درون ماگما در هنگام صعود است. پیدایش آنومالی منفی Eu در نمونهها میتواند پیامد جدایش پلاژیوکلاز از مذاب یا بهجاماندن آن در سنگ خاستگاه باشد (Girardi et al., 2012) (شکل 12-B). ریولیتها در مقایسه با داسیتها و آندزیتها تهیشدگی بیشتری در Ba، Sr، P و Ti دارند. آنومالی منفی Ba در فازهای اسیدی میتواند نشاندهندة جدایش فلدسپارها و یا نقش پوستة قارهای بالایی در فرایندهای ماگمایی باشد (Arsalan and Aslan, 2006). تهیشدگی بارز P و Ti در ریولیتها به جدایش آپاتیت و تیتانومگنتیت و غنیشدگی Th و U در این سنگها به آلودگی پوستهای و یا ویژگیهای خاستگاه وابسته است (Gencalioglu and Geneli, 2010). زیرکنیم (Zr) که یکی از عنصرهای گروه عنصرهای HFS (کاتیونهای کوچک با بار فراوان و پتانسیل یونی بالا) است نیز کمی غنیشدگی نشان میدهد؛ زیرا این عنصر بار و شعاع یونی بالایی دارد و ازاینرو، کمتر وارد کانیهای سنگساز و رایج میشود. Zr در آغاز به ورود در ساختار کانی زیرکن گرایش دارد؛ اما با نبود زیرکن، عنصر زیرکنیم وارد آمفیبول میشود (Rollinson, 1993). همچنین، این عنصر به مقدار کم جانشین Ti در شبکه اسفن و روتیل نیز میشود.
شکل 12. (A الگوی عنصرهای خاکی کمیاب سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ در نمودار بهنجارشده به ترکیب پیشنهادیِ بویتون (Boynton, 1984) برای کندریت؛ B) الگوی عنصرهای کمیاب بهنجار شده به ترکیب پیشنهادیِ سان و مک دوناف (Sun and McDonough, 1989) برای گوشتة اولیه.
Figure 12. A) Chondrite-normalized rare earth element pattern of volcanic rocks of the Asfich region (Normalization values from Boynton, 1984); B) Primitive mantle-normalized trace element pattern (Normalization values from Sun and McDonough, 1989).
بحث
بحث درباره سنگهای آتشفشانی ترشیری منطقه در دو بخش شامل جایگاه زمینساختی و خاستگاه ارائه میشود:
جایگاه زمینساختی
بهترین عنصرها برای استنتاج جایگاه زمینساختی سنگهای قدیمی، عنصرهای نامتحرک هستند (Blatt et al., 2006). نمودارهای تشخیص بهتنهایی نمیتوانند بهطور قطعی یک محیط زمینساختی را تایید کنند، بلکه باید از آنها تنها برای وابستگی به آن محیطها بهره برد (Rollinson, 1993). ازاینرو، در این پژوهش، از نمودارهای فراوانی عنصرهای کمیاب کمتحرک در برابر فرایندهای دگرسانی و نیز عنصرهای اصلی بهره گرفته شده است. در نمودارهای Yb در برابر Th/Ta (شکل 13-A) و Ta در برابر Th (شکل 13-B)، همة نمونهها در گسترة حاشیة فعال قارهای و روند غنیشدگی از Th و موازی روند گدازههایی از پهنههای فرورانش جای گرفتهاند. در نمودار تغییرات Th/Yb در برابر La/Yb نیز سنگهای آتشفشانی منطقه در محدودة کمان حاشیة فعال قارهای جای میگیرند (شکل 13-C). تامپسون و فولر (Thompson and Fowler, 1986) بر پایة نسبت Zr در برابر Nb محدودههای فرورانش و کافتی را از یکدیگر جدا کردند. سنگهایی که مقدار Nb آنها از ppm 50 کمتر است مستقیم یا نامستقیم با فرورانش مرتبط هستند. ازاینرو، نمونههای بررسیشده با مقدار میانگین Nb برابر با ppm71/1، در محدودة مرتبط با فرورانش و پسابرخوردی جای دارند (شکل 13-D). بر پایة نسبت Zr/Nb نیز میتوان مناطق مرتبط با پهنههای فرورانش و کوهزایی را از پهنههای غیر کوهزایی جدا کرد. اگر این نسبت از 10 بیشتر باشد نشاندهندة ماگماتیسم مرتبط با یک خاستگاه تغییریافته با فرورانش است و اگر از 10 کمتر باشد با یک منبع غیر کوهزایی مرتبط است (Sommer, 2006). میانگین این نسبت در سنگهای منطقه آسفیچ برابر با 87/12 است. پس خاستگاهی مرتبط با فرورانش و یا کوهزایی برای آن برآورد میشود.
شکل 13. ترکیب سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ روی A) نمودار Yb در برابر Th/Ta؛ B) نمودار Ta در برابر Th (Schandle and Gorton, 2002)؛ C) نمودار Th/Yb در برابر La/Yb (Condi, 1986)؛ D) نمودار Zr در برابر Nb (Thompson and Fowler, 1986).
Figure 13. Composition of the volcanic rocks from Asfich area on A) Yb versus Th/Ta diagram; B) Ta versus Th diagram (Schandle and Gorton, 2002), C) Th/Yb versus La/Yb diagram (Condi, 1986); D) Zr versus Nb diagram (Thompson and Fowler, 1986).
خاستگاه
در الگوسازی Y/Rb (بردار جدایشی رایلی) که برای بررسی تبلور ماگما در شرایط آبدار و بدون آب پایهریزی شده است (Keskin et al., 1988)، مقدار متغیر Y در برابر Rb روی نمودار لگاریتمی نشان داده شده است (شکل 14). در این نمودار، همچنین، بردارهای نظری جدایش بخشی رایلی با این فرض رسم شده اند که اگر 50 درصد از ماگمای مادر متبلور شود، ترکیب فازی نشان داده شده (از 1 تا 9) پدید میآیند. در اینجا ایتریوم بهعنوان شاخص جدایش بهکار برده شده است؛ زیرا نهتنها این عنصر، در ماگماهای اسیدی، بلکه هنگام جدایش بخشی نیز بسیار ناسازگار رفتار میکند. در این نوع نمودار، ترکیب اولیه در هر نقطهای میتواند جای داشته باشد. پس آرایش کلی بردارها را میتوان بهگونهای جابهجا کرد که با دادهها همخوانی داشته باشند. از شکل 14 میتوان دریافت اگر شیب کلی دادهها افقی تا مثبت باشد، ماگمای اولیه تحتتأثیر جدایش بخشی بدون آب بوده است و کانیهایی مانند پلاژیوکلاز، الیوین، اوژیت و مگنتیت (POAM) از آن متبلور شدهاند.
شکل 14. ترکیب سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ روی نمودار Y/Rb که نشاندهندة بردارهای جدایشی رایلی است (Keskin et al., 1998).
Figure 14. Composition of the volcanic rocks from Asfich area on the Rb versus Y diagram, which represents Rayleigh's separation vectors (Keskin et al., 1998).
از آنجاییکه عنصر ایتریوم در طی جدایش، ناسازگار رفتار کرده و نمیتواند وارد کانیهای بدون آب شود. پس فراوانی آن کمکم افزایش مییابد؛ اما اگر هنگام جدایش، کانی آبداری مانند آمفیبول و یا گارنت متبلور شود، عنصر ایتریوم را جذب میکند و مقدار این عنصر در ماگمای پسمانده کاهش چشمگیری خواهد داشت (Pearce et al., 1990). این پدیده در نمودار شکل 14 با شیبی منفی تا عمودی نمایان خواهد شد. دادههای زمینشیمیایی سنگهای منطقة آسفیچ نشان میدهند روند تغییرات Y/Rb در این سنگها شیب مثبت دارد. پس جدایش بخشی در آنها با تبلور پلاژیوکلاز و آمفیبول یا پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن همراه بوده است.
غنیشدگی بیشتر عنصرهای کمیاب ناسازگار در سنگهای داسیتی و ریولیتی میتواند، بازتابی از اثرهای توأم جداشدن از خاستگاه گوشتة غنیشده و آلایش پوستهای باشد (Wilson, 1989). تغییرات نسبتهای Th/Yb وTa/Yb نشاندهندة تغییرات در خاستگاه است. ناهمنگنی خاستگاه، مقدار Ta و Th را بهطور یکسان تحتتأثیر قرار میدهد و ترکیب گوشته نسبت به گوشتة اولیه در راستای یک شیب واحد بهسوی نسبتهای بالاتر یا کمتر Th/Yb و Ta/Yb جابهجا میشود (Aldanmaz et al., 2000). همانگونهکه دیده میشود، نسبت Th/Yb برای نمونههای منطقة آسفیچ نسبت به گوشته، بیشتر است و این تغییر ترکیبی به فرایندهای وابسته به فرورانش نسبت داده میشود (Helvaci et al., 2009). بیشتر ماگماهای کمان، در اثر ذوببخشی در گوۀ گوشتهای وابسته به فرورانش بهعلت افزودهشدن اجزای متاسوماتیک آزادشده از سنگکرة اقیانوسی فرورونده پدید میآیند. شارههای متاسوماتیک چهبسا شامل سیال آبدار (فوق بحرانی) یا مذابهای بخشی اولیه پدیدآمده از ذوب رسوبها و یا پوستة بازالتی فرورونده به گوۀ گوشتهای بودهاند که با کاهش دمای سالیدوس گوشته موجب ماگما تولید شدهاند (شکل 15) (Harangi et al, 2007; Hoang et al, 2001).
شکل 15. ترکیب سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ در نمودارهای Ta/Yb در برابر Th/Yb (Pearce, 1983; Siddiqui et al., 2007).
Figure 15. Composition of the volcanic rocks from Asfich area on the Ta/Yb versus Th/Yb diagrams (Pearce, 1983; Siddiqui et al., 2007).
شکل 16. ترکیب سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ در نمودار Nb/Y در برابر Rb/Y (Edwards et al., 1991).
Figure 16. Composition of the volcanic rocks from Asfich area on the diagram of Nb/Y versus Rb/Y (Edwards et al., 1991).
برپایة نمودار Al2O3/Fe2O3+ MgO+ TiO2 در برابر Al2O3+ Fe2O3+ MgO+ TiO2 (Geng et al., 2009)، مذابهایی که در شرایط فشار بالا پدید آمدهاند نسبتهای بالاتری از Al2O3/Fe2O3+ MgO+ TiO2 دارند؛ اما مذابهای حاصل از برهمکنش گوشته- سنگکره بین فشارهای بالا و کم قرار میگیرند. سنگهای منطقة یادشده، مقادیر متوسطی از نسبت یادشده را دارند (4/3- 79/1) و در بازة منحنیهای فشار بالا و فشار کم جای میگیرند که میتواند گواه برهمکنش گوشته- سنگکره در هنگام پیدایش آنها باشد (شکل 18). آندزیتها و سنگهای درونی وابسته به آنها، اطلاعاتی دربارة برهمکنش گوشته و پوسته فراهم میکنند (Terentieve et al., 2016).
شکل 17. ترکیب سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ روی نمودار Zr در برابر Th/Nb (Nicole and Saccai, 2003).
Figure 17 . Composition of the volcanic rocks from Asfich area of Zr versus Th/Nb (Nicole and Saccai, 2003).
یک روش سودمند برای پیبردن به الگوی ذوب، کاربرد نسبت MREE/HREE در برابر LREE/HREE (برای نمونه: نسبت Dy/Yb در برابر La/Yb) است که برای تمایز خاستگاه ذوب گارنت لرزولیت یا اسپینل لرزولیت بهکار میرود. این نمودار بهصورت ویژه برای شناخت مذابهای اسپینل و گارنت کارآمد است (Thirwall et al., 1994). مذابهای پدیدآمده در رخسارة اسپینل، تغییرات کمی از نسبت Dy/Yb نسبت به منبع گوشتهای و نیز تغییرات کمی از Dy/Yb در برابر La/Yb نشان میدهند. در برابر آن، مذابهای پدیدآمده در رخسارة گارنت تغییرات بالایی در نسبت Dy/Yb به نمایش میگذارند. نمودار Dy/Yb در برابر La/Yb (شکل 19) خاستگاه ذوب بخشی اسپینل لرزولیت را برای نمونههای منطقة آسفیچ نشان میدهد. همچنین، بر پایة نمودار دوتایی Dy در برابر Dy/Yb و با توجه به دو مجموعه کانیشناسی متفاوت گوشته شامل رخسارة گارنت لرزولیت و رخسارة اسپینل لرزولیت فلوگوپیتدار (McDonough and Sun, 1995)، خاستگاه سنگهای یادشده در محدودة رخسارة اسپینل لرزولیت فلوگوپیتدار غنیشده برآورد میشود.
شکل 18. ترکیب سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ روی نمودار Al2O3 + Fe2O3 + MgO + TiO2 در برابر Al2O3/Fe2O3 + MgO + TiO2 (Geng et al., 2009).
Figure 18. Composition of the volcanic rocks from Asfich area on the diagram of Al2O3 + Fe2O3 + MgO + TiO2 versus Al2O3/Fe2O3 + MgO + TiO2 (Geng et al., 2009).
شکل 19. جایگاه تکتونوماگمایی سنگهای آتشفشانی منطقة آسفیچ روی A) نمودار La/Yb در برابر Dy/Yb (Thirlwall et al., 1994)، B) نمودار دوتایی Dy در برابر Dy/Yb (McDonough and Sun, 1995).
Figure 19. The tectonomagmatic setting of volcanic rocks from Asfich area on A) La/Yb versus Dy/Yb diagrams (Thirlwall et al., 1994), B) Dy/Yb versus Dy binary diagram (McDonough and Sun, 1995).
با توجه به شواهد صحرایی از جمله قرارگیری سنگهای آتشفشانی مورد بررسی در محدوده بین پهنه جوش خورده سیستان (در خاور) و بلوک لوت (در باختر) و افزایش گسترش آنها به سمت باختر (بلوک لوت)، پراکندگی برونزدهای آنها، نیز نبود روند مشخصی برای این سنگها، تاخیر زمانی میان پایان فرورانش سنگکرة اقیانوسی تتیس جوان در خاور ایران (که به باور فتوحیراد (Fotoohi Rad, 2004) در کرتاسة پسین رخ داده است و ولکانیسم کالکآلکالن منطقه که به باور پانگ و همکاران (Pang et al., 2013) در ائوسن پایانی تا الیگوسن پایانی و به باور یوسفزاده و سبزهای (Yousefzadeh and Sabzehei, 2012b) در ائوسن – الیگوسن (آتشفشانیهای خاور خوسف) رخ داده است) و نیز برپایة شواهد کانیشناختی، سنگنگاری و زمینشیمی گمان میرود جایگاه زمینساختی سنگهای آتشفشانی یادشده که سرشت کالکآلکالن دارند، حاشیة فعال قارهای و مرتبط با مراحل پایانی فرورانش سنگکرة اقیانوسی تتیس جوان 2 به زیر بلوک لوت و بهویژه نازکشدگی سنگکرة ستبر پس از برخورد بلوک افغان و بلوک لوت باشد. دربارة خاستگاه ماگما نیز ذوببخشی گوۀ گوشتهای با ترکیب اسپینل لرزولیت فلوگوپیتدار بهعلت افزودهشدن اجزای متاسوماتیک آزادشده از سنگکرة اقیانوسی فروروندة در پایان فرورانش و نازکشدگی سنگکرة ستبر در مرحلة پس از برخورد قارهای برای نمونههای منطقة آسفیچ محتمل است. شواهد زمینشیمیایی غنیشدگی ماگما با مواد پوستهای را نیز نشان میدهند.
دگرسانی
در میان دگرسانیهای یادشده در بخش سنگنگاری، دگرسانی نوع آرژیلیک که در پی هیدرولیز شدید سیلیکاتهای آلومینیوم رخ داده است بیشترین گسترش را دارد. حجم بالای سنگهای آتشفشانی حد واسط تا اسیدی ائوسن و الیگوسن و دگرریختیهای زمینساختی در منطقه، رخداد دگرسانی آرژیلیک و پیدایش کانیهای رسی بهویژه در سنگهای آذرآواری را بهدنبال داشته است. همانگونهکه در بخش سنگنگاری گفته شد کانیهای سازندة سنگهای آتشفشانی در اسیدیها، پتاسیم و سدیم فلدسپار و در سنگهای حد واسط، پلاژیوکلازهای کلسیم- سدیمدار هستند. تجزیة پتاسیم فلدسپار به کائولینیت با رابطة زیر نشان داده میشود:
2KAlSi3O8+ 2CO2 + 3H2O → Al2Si2O5(OH)4 + 2K++ 2HCO3- + 4SiO2
در این واکنش مقداری آب بهصورت OH وارد ساختمان کائولینیت میشود و مقداری از سیلیکا و همة پتاسیم وارد محلول میشود؛ اما در برخی شرایط همة پتاسیم وارد محلول نمیشود که در چنین شرایطی ایلیت پدید میآید:
3KAlSi3O8 + 2CO2 + 2H2O → KAl2(Al,Si3)O10 + 2K+ + 6SiO2 (aq) + 2HCO3-
بهطور کلی، کانیهای فرومنیزین و پلاژیوکلازهای کلسیم - سدیمدار نخست با مونتموریلونیت و پتاسیم فلدسپار با ایلیت یا کائولینیت جایگزین میشود. هم مونتموریلونیت و هم ایلیت کاتیونهای محلول دارند؛ اما کائولینیت فرم سادهتری دارد. پس چنانچه هوازدگی برای درازمدت ادامه یابد تا آنکه یونهای محلول در مونتموریلونیت و ایلیت از آنها رها شوند، این دو کانی با کائولینیت جایگزین خواهند شد (Shahabpour, 2001). بنتونیتها به دو شیوة گرمابی و رسوبی پدید آمدهاند:
1- ذخایر بنتونیت گرمابی: این ذخایر کوچک هستند و در شرایط خاص ترکیب محلول گرمابی تشکیل میشوند. ویژگیهای محلول برای پیدایش اسمکتیت عبارتند از:
الف) سیلیس باید بیشتر از حد اشباع کوارتز باشد؛
ب) دمای محلول بالا باشد. سنگ مادر مناسب، توفهای داسیتی، تراکیتی و ریولیتی از K و Ca غنی هستند.
2- ذخایر بنتونیت رسوبی: مهمترین ذخایر بنتونیت دنیا از نوع رسوبی هستند. هنگامیکه خاکستر آتشفشانهای اسیدی - حد واسط در محیطهای دریاچهای قلیایی برجای گذاشته میشوند، افزونبر واکنش با آب اسمکتیت و دیگر کانیها را پدید میآورند. بیشتر بنتونیتهای رسوبی به سن دوران سوم زمینشناسی هستند. اسمکتیت با افزایش دما و فشار با ایلیت جایگزین میشود. در شرایط افزایش ژرفا (افزایش دما) نخست اسمکتیت سنگهای رسوبی بنتونیتدار با اسمکتیت-ایلیت جایگزین میشود. در ژرفای نزدیک به 3700 متر نزدیک به 80 درصد اسمکتیت را ایلیت تشکیل میدهد. نبود گزارش بنتونیت از پالئوزوییک میتواند پیامد جایگزینی آن با ایلیت باشد (Karimpour, 1999). معمولاً پیدایش کانیهای رسی از سنگهای آتشفشانی در اثر هوازدگی، دیاژنز دفنی، دگرگونی همبری، تبلور فاز گازی، فعالیتهای گرمابی، خروج آبهای زیر زمینی و تهنشست در دریاچههای قلیایی و ژرفای دریا روی میدهد (Cas and Wright., 1988).
فعالیتهای آتشفشانی اسیدی تا حد واسط و عملکرد پهنههای گسلی در منطقه شرایط مناسبی را برای پیدایش بنتونیت (نوع 1)، بهویژه در نهشتههای آذرآواری فراهم کرده است. دگرسانی در این منطقه در حد متوسط تا شدید است و پهنههای لایهای و عدسیشکل گستردهای را پدید آورده است. مقایسة ترکیب شیمیایی دو نمونه از منطقه با ترکیب شیمیایی ایدهآل و چند کانی رسی که در جدول 2 ارائه شده است، نشان میدهد که نمونههای منطقه از نوع کلسیم- سدیمدار بوده و بیشتر ترکیبی مشابه ایلیت و مونتموریلونیت دارند. نمونه شماره 4/1 از جذب آب بالایی برخوردار است (جذب آب 03/16). مونتموریلونیت شاخصترین کانی گروه اسمکتیت، سازندة اصلی بنتونیت است که توان جذب آب بالایی دارد و گمان میرود از نظر اقتصادی بهرهبرداری از آن مقرون بهصرفه باشد.
جدول 2. مقایسه نتایج تجزیه XRF نمونههای بنتونیتی منطقة آسفیچ (نمونههای 4/1 و 31) با تجزیه کانی های رسی (بر پایة درصد وزنی) (Deer Howie et al., 1983).
Table 2. Comparison of the results of XRF analysis of bentonite samples from Asfich area (samples 1.4 and 31) with the analysis of clay minerals in terms of weight percentage (Deer Howie et al., 1983).
Sample No. |
Kaolinite |
Illite |
Montmorillonite |
1.4 |
31 |
SiO2 |
45.8 |
56.91 |
51.14 |
53.68 |
62.75 |
TiO2 |
- |
0.81 |
- |
0.489 |
0.284 |
Al2O3 |
39.55 |
18.5 |
19.76 |
12.86 |
12.63 |
Fe2O3 |
0.57 |
4.99 |
0.83 |
6.58 |
5.32 |
FeO |
0.18 |
0.26 |
- |
||
MnO |
- |
- |
- |
0.043 |
0.036 |
MgO |
0.14 |
2.07 |
3.22 |
2.32 |
2.31 |
CaO |
0.41 |
1.59 |
2.62 |
3.49 |
2.32 |
Na2O |
- |
0.43 |
0.11 |
0.44 |
0.68 |
K2O |
0.03 |
5.1 |
0.04 |
0.44 |
0.46 |
P2O5 |
- |
- |
- |
0.064 |
0.019 |
H2O |
14 |
8.84 |
22.8 |
19.43 |
11.86 |
Total |
100.77 |
99.5 |
99.52 |
99.66 |
99.69 |
برداشت
سنگهای آتشفشانی ترشیری در منطقة آسفیچ که گسترش بسیاری دارند شامل تناوبی از سنگهای آذرآواری و گدازهای هستند. گدازهها شامل پیروکسنآندزیت، آندزیت- تراکیآندزیت، داسیت، ریوداسیت و ریولیت (پرلیت) و سنگهای پیروکلاستیک شامل توف، آگلومرا و برش هستند. بافتهای رایج سنگهای گدازهای، پورفیریتیک، میکرولیتی و شیشهای هستند. بافتهای گلومروپورفیریتیک، پوییکیلیتیک، جریانی، پرلیتی و حفرهای نیز دیده میشوند. وجود بافت غربالی، منطقهبندی شیمیایی، کنارههای گردشده و بافتهای خلیجی در این سنگها نشاندهندة صعود سریع ماگما، از دستدادن سریع مواد فرار، نبود تعادل و آلایش ماگما در هنگام صعود است. سنگهای یادشده سرشت کالکآلکالن دارند و به حاشیة فعال قارهای تعلق دارند. گمان میرود جایگاه زمینساختی این سنگها پهنة فرورانش و پس از برخورد باشد. با توجه به شواهد مختلف صحرایی، کانیشناسی، سنگنگاری، زمینشیمی و مقایسه تأخیر زمانی میان خاتمه فرورانش ورقة اقیانوسی تتیس جوان 2 و ولکانیسم کالکآلکالن در خاور ایران گمان میرود ماگمای خاستگاه سنگهای کالکآلکالن منطقه، در محدودة ذوببخشی گوۀ گوشتهای اسپینل لرزولیتی و در پی آبزدایی پوستة اقیانوسی تتیس جوان 2 در مراحل پایانی فرورانش به زیر بلوک لوت و یا در پی نازکشدگی سنگکرة ستبر پس از برخورد قارهای بلوک لوت و افغان پدید آمده است. شواهد زمینشیمی نشاندهندة غنیشدگی ماگما توسط آلودگیهای پوستهای نیز هستند. از دیدگاه اقتصادی نیز ذخایر پرلیتی و بنتونیتی منطقه قابلیت بهرهبرداری دارند.