Document Type : Original Article
Authors
1 Ph.D. Student, Faculty of Earth Sciences, Shahrood University of Technology, Iran,
2 Professor, Faculty of Earth Sciences, Shahrood University of Technology, Iran,
3 Associate Professor, Earth Sciences Department, Ecole Normale Supérieure de Lyon, France,
4 Associate Professor, Faculty of Earth Sciences, Shahrood University of Technology, Iran,
5 M.Sc. Student, Earth Sciences Department, Ecole Normale Supérieure de Lyon, France,
Abstract
Keywords
Main Subjects
با اختراع ریزکاو الکترونی برای تجزیة دقیق ترکیب کانیها در پایان سالهای 1960، کاربرد شیمی کانیها برای برآورد شرایط فیزیکوشیمیایی حاکم بر تبلور در آشیانههای ماگمایی و جایگزینی تودههای آذرین رایج شد. در این میان، گرایش به بهکارگیری ترکیب آمفیبولهای کلسیک برای درک فرایندهای سیستمهای ماگمایی ناشی از حضور گسترده آنها در طیف گستردهای از سنگهای آذرین بیرونی و درونی مافیک-حد واسط- فلسیک کالکآلکالن پتاسیم بالای وابسته به فرورانش است که آنها را برای زمیندمافشارسنجی این سنگها مناسب میکند. آمفیبولها در طیف گستردهای از شرایط دمایی (400 تا 1150 درجة سانتیگراد) و فشاری (1 تا 23 کیلوبار) پایدار هستند (Blundy and Holland, 1990). در بیشتر این سنگها، بهصورت فنوکریست، بلورهای پوییکیلیتیک درشت و بهندرت مگاکریست حضور دارند و گمان میرود بهترتیب در آشیانههای ماگمایی پوستهای کم ژرفا، ژرف و یا در شرایط گوشتهای متبلور شده باشند. علت دیگرِ استفاده از ترکیب آمفیبولهای کلسیک در برآوردهای دمافشارسنجی آنست که این کانیها، شاخص ماگماهای بسیار آبدار (اشباع از سیال) هستند و درنتیجه برای پیشگویی انفجاریبودن و برآورد خطر فورانهای آتشفشانی اهمیت بالایی دارند (Blundy and Holland, 1990; Molina et al., 2015; Ridolfi and Renzulli, 2012)؛ زیرا پارامترهای شدت دما، فشار و فوگاسیتة اکسیژن، میزان کاتیونهای سازندة شبکه آمفیبولها بهویژه، آلومینیم، تیتانیم، آهن و منیزیم را کنترل میکنند. ازاینرو، معادلات دمافشارسنجی گوناگونی بر پایة ترکیب آمفیبولهای کلسیک در نیم سدة اخیر پایهگذاری شدهاند (مانند: Hammarstrom and Zen, 1986; Hollister et al., 1987; Johnson and Rutherford, 1989; Blundy and Holland, 1990; Schmidt, 1992; Holland and Blundy, 1994; Anderson and Smith, 1995; Anderson, 1996; Stein and Dietl, 2001; Ridolfi et al., 2010; Ridolfi and Renzulli, 2012; Molina et al., 2015).
انتخاب دادههای آمفیبول برای استفاده در معادلههای دمافشارسنجی سنگهای آذرین نیازمند دانش کافی دربارة پایداری و شیمی بلور آمفیبولهای کلسیمدار، فرایندهای آشیانة ماگمایی و روابط ترکیبی مذاب-آمفیبول، انحلالپذیری گونههای فرار و دانستن خطاهای دادههای تجربی و آزمایشگاهی است (Ridolfi and Renzulli, 2012). ازاینرو، نمونههای آمفیبول انتخابی باید این ویژگیها را داشته باشند (Stein and Dietl, 2001):
الف- داشتن مجموعهای همزیست از کانیهای پلاژیوکلاز، آلکالیفلدسپار، کوارتز، آمفیبول، بیوتیت، ایلمنیت و مگنتیت؛
ب- بالابودن فوگاسیتة اکسیژن در هنگام تبلور ماگما در آشیانة ماگمایی. برای نمونه، حضور همزمان کوارتز، اکسید آهن و آمفیبول در گرانیتوییدها میتواند نشاندهندة بالا بودن فوگاسیتة اکسیژن در ماگمای سازندة آنها باشد (Wones et al., 1989)؛
پ- آمفیبولها نباید منطقهبندی و دگرسانی داشته باشد؛ زیرا منطقهبندی در یک کانی نشانة نبود تعادل در آن است. همچنین، در محاسبات نباید از آمفیبولهای ناشی از دگرسانی و اورالیتیشدن پسین پیروکسنها و هورنبلندهای ماگمایی اولیه که ترکیب اکتینولیتی و یا حاشیة اکتینولیتی دارند، استفاده کرد (Helmy et al., 2004)؛
ت- در فرمول ساختاری آمفیبول باید شمار کاتیونهای Ca≥ 1 و Si≥ 7 باشد (Hammarstrom and Zen, 1986).
گفتنی است در این پژوهش همة این شرایط در نظر گرفته شده و در محاسبات تنها از نتایج آمفیبولهای با شرایط یادشده بهره گرفته شده است.
تودة گرانیتوییدی گودحوض به سن ژوراسیک پیشین در بخش جنوبی پهنة دگرگونی- ماگمایی سنندج- سیرجان در جنوبخاوری بافت در جنوب کرمان جای دارد و از نشانههای ماگمایی مهم برای آغاز فرورانش پوستة اقیانوسی نئوتتیس در تریاس پسین بهشمار میرود (Arvin et al., 2007; Jafari et al., 2023). دربارة این توده و دایکهای درون آن، افزونبر اشاره به آنها در نقشههای زمینشناسی منطقه (Sabzehei et al., 1998; Nazemzadeh and Rashid, 2006)، تنها دو بررسی بهصورت پایاننامة کارشناسی ارشد، یکی در زمینة زمینشیمی و پترولوژی تودة گرانیتی سیاهکوه (Malekizadeh, 2000) و دیگری در زمینة زمینشیمی و پترولوژی دایکهای اسیدیِ منطقه (Ghanbarzadeh, 2011) انجام شده است. همچنین، مقالة ارزشمند دیگری نیز بهدست آروین و همکاران (Arvin et al., 2007) منتشر شده است. با توجه به اختلاف دیدگاهها دربارة سن (تریاس یا سنوزوییک) و سرشت این توده و اهمیت بسیار بالای آن در زمینشناسی ایران (پیدایش و تکامل حوضه نئوتتیس زاگرس)، این پژوهش به بررسی دقیق آن بر پایة بررسیهای دقیق میدانی، سنگنگاری، شیمی کانی، شیمی سنگ کل، شیمی ایزوتوپی و سنسنجی دقیق به روش اورانیم- سرب روی کانی زیرکن میپردازد. این مقاله بخش کوچکی از یافتههای رسالة دکتری نویسنده نخست و نخستین پژوهش در زمینة بررسی شرایط فیزیکوشیمیایی حاکم بر تبلور و جایگزینی این توده بر پایة شیمی کانیهای آمفیبول و پلاژیوکلاز بهشمار میرود.
روش انجام پژوهش
پس از انجام بررسیها و برداشتهای دقیق میدانی، تهیة نقشة زمینشناسی، تهیة مقاطع نازک و نازک صیقلی و انجام بررسیهای سنگنگاری، نمونههای مناسب معرف واحدهای سنگی اصلی منطقه شامل دیوریتها، گرانودیوریتها و گرانیتها برگزیده شدند و تجزیه شیمیایی کانیها در آزمایشگاه ریزکاو الکترونی دانشگاه پتسدام کشور آلمان با بهکارگیریِ دستگاه ریزکاو الکترونی مدل JEOL JXA-8230 با ولتاژ شتابدهندة kV15، جریان پرتوی nA20 ، زمان شمارش 10 ثانیه برای عنصرهای Si، K، Cr، Na و P و 20 ثانیه برای عنصرهای Al، Ca، Fe، Mn، Mg، Ti، F و Cl با آستانة آشکارسازیِ 02/0 تا 9/0 درصدوزنی تجزیه شدهاند (جدولهای 1 و 2). شمار اکسیژنها و کاتیونهای بهدستآمده در ترکیب آمفیبولها بهترتیب برابر با 23 و 13 و در فلدسپارها بهترتیب برابر با 8 و 5 در نظر گرفته شده است. میزان Fe+3 در آمفیبولها نیز بر پایة روش لیک و همکاران (Leake et al., 1997) بهدست آورده شده است.
زمینشناسی منطقه
تودة گرانیتوییدی گودحوض یا سیاهکوه متشکل از دیوریت، کوارتز دیوریت، مونزونیت، کوارتز مونزونیت، گرانودیوریت، گرانیت و آلکالیگرانیت در 60 کیلومتری جنوبخاوری بافت (250 کیلومتری جنوب کرمان) و در بخش جنوبی منطقة مزار- دهسرد رخنمون دارد (شکل 1). این توده در محدوة نقشههای زمینشناسی 250000/1 حاجیآباد (Sabzehei et al., 1998 و 100000/1 دهسرد (Nazemzadeh and Rashid, 2006) جای دارد. نام این توده در نقشة حاجیآباد و از نام سیاهکوه در نزدیک به 20 کیلومتری جنوبباختری این توده برگرفته شده است. سیاهکوه از یک مجموعة سنگی کاملاً سیاه رنگ متشکل از آمیزههای افیولیتی کرتاسه پسین است که یک تودة کوچک گرانیتی به سن پس از کرتاسه نیز در آن نفوذ کرده است. با توجه به تفاوت سنی و سرشت کاملاً متفاوت تودة گودحوض با این تودة گرانیتی در سیاهکوه و بهعلت قرارگیری روستای گودحوض روی این تودة گرانیتی از این پس نام گودحوض برای این توده بهکار برده میشود. در نقشة زمینشناسی حاجیآباد، واحدهای سنگی میزبان تودة گودحوض به سن پالئوزوییک و سن توده نیز تریاس پسین و در نقشة دهسرد، واحدهای سنگی میزبان توده به سنهای ژوراسیک و کرتاسه پسین و سن تودة پس از کرتاسه پسین یعنی سنوزوییک گزارش شده است.
جدول 1. دادههای تجزیة ریزکاو الکترونی کانی فلدسپار در نمونههای انتخابیِ دیوریتی (Di)، گرانودیوریتی (Gd) و گرانیتی (Gr) در استوک گرانیتوییدی گودحوض.
Table 1. EPMA data of feldspar in the representative rock samples of diorite (Di), granodiorite (Gd) and granite (Gr) of the Gowd-e-Howz granitoid stock.
Sample No. |
MH-21 Gd |
MH-43 Di |
||||||
SiO2 |
65.52 |
55.61 |
59.23 |
59.55 |
56.91 |
45.88 |
45.59 |
45.37 |
TiO2 |
0.00 |
0.02 |
0.00 |
0.02 |
0.00 |
0.01 |
0.00 |
0.02 |
Al2O3 |
21.81 |
27.74 |
26.51 |
24.31 |
28.17 |
34.87 |
35.05 |
34.99 |
FeO |
0.01 |
0.20 |
0.17 |
0.12 |
0.14 |
0.01 |
0.03 |
0.07 |
MnO |
0.02 |
0.00 |
0.01 |
0.00 |
0.01 |
0.00 |
0.01 |
0.00 |
MgO |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.01 |
0.00 |
0.01 |
CaO |
1.27 |
8.84 |
6.05 |
5.77 |
7.50 |
16.24 |
16.22 |
16.57 |
Na2O |
10.45 |
6.28 |
7.30 |
8.12 |
6.94 |
2.13 |
2.18 |
1.87 |
K2O |
0.07 |
0.17 |
0.45 |
0.38 |
0.32 |
0.06 |
0.04 |
0.06 |
Total |
99.18 |
98.86 |
99.75 |
98.27 |
99.98 |
99.23 |
99.13 |
98.96 |
Si |
2.90 |
2.52 |
2.65 |
2.69 |
2.54 |
2.11 |
2.10 |
2.10 |
Al |
1.14 |
1.48 |
1.40 |
1.29 |
1.48 |
1.89 |
1.90 |
1.91 |
Ca |
0.06 |
0.43 |
0.29 |
0.28 |
0.36 |
0.80 |
0.80 |
0.82 |
Na |
0.90 |
0.55 |
0.63 |
0.71 |
0.60 |
0.19 |
0.19 |
0.17 |
K |
0.00 |
0.01 |
0.03 |
0.02 |
0.02 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
An |
6.00 |
43.00 |
31.00 |
28.00 |
37.00 |
81.00 |
80.00 |
83.00 |
Ab |
93.00 |
56.00 |
67.00 |
70.00 |
61.00 |
19.00 |
20.00 |
17.00 |
Or |
1.00 |
1.00 |
3.00 |
2.00 |
2.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
جدول 1. ادامه.
Table 1. Continued.
Sample No. |
MH-43 Di |
MH-53 Gr |
|||||
SiO2 |
45.90 |
44.85 |
66.88 |
61.95 |
68.45 |
62.87 |
67.31 |
TiO2 |
0.01 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
Al2O3 |
35.00 |
35.41 |
20.28 |
23.72 |
19.87 |
23.02 |
20.50 |
FeO |
0.10 |
0.23 |
0.36 |
0.29 |
0.00 |
0.44 |
0.00 |
MnO |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
MgO |
0.00 |
0.12 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
CaO |
16.34 |
16.84 |
1.17 |
5.17 |
0.27 |
4.41 |
1.05 |
Na2O |
2.20 |
1.70 |
10.39 |
8.63 |
11.70 |
8.83 |
11.07 |
K2O |
0.08 |
0.32 |
1.09 |
0.20 |
|
0.62 |
0.21 |
Total |
99.66 |
99.47 |
100.17 |
99.96 |
100.29 |
100.18 |
100.15 |
Si |
2.10 |
2.06 |
2.94 |
2.75 |
2.98 |
2.78 |
2.94 |
Al |
1.89 |
1.92 |
1.05 |
1.24 |
1.02 |
1.20 |
1.06 |
Ca |
0.80 |
0.83 |
0.06 |
0.25 |
0.01 |
0.21 |
0.05 |
Na |
0.20 |
0.15 |
0.89 |
0.74 |
0.99 |
0.76 |
0.94 |
K |
0.00 |
0.02 |
0.06 |
0.01 |
0.00 |
0.04 |
0.01 |
An |
80.00 |
83.00 |
5.50 |
24.59 |
1.27 |
20.87 |
4.94 |
Ab |
19.00 |
15.00 |
88.39 |
74.27 |
98.73 |
75.63 |
93.87 |
Or |
1.00 |
2.00 |
6.11 |
1.14 |
0.00 |
3.50 |
1.20 |
جدول2. دادههای تجزیة ریزکاو الکترونی کانی آمفیبول در نمونههای سنگی انتخابیِ دیوریتی (Di)، گرانودیوریتی (Gd) و گرانیتی (Gr) استوک گرانیتوییدی گودحوض.
Table 1. EPMA data of amphibole in the representative rock samples of diorite (Di), granodiorite (Gd) and granite (Gr) of the Gowd-e-Howz granitoid stock.
Sample No. |
MH-21 Gd |
MH-53 Gr |
||||||
SiO2 |
43.73 |
43.35 |
44.47 |
43.17 |
43.69 |
48.45 |
47.57 |
47.93 |
TiO2 |
1.03 |
1.29 |
1.38 |
1.06 |
1.41 |
1.27 |
1.03 |
1.42 |
Al2O3 |
6.74 |
7.67 |
7.04 |
6.50 |
7.09 |
7.05 |
7.25 |
7.25 |
Cr2O3 |
0.00 |
0.02 |
0.02 |
0.00 |
0.01 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
FeO |
22.36 |
19.11 |
17.97 |
22.17 |
18.87 |
19.41 |
19.78 |
19.45 |
MnO |
0.72 |
0.40 |
0.39 |
0.75 |
0.40 |
0.75 |
0.77 |
0.25 |
MgO |
8.48 |
10.16 |
10.79 |
8.30 |
10.26 |
8.50 |
9.18 |
9.29 |
CaO |
9.65 |
10.16 |
10.71 |
9.70 |
10.46 |
10.38 |
10.50 |
9.95 |
Na2O |
1.36 |
1.41 |
1.63 |
1.49 |
1.63 |
1.89 |
1.24 |
2.36 |
K2O |
0.44 |
0.15 |
0.16 |
0.43 |
0.17 |
0.00 |
0.32 |
0.00 |
F |
0.19 |
0.23 |
0.25 |
0.09 |
0.21 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
Cl |
0.14 |
0.06 |
0.08 |
0.10 |
0.09 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
H2O |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
2.01 |
2.02 |
2.03 |
Total |
94.84 |
94.00 |
94.88 |
93.76 |
94.29 |
97.83 |
98.43 |
97.57 |
Si |
6.85 |
6.72 |
6.84 |
6.86 |
6.78 |
7.22 |
7.05 |
7.09 |
Ti |
0.12 |
0.15 |
0.16 |
0.13 |
0.16 |
0.14 |
0.12 |
0.16 |
Al |
1.24 |
1.40 |
1.28 |
1.22 |
1.30 |
1.24 |
1.27 |
1.26 |
Mn |
0.10 |
0.05 |
0.05 |
0.10 |
0.05 |
0.10 |
0.10 |
0.03 |
Mg |
1.98 |
2.35 |
2.47 |
1.97 |
2.37 |
1.89 |
2.03 |
2.05 |
Ca |
1.62 |
1.69 |
1.76 |
1.65 |
1.74 |
1.66 |
1.67 |
1.58 |
Na |
0.41 |
0.42 |
0.49 |
0.46 |
0.49 |
0.55 |
0.35 |
0.68 |
K |
0.09 |
0.03 |
0.03 |
0.09 |
0.03 |
0.00 |
0.06 |
0.00 |
Ca+Na (B) |
1.78 |
1.85 |
1.89 |
1.79 |
1.88 |
2.00 |
2.00 |
2.00 |
Na (B) |
0.17 |
0.17 |
0.13 |
0.14 |
0.14 |
0.34 |
0.33 |
0.42 |
Pressure (kbar): |
|
|
|
|
|
|
|
|
Hammarstrùm and Zen, 1986 |
2.4 |
3.2 |
2.6 |
2.3 |
2.7 |
2.3 |
2.5 |
2.5 |
Hollister et al. (1987) |
2.4 |
3.3 |
2.5 |
2.2 |
2.7 |
2.3 |
2.5 |
2.4 |
Johnson and Rutherford (1989) |
1.9 |
2.6 |
2.0 |
1.8 |
2.1 |
1.8 |
2.0 |
1.9 |
Schmidt (1992) |
3.0 |
3.8 |
3.1 |
2.9 |
3.2 |
2.9 |
3.1 |
3.1 |
Anderson and Smith (1995) |
2.7 |
3.0 |
2.3 |
2.5 |
2.2 |
2.5 |
3.0 |
2.3 |
Ridolfi et al. (2010, 2011) |
3.2 |
4.1 |
3.4 |
3.1 |
3.5 |
3.3 |
3.4 |
3.4 |
Temperature (℃): |
|
|
|
|
|
|
|
|
Blundy and Holland (1990) |
677 |
786 |
737 |
724 |
759 |
352 |
353 |
353 |
Blundy and Holland (1994) |
732 |
826 |
799 |
784 |
823 |
384 |
384 |
384 |
F´em´enias et al. (2006) |
686 |
727 |
739 |
693 |
745 |
714 |
676 |
736 |
Humphreys et al. (2006) |
884 |
861 |
892 |
906 |
895 |
711 |
758 |
663 |
Putirka (2016) |
781 |
812 |
824 |
781 |
817 |
791 |
781 |
795 |
Schmidt (1992) |
669 |
778 |
729 |
716 |
751 |
348 |
348 |
348 |
Ridolfi et al. (2010, 2011) |
769 |
799 |
795 |
775 |
796 |
729 |
743 |
744 |
Anderson (1996) |
670 |
804 |
739 |
722 |
766 |
385 |
385 |
385 |
Anderson and Schmidt (1995) |
620 |
825 |
767 |
749 |
792 |
451 |
526 |
711 |
\
جدول 2. ادامه.
Table 2. Continued.
Sample No. |
MH-53 Gr |
MH-43 Di |
|||||
SiO2 |
48.57 |
46.99 |
44.58 |
45.53 |
45.66 |
44.03 |
43.87 |
TiO2 |
1.11 |
1.75 |
0.21 |
0.27 |
0.18 |
1.47 |
1.11 |
Al2O3 |
6.91 |
6.95 |
7.18 |
7.21 |
6.00 |
7.76 |
7.95 |
Cr2O3 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.01 |
0.00 |
0.02 |
FeO |
19.28 |
19.24 |
19.92 |
19.98 |
19.69 |
19.05 |
19.48 |
MnO |
0.31 |
0.54 |
0.49 |
0.59 |
0.55 |
0.42 |
0.47 |
MgO |
9.47 |
9.78 |
9.75 |
10.55 |
10.57 |
9.71 |
9.55 |
CaO |
9.68 |
10.24 |
10.47 |
10.67 |
10.44 |
10.55 |
10.65 |
Na2O |
2.31 |
1.96 |
0.93 |
0.96 |
0.74 |
1.14 |
1.06 |
K2O |
0.07 |
0.30 |
0.27 |
0.30 |
0.21 |
0.29 |
0.32 |
F |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.01 |
Cl |
0.00 |
0.00 |
0.10 |
0.10 |
0.08 |
0.11 |
0.09 |
H2O |
2.03 |
2.02 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
0.00 |
Total |
97.44 |
97.80 |
93.90 |
96.16 |
94.14 |
94.54 |
94.58 |
Si |
7.17 |
6.97 |
6.90 |
6.86 |
7.03 |
6.79 |
6.77 |
Ti |
0.12 |
0.20 |
0.02 |
0.03 |
0.02 |
0.17 |
0.13 |
Al |
1.20 |
1.21 |
1.31 |
1.28 |
1.09 |
1.41 |
1.45 |
Mn |
0.04 |
0.07 |
0.06 |
0.08 |
0.07 |
0.05 |
0.06 |
Mg |
2.08 |
2.16 |
2.25 |
2.37 |
2.43 |
2.23 |
2.20 |
Ca |
1.53 |
1.63 |
1.74 |
1.72 |
1.72 |
1.74 |
1.76 |
Na |
0.66 |
0.56 |
0.28 |
0.28 |
0.22 |
0.34 |
0.32 |
K |
0.01 |
0.06 |
0.05 |
0.06 |
0.04 |
0.06 |
0.06 |
Ca+Na (B) |
2.00 |
2.00 |
1.87 |
1.86 |
1.83 |
1.88 |
1.89 |
Na (B) |
0.47 |
0.37 |
0.14 |
0.14 |
0.11 |
0.14 |
0.13 |
Pressure (kbar): |
|
|
|||||
Hammarstrùm and Zen (1986) |
2.2 |
2.3 |
4.6 |
3.3 |
3.6 |
2.3 |
1.2 |
Hollister et al. (1987) |
2.1 |
2.2 |
4.8 |
3.4 |
3.7 |
2.2 |
1.0 |
Johnson and Rutherford (1989) |
1.7 |
1.7 |
2.2 |
2.1 |
1.2 |
2.6 |
2.7 |
Schmidt (1992) |
2.8 |
2.9 |
3.3 |
3.2 |
2.3 |
3.8 |
4.0 |
Anderson and Smith (1995) |
2.6 |
1.2 |
2.4 |
2.6 |
0.8 |
2.6 |
3.6 |
Ridolfi et al. (2010, 2011) |
3.1 |
3.2 |
3.6 |
3.4 |
2.6 |
4.1 |
4.4 |
Temperature (℃): |
|
|
|||||
Blundy and Holland (1990) |
371 |
257 |
724 |
768 |
754 |
777 |
676 |
Blundy and Holland (1994) |
408 |
326 |
686 |
728 |
700 |
768 |
684 |
F´em´enias et al. (2006) |
689 |
784 |
483 |
504 |
469 |
754 |
697 |
Humphreys et al. (2006) |
685 |
844 |
728 |
750 |
808 |
652 |
645 |
Putirka (2016) |
787 |
803 |
784 |
795 |
780 |
867 |
852 |
Schmidt (1992) |
366 |
253 |
716 |
759 |
746 |
769 |
669 |
Ridolfi et al. (2010, 2011) |
726 |
759 |
764 |
772 |
752 |
794 |
796 |
Anderson (1996) |
400 |
313 |
724 |
778 |
758 |
791 |
670 |
Anderson and Schmidt (1995) |
614 |
738 |
713 |
769 |
745 |
784 |
688 |
شکل 1. A) موقعیت منطقة گودحوض در بخش جنوبی پهنة دگرگونی سنندج- سیرجان در نقشة نمادین ایران؛ B) نقشة زمینشناسی تودة گرانیتوییدی گودحوض (سیاهکوه) که در نرمافزار GIS با استفاده از تصویرهای ماهوارهای با دقت بالا، برداشتهای دقیق میدانی و اطلاعات نقشههای زمینشناسی ورقههای 250000/1 حاجیآباد (Sabzehei et al., 1998) و 100000/1 دهسرد (Nazemzadeh and Rashid, 2006) ترسیم شده است.
Figure 1. A) Position of the Gowd-e-Howz granitoid stock in the Sannandaj-Sirjan metamorphic zone in the Iran map; B) Geological map of the Gowd-e-Howz (Siah-Kuh) granitoid intrusion which prepared in the GIS software by using of the high precision satellite data, detailed field surveying and information of the geological map sheets of 1/250000 Hajiabad (Sabzehei et al., 1998) and 1/100000 Dehsard (Nazemzadeh and Rashid, 2006)..
برداشتهای دقیق میدانی این پژوهش نشان میدهند تودة گرانیتوییدی گودحوض (سیاهکوه) بهصورت استوک نسبتاً بزرگ بیضویشکل کشیده با روند تقریبی خاوری- باختری در میان سنگهای دگرگونی پالئوزوییک بالایی و سنگهای آذرین- رسوبی تریاس برونزد دارد (شکل 1). در مرز جنوبی و با سطح تماس نفوذی کاملاً مشخص (شکلهای 1، 2-A، 2-B) این توده درون مجموعههای آذرین- دگرگونی پالئوزوییک بالایی سرگز- آبشور (Sabzehei et al., 1998; Asadi et al., 2023a, 2023b) نفوذ کرده است و قطعاتی از آنها را به شکل بیگانهسنگ دربر گرفته است. حتی در کنار بخشهای دیوریتی ذوب بخشی آمفیبولیتها، شیستها و گنیسها و پیدایش رگههای پلاژیوگرانیتی را بهدنبال داشته است. سنسنجیهای ایزوتوپی به روشهای پتاسیم- آرگن (Ghasemi, 2000, Ghasemi et al., 2002, 2004) و اورانیم- سرب ( Moghadam et al., 2017; Asadi et al., 2022, 2023a, 2023b) روی سنگهای آذرین و دگرگونی مجموعههای سرگز- آبشور نشاندهندة سن پالئوزوییک بالایی (کربونیفر) و تریاس این مجموعهها هستند. در مرز شمالی، این توده درون گروهی از سنگهای آتشفشانی- رسوبی از شیل، ماسهسنگ، داسیت، ریوداسیت، ریولیت و آذرآواریهای تریاس نفوذ کرده است (شکلهای 1 و 2-C و 2-D). سنگهای منسوب به تریاس با مرز عادی در زیر توالی آواری تریاس بالایی-ژوراسیک زیرین (همارز گروه شمشک) جای گرفتهاند. سنگهای بیشتر آواری تریاس بالایی- ژوراسیک زیرین (همارز گروه شمشک و بسیار همانندِ سازند شال در البرز باختری) با کنگلومرای قاعدهای، ماسهسنگ، سیلتستون، شیل، آهک فسیلدار، گدازههای ریولیتی/ داسیتی و آذرآواریهای وابسته و دایکهای ریولیتی/ داسیتی، روی سنگهای آتشفشانی- رسوبی کمان ماگمایی تریاس که میزبان توده هستند، جای گرفتهاند (شکلهای 2-E و 2-F) و برخلاف نوشتههای شرح برگة زمینشناسی 100000/1 دهسرد (Nazemzadeh and Rashid, 2006)، هیچ نشانهای از نفوذ تودة گرانیتی گودحوض درون سری آواریِ معادل شمشک دیده نمیشود و ازاینرو، از دیدگاه بررسیهای میدانی نیز سن توده نمیتواند پس از ژوراسیک باشد. البته، سنسنجی ایزوتوپی به روش اورانیم- سرب روی زیرکنهای جداشده از توده نیز نشاندهندة سن نزدیک به 180 میلیون سال پیش است (Arabzadeh Baniasadi, in press) که با یافتههای میدانی کاملاً سازگار است.
برداشتهای میدانی دقیق نشان میدهند این توده بهصورت مجموعة گرانیتوییدی پیوسته واحد، اما در فازهای تزریقی متوالی و بههم پیوسته جایگزین شده است. نخستین فاز تزریقی شامل جایگزینی ماگمای حد واسط دیوریتی بوده است که در حاشیة جنوبی توده در محل همبری با دگرگونه های پالئوزوییک بالایی بهصورت سنگهای تیره رنگ و با بلورهای روشن فلدسپار و جدایشیافتههای دیوریتی- مونزودیوریتی دانه درشت رخنمون دارد (شکل 3-A). سنگهای این فاز بهصورت مگااِنکلاو در فاز دوم گرانودیوریتی شناور هستند (شکلهای 3-D و 3-B). دومین فاز تزریقی شامل جایگیری تودة بزرگ اصلی گرانودیوریتی گودحوض است که سرشار از اِنکلاوهای ریز و درشت میکرگرانولار (Didier, 1991) یا میکروگرانیتوییدی (Vernon, 1984) مافیک[1] (MMEs) یعنی بخشهای گسیخته شده فاز مافیک پیشین و همچنین، اِنکلاوهایی از جنس حاشیههای انجماد سریع خود توده (اتولیت) است (شکلهای 3-D، 3-C و 3-B). سومین فاز آذرین درونی شامل تزریق توده روشن گرانیتی درون بخش گرانودیوریتی پیشین است. بخشهای تفریقی ماگمای گرانیتی بهصورت رگه- رگچهها و دایکهای صورتی روشن آپلیتی- پگماتیتی (شکل 3-E) به فراوانی در دیگر بخشها دیده میشوند. در نهایت، چهارمین و آخرین فاز ماگمایی توده شامل تزریق دسته دایکهای بزرگ و بیشتر موازی تیرهرنگ دانهریز با حاشیههای انجماد سریع شیشهای با ترکیب کوارتز مونزونیتی است که با روند غالب شمالخاوری- جنوبباختری تودة گرانیتوییدی گودحوض را قطع کردهاند (شکل 3-F).
شکل 2. تصویرهای صحرایی از روابط تودة گرانیتوییدی گودحوض با سنگهای میزبان. A) مرز جنوبی تودة گرانیتوییدی گودحوض با دگرگونههای پالئوزوییک بالایی؛ B) نمای نزدیک از سطح همبری نفوذی تودة گرانیتوییدی با دگرگونههای پالئوزوییک بالایی؛ C) مرز شمالی تودة گرانیتوییدی گودحوض با سنگهای آذرین- رسوبی تریاس؛ D) نمایی از سنگهای رسوبی ژوراسیک (شیل، ماسهسنگ، کنگلومرا)؛ E) نمای نزدیک از کنگلومرای چندزادی ژوراسیک؛ F) نمایی دور از سنگهای آواری ژوراسیک و آهکهای کرتاسة پیشین در مرز شمالی تودة گودحوض.
Figure 2. Field photographs depicting the Gowd-e-Howz granitoid and its relationships with surrounding host rocks. A) Southern contact of the Gowd-e-Howz granitoid with Upper Paleozoic metamorphic rocks; B) Close-up view of the intrusive contact between the granitoid and Upper Paleozoic metamorphic rocks; C) Northern contact of the Gowd-e-Howz granitoid with Triassic igneous-sedimentary rocks; D) Outcrop view of Jurassic sedimentary rocks (shale, sandstone, conglomerate); E) Close-up view of Jurassic polygenetic conglomerate; F) View of Jurassic terrigenous clastic rocks and Lower Cretaceous limestones at the northern boundary of the intrusion.
شکل 3. تصویرهای صحرایی از روابط فازهای نفوذی تودة گرانیتوییدی گودحوض. A) تزریق اولین فاز حد واسط دیوریتی درون مرمرهای پالئوزوییک بالایی؛ B) نمای نزدیک از تزریق فاز دوم با ترکیب گرانودیوریتی درون فاز اول با ترکیب دیوریتی؛ C) نمای نزدیک از ساخت دانه درشت فاز گرانودیوریتی؛ D) گسیخته شدن و شناوری فاز اول حد واسط دیوریتی بهصورت اِنکلاو در فاز دوم گرانودیوریتی؛ E) نمای نزدیک از تزریق فاز سوم با ترکیب آلکالیفلدسپار گرانیتی بهصورت دایک آپلیتی- پگماتیتی در فاز دوم گرانودیوریتی؛ F) نمای نزدیک از یک دایک کوارتز مونزونیتی بهعنوان چهارمین فاز تزریق ماگمایی در تودة گرانیتوییدی گودحوض.
Figure 3. Field photographs depicting the intrusive sequence of the Gowd-e-Howz granitoid. A) Intrusion of the first intermediate dioritic phase into the Upper Paleozoic marbles; B) Close-up view of the second granodiorite phase intruding the first intermediate dioritic phase; C) Close-up view of the coarse-grained texture of the granodiorite phase; D) Disruption and buoyant rise of the first intermediate dioritic phase as enclaves within the second granodiorite phase; E) Close-up view of the third alkali granite phase intruding as aplitic-pegmatitic dikes into the second granodiorite phase; F) View of a quartz monzonitic dike representing the fourth and final magmatic intrusive phase within the Gowd-e-Howz granitoid complex.
سنگنگاری
تودة گرانیتوییدی گودحوض از دیوریت، کوارتز دیوریت، مونزونیت، کوارتز مونزونیت، گرانودیوریت، گرانیت و آلکالیفلدسپار گرانیت ساخته شده است. دیوریتها بافت دانهای بیشکل تا نیمهشکلدار متشکل از کلینوپیروکسن (نزدیک به 15 درصدحجمی)، آمفیبول (نزدیک به 20 درصدحجمی)، پلاژیوکلاز (نزدیک به 60 درصدحجمی) و مقدارهای کمتر از 5 درصدحجمی ارتوپیروکسن دارند (شکل 4-A). آنها در حاشیهها بافتهای دانهای ریزبلور و اینترگرانولار دارند (شکل 4-B). گرانودیوریتها بافت دانهای بیشکل تا نیمهشکلدار متوسط تا درشت دانه متشکل از آمفیبول (نزدیک به 15 درصدحجمی)، بیوتیت (نزدیک به 10 درصدحجمی)، پلاژیوکلاز (نزدیک به 40 درصدحجمی)، آلکالیفلدسپار (نزدیک به 15 درصدحجمی) و کوارتز (نزدیک به 20 درصدحجمی) هستند (شکل 4-C).
شکل 4. تصویرهای سنگنگاری (در XPL) از نمونههای سنگی تودة گرانیتوییدی گودحوض. A) بافت دانهای متشکل از کلینوپیروکسن (Cpx) و پلاژیوکلاز (Pl) در دیوریتها؛ B) بافت اینترگرانولار متشکل از کلینوپیروکسن (Cpx) و تیغههای پلاژیوکلاز (Pl) در دیوریتها؛ C) بافت دانهای متشکل از آمفیبول (Amp)، پلاژیوکلاز (Pl) و کوارتز (Qz) در گرانودیوریتها؛ D) بافت دانهای و میکروگرافیک متشکل از فلدسپار (Fsp) و کوارتز (Qz) در آلکالیگرانیتها.
Figure 4. Photomicrographs of the rock units of the Gowd-e-Howz granitoid in the XPL light. A) Granular texture composed of clinopyroxene (Cpx) and plagioclase (Pl) in the diorites; B) Intergranular texture composed of clinopyroxene (Cpx) and plagioclase (Pl) laths in the diorites; C) Granular texture composed of amphibole (Amp), plagioclase (Pl) and quartz (Qz) in the granodiorites; D) Granular and micrographic textures composed of feldspar (Fsp) and quartz (Qtz) in the alkali granites.
گرانیتها نیز بافت دانهای بیشکل تا نیمهشکلدار متوسط تا درشت دانه متشکل از آمفیبول (نزدیک به 10 درصدحجمی)، بیوتیت (نزدیک به 15 درصدحجمی)، پلاژیوکلاز (نزدیک به 25 درصدحجمی)، آلکالیفلدسپار (نزدیک به 20 درصدحجمی) و کوارتز (نزدیک به 30 درصدحجمی) دارند. نمونههای آلکالیفلدسپار گرانیتی (بهویژه آپلیتها و پگماتیتها) بافتهای دانهای بیشکل ریز تا درشت دانه، گرافیکی، گرانوفیری، پرتیتی و میرمکیتی دارند (شکل 4-D). اورالیتیشدن پیروکسنها، کلریتی و اپیدوتیشدن آمفیبولها، بیوتیتها و سوسوریتی، سریسیتی و کائولینیتیشدن فلدسپارها از دگرسانیهای شایع در نمونهها هستند.
بحث
الف- شیمی فلدسپار
فلدسپار از کانیهای مهم سازندة سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض است. ترکیب شیمیایی این کانی در نمونههای سنگی بخشهای دیوریتی، گرانودیوریتی و گرانیتی این توده در جدول 1 آمده است. ترکیب این کانی در نمودار سهتایی ارتوز-آلبیت-آنورتیت (Deer et al., 1992) در گسترة ترکیبی Ab97.5An1.5Or1 (آلبیت) تا Ab47An51.5Or1.5 (لابرادوریت) (میانگین: Ab59An39Or2، آندزین) در دیوریتها، Ab95An4Or1 (آلبیت) تا Ab47An52Or1 (لابرادوریت) (میانگین: Ab71An27Or2، الیگوکلاز) در گرانودیوریتها و Ab87.5An11.5Or1 (آلبیت) تا Ab39An60.5Or0.5 (لابرادوریت) (میانگین: Ab52An47Or1، آندزین) در گرانیتها در نوسان است. آلکالیفلدسپارِ گرانیتها نیز ترکیب ارتوکلاز نشان میدهد (جدول 1، شکل 5). ترکیب بیشتر فلدسپارها در سنگهای گرانیتوییدی یادشده پلاژیوکلاز و فقیر از سازندة ارتوکلاز است (شکل 5). این ویژگی گویای خاستگاه آذرین گوشتهای و بالابودن نسبی فشاربخشی آب در سیستم ماگمایی آنها در هنگام تبلور است (Johannes, 1978).
شکل 5. ترکیب فلدسپارهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در نمودار سهتایی ارتوز- آلبیت- آنورتیت (Deer et al., 1992).
Figure 5. Feldspar compositions from the Gowd-e-Howz granitoid on the Or-Ab-An ternary diagram (Deer et al., 1992).
حضور نامتعارف سازندة لابرادوریتی در نمونههای گرانودیوریتی و گرانیتی پیامد رخداد فرایند آمیختگی ماگمایی است که با بررسیهای میدانی (حضور اِنکلاوهای میکروگرانولار/ میکروگرانیتوییدی مافیک)، سنگنگاری (حضور اِنکلاوها و بلورهای پلاِژیوکلاز بیگانه با زمینة معمول سنگ) و شیمی کانی نیز تأیید میشود.
ب- شیمی کانی آمفیبول
آمفیبولها بهعلت ترکیب شیمیایی و ساختار کانیشناسی متنوع و محدودة پایداری دما- فشاری گسترده از پرکاربردترین کانیها در محاسبات زمیندمافشارسنجی هستند. پارامترهای شدت فشار، دما، فوگاسیتة اکسیژن بههمراه ترکیب سنگ کل و فازهای همزیست بر میزان Al درون آمفیبولها تأثیر میگذارد (Stein and Dietl, 2001). به باور هالیستر و همکاران (Hollister et al., 1987) جانشینی چرماکیتی در آمفیبول به فشار حساس است؛ بهگونهایکه با افزایش فشار، میزان Al درون شبکة بلوری آمفیبول افزایش مییابد. از سوی دیگر، واکنشهای جانشینی ادنیتی و واکنشهای دربردارندة Ti بیشتر با دما کنترل میشوند (Anderson and Smith, 1995)؛ بهگونهایکه دمای بیشتر جانشینی مؤثرتر سازندة ادنیتی را در پی دارد. برخلاف Al، مقدار Si درون آمفیبول به مقدار این عنصر در ماگمای مادر وابسته است و از میزان فشار و دما پیروی نمیکند. افزایش دما جایگزینی Al بهجای Si در جایگاه چهاروجهی آمفیبول کلسیک را بهدنبال دارد؛ اما با افزایش فشار، جانشینی Al بهجای Fe+Mg در جایگاه هشتوجهی روی میدهد (Anderson and Smith, 1995). پس با افزایش یکی از این دو پارامتر، مقدار Al کل در آمفیبول افزایش مییابد (Moody et al., 1983). با افزایش دما، Ti وارد جایگاه هشتوجهی میشود؛ زیرا شعاع یونی Ti از Al بزرگتر است. ازاینرو، میزان Ti در آمفیبولهای کلسیک رابطة مستقیمی با افزایش دما و رابطة معکوسی با افزایش فشار دارد. پس با افزایش دما، جانشینی ادنیتی افزایش پیدا میکند و ترکیب آمفیبولها، سدیمیتر و آلومینیمیتر میشود (Thomas and Ernst, 1990). با پیشرفت فرایند جدایش بلورین ماگما و افزایش میزان Si، میزان AlIV و همچنین، Ti در آمفیبول کاهش مییابد (Leake et al., 1997). فوگاسیتة اکسیژن، نسبتهای Fe#=Fe/(Fe+Mg) و Fe3+/(Fe2++Fe3+) را کنترل میکند. در فوگاسیتة اکسیژن کم، Fe2+ بیشتری وجود دارد. بر پایة میزان Fe2+# در آمفیبول، فوگاسیتة اکسیژن به مقادیر کم (8/0-0/1)، متوسط (8/0-6/0)، و بالا (6/0-0/0) دستهبندی شده است (Spear, 1981; Anderson and Smith, 1995). در فوگاسیتة اکسیژن کم، Fe2+ و در فوگاسیتة اکسیژن بالا، Fe3+ بهطور ترجیحی در ساختار آمفیبول جایگزین میشوند. پس در نسبتهای بالای Fe2+/Fe3+ یعنی فوگاسیتة اکسیژن کم، در هنگام جانشینی چرماکیتی، Al جانشین Mg میشود و ازاینرو، میزان Al در ساختار آمفیبول افزایش مییابد. اما در فوگاسیتة اکسیژن بالا که Fe3+ جانشین Al میشود، میزان Al در ساختار آمفیبول کاهش مییابد. ایشیهارا (Ishihara, 1977) سنگهای آذرین گرانیتی مگنتیتدار (سری مگنتیت یا سری I) را نشانة تبلور در فوگاسیتة اکسیژن بالا و سنگهای ایلمنیتدار (سری ایلمنیت یا سری S) را نشاندهندة تبلور در فوگاسیتة اکسیژن کم دانست.
آمفیبولها در سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در ردهبندیهای گوناگون (Leake et al., 1997; Hawthorne et al., 2012; Ridolfi et al., 2010; Hawthorne and Oberti, 2007; ) از نوع کلسیک شمرده میشوند و ترکیب هورنبلند نشان میدهند (شکل 6- A-D). آمفیبولهای کلسیک، ویژگیِ تودههای گرانیتوییدی نوع I بهشمار میروند (Stein and Dietl, 2001). در نمودار Ca+Na+K در برابر Si که جداکنندة آمفیبولهای آذرین و دگرگونی است، آمفیبولهای بررسی شده از نوع آذرین هستند (شکل 6- E).
شکل 6. ترکیب آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در نمودارهای ردهبندی آمفیبولها. A) نمودار ردهبندی آمفیبولها (Leake et al., 1997). B) نمودار ردهبندی آمفیبولهای کلسیک (Hawthorne et al., 2012). C) نمودار دوتایی ردهبندی آمفیبولها (Anderson, 1996). D) نمودار سهتایی ردهبندی آمفیبولها (Hawthorne and Oberti, 2007). E) نمودار ردهبندی آمفیبولهای آذرین و دگرگونی (Sial et al., 1998).
Figure 6. Amphibole compositions from the Gowd-e-Howz Granitoid in amphibole classification diagrams. A) Amphibole classification diagram (Leake et al., 1997); B) Classification diagram for calcic amphiboles (Hawthorne et al., 2012); C) Binary amphibole classification diagram (Anderson, 1996); D) Ternary amphibole classification diagram (Hawthorne and Oberti, 2007); E) Classification diagram for igneous and metamorphic amphiboles (Sial et al., 1998).
پ- تعیین سری ماگمایی با استفاده از شیمی آمفیبول
بهطور کلی، شیمی کانیهای گوناگونِ سنگهای آذرین، بازتابی از ترکیب ماگمای سازندة آنهاست. برای نمونه، در سریهای آذرین آلکالن و زیر اشباع از سیلیس، آمفیبولها از نوع کرسوتیت و پارگازیت با تیتانیم بالا هستند؛ اما در سریهای کالکآلکالن از نوع آمفیبولهای کلسیک بهویژه هورنبلند کم تیتانیم هستند (Molina et al., 2015). حضور آمفیبولهای کلسیک در سنگهای گرانیتوییدی نشان میدهد این سنگها به گرانیتوییدهای نوع I تعلق دارند (Stein and Dietl, 2001; Molina et al., 2015)؛ زیرا مقدار بالای CaO در گرانیتهای نوع I تبلور هورنبلند را بهدنبال دارد. مشارکت Mg، K و Ti در ساختار آمفیبول به سرشت ماگما وابسته است؛ بهگونهایکه آمفیبولهای سیستم سابآلکالن در مقایسه با سیستم آلکالن مقادیر Na2O ، TiO2, K2O و Al2O3 کمتری دارند (Molina et al., 2009). تصویر کردن شیمی آمفیبولهای سنگهای گرانیتوییدی گودحوض در نمودارهای مختلف نشاندهندة سرشت کالکآلکالن نوع I برای آنها است (شکل 7).
شکل 7. A تا D) ترکیب آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در نمودارهای تعیین سری ماگمایی (Molina et al., 2009).
Figure 7. A-D) Amphibole compositions of the Gowd-e-Howz granitoid rock samples on the magmatic series discrimination diagrams (Molina et al., 2009).
ت- تعیین منشأ و محیط زمینساختی زایش ماگما با استفاده از شیمی آمفیبول
جیانگ و همکاران (Jiang et al., 1984) از نمودار TiO2 در برابر Al2O3 (شکل 8-A) برای تعیین خاستگاه آمفیبولها استفاده کردند. در این نمودار نمونههای آمفیبولهـای گرانیتوییـد گودحـوض در قلمرو خاستگاه اختلاطی پوسته- گوشته جای گرفتهاند. بهطور کلی، آمفیبـولهـای پهنـة فـرورانش (Amph-S) نسبت بـه آمفیبـولهـای درونصـفحهای (Amph-I) میـزان TiO2 کمتــری دارند (Coltorti et al., 2007; Molina et al., 2009). آمفیبولهـای گرانیتوییـد گودحـوض نیـز بـا مقـدارهای TiO2 کمتـر از ٢ درصـدوزنی در نمـودار TiO2 در برابر SiO2 در محدودة آمفیبول نوع S یعنـی پهنـة فرورانش جای گرفته اند (شکلهای 8-B و 8-C).
بهطور کلی، آمفیبولهای پهنة فرورانش (S-Amph) نسبت به آمفیبولهای درونصفحهای (I-Amph) میزان Na2O و TiO2 کمتری دارند (Coltorti et al., 2007; Molina et al., 2009). آمفیبولهای گرانیتویید گودحوض نیز با مقدارهای Na2O کمتر از 2 درصدوزنی در نمودار Na2O در برابر SiO2 در محدودة آمفیبول نوع S یعنی پهنة فرورانش جای گرفتهاند (شکل 8-C).
شکل 8. ترکیب آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در نمودارهای گوناگون برای بررسی خاستگاه و پهنة زمینساختی پیدایش آمفیبول؛ A) نمودار TiO2 در برابر Al2O3 برای بررسی خاستگاه آمفیبول (Jiang et al., 1984)؛ B) نمودار SiO2 در برابر TiO2 (Coltorti et al., 2007)؛ C) نمودار SiO2 در برابرNa2O (Coltorti et al., 2007).
Figure 8. Amphibole compositions from the Gowd-e-Howz granitoid in various diagrams for investigating amphibole origin and tectonic setting. A) TiO2 versus Al2O3 diagram for amphibole origin determination (Jiang et al., 1984); B) SiO2 versus TiO2 diagram (Coltorti et al., 2007); C) SiO2 versus Na2O diagram (Coltorti et al., 2007).
ث- زمین دمافشارسنجی سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض بر پایة شیمی آمفیبول
آمفیبولها از بهترین کانیها برای بررسی زمیندمافشارسنجی سنگهای دگرگونی و آذرین درونی کالکآلکالن با ترکیب بازی، حد واسط و اسیدی بهشمار میروند؛ زیرا در همة این سنگها متبلور میشوند و در شرایط دما-فشاری مختلف از فشارهای 1 تا 23 کیلوبار و دماهای 400 تا 1150 درجة سانتیگراد پایدار هستند (Blundy and Holland, 1990; Stein and Dietl, 2001; Leake et al., 2004). ساختار بلوری باز و مناسب آمفیبولها برای انجام انواع جانشینیهای کاتیونی موجب شده تا با کمک مقدار Al، Ti، Mg و Fe در فرمول ساختاری آنها، بتوان شرایط تبلور آنها را در سنگهای دربردارندهشان ارزیابی کرد. ازاینرو، بسیاری از پژوهشگران برای انجام محاسبات زمین دمافشارسنجی بر پایة ترکیب شیمیایی آمفیبولها بهویژه میزان آلومینیم درون آنها، روابطی را پیشنهاد کردهاند که بر پایة معادلههای ترمودینامیکی نیز استوار هستند (Hammarstrom and Zen, 1986; Schmidt, 1992; Ernst and Liu, 1998; Ridolfi and Renzulli, 2012). در این نوشتار، این روابط هم در محیط نرمافزار Excel و هم در محیط نرمافزار WinAmptb (Yavuz and Döner, 2017) بهکار گرفته شدهاند. نکته مهم دربارة نتایج دمافشارسنجی بر پایة تبادل کاتیونی میان کانیها آنست که این نتایج درباره سنگهای آتشفشانی و تودههای آذرین کمژرفا مانند دایکها که به سرعت منجمد میشوند، نشاندهندة دماها و فشارهای تبلور هستند؛ اما درباره تودههای آذرین درونی و سنگهای دگرگونی که به آرامی و در مدت زمان درازی سرد میشوند، نشاندهندة دماها و فشارهای نهایی بازایستادن تبادل کاتیونی (دمای بستهشدن[2])، برقراری تعادل و جایگزینی نهایی آنها در پوسته هستند.
- زمین فشارسنجی
از زمین فشارسنجهای گوناگونی برای برآورد فشار تبلور آمفیبولها (به کیلوبار) در تودة گرانیتوییدی گودحوض بهره گرفته شد که در ادامه به آنها پرداخته میشود.
P(±3 kbars) = -3.92 + 5.03Altot
بهکارگیری این روش برای آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض گویای فشارهای 18/1 تا 62/4 کیلوبار در نمونة دیوریتی، 27/2 تا 24/3 کیلوبار در نمونة گرانودیوریتی و 19/2 تا 54/2 کیلوبار در نمونة گرانیتی (جدول 2) در هنگام جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول با پلاژیوکلاز است.
P(±1kbars) = -4.76 + 5.6Altot
بهکارگیری این روش برای آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض نشاندهندة فشارهای 96/0 تا 81/4 کیلوبار در نمونة دیوریتی، 19/2 تا 27/3 کیلوبار در نمونة گرانودیوریتی و 09/2 تا 48/2 کیلوبار در نمونة گرانیتی (جدول 2) در هنگام جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول با پلاژیوکلاز است.
P(±0.5 kbars) = -3.46 + 4.23Altot
بهکارگیری این روش برای آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض گویای فشارهای 22/1 تا 74/2 کیلوبار در نمونة دیوریتی، 75/1 تا 56/2 کیلوبار در نمونة گرانودیوریتی و 68/1 تا 97/1 کیلوبار در نمونة گرانیتی (جدول 2) در هنگام جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول با پلاژیوکلاز است.
P(±0.6 kbars) = -3.01 + 4.76Altot
بهکارگیری این روش برای آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض نشانة فشارهای 26/2 تا 97/3 کیلوبار در نمونة دیوریتی، 85/2 تا 77/3 کیلوبار در نمونة گرانودیوریتی و 77/2 تا 10/3 کیلوبار در نمونة گرانیتی (جدول 2) برای جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول با پلاژیوکلاز است.
P[± 0.6kbar] = − 3.01 + 4.76Altot - {T[◦C] – 675/85}× {0.53Altot + 0.005294 × (T[◦C] − 675 )}
بهکارگیری این روش برای آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض گویای فشارهای 84/0 تا 58/3 کیلوبار در نمونة دیوریتی، 21/1 تا 3 کیلوبار در نمونة گرانودیوریتی و 23/2 تا 97/2 کیلوبار در نمونة گرانیتی (جدول 2) در هنگام جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول با پلاژیوکلاز است.
P(kbar) = 19.209e1.438AlT
بهکارگیری این روش برای آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض نشاندهندة فشارهای 60/2 تا 36/4 کیلوبار در نمونة دیوریتی، 11/3 تا 52/3 کیلوبار در نمونة گرانودیوریتی و 13/3 تا 42/3 کیلوبار در نمونة گرانیتی (جدول 2) در هنگام جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول با پلاژیوکلاز است. گ
مان میرود این طیف فشاری از فشارهای بهدست آمده از روش آندرسون و اسمیت (Anderson and Smith, 1995) قابل اطمینانتر باشد.
فشارسنج پیشنهادیِ لیسبوا و همکاران (Lisboa et al., 2020) از نمودارهای تغییرات مقدار آلومینیم در جایگاه چهاروجهی (Aliv) در برابر آلومینیم کل(Altotal) و در برابر مقدار آلومینیم در جایگاه هشتوجهی (Alvi) برای برآورد فشار پیدایش آمفیبول استفاده کردهاند. آمفیبولهای در سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در محدوده فشار کم این نمودارها تصویر شدهاند (شکلهای 9-A و 9-B).
شکل 9. ترکیب آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در A) نمودار تغییرات مقدار آلومینیم چهاروجهی(Aliv) در برابر آلومینیم کل (بر پایة apfu)؛ B) نمودار تغییرات مقدار آلومینیم چهاروجهی(Aliv) در برابر آلومینیم هشتوجهی (Alvi) (بر پایة apfu) (Lisboa et al., 2020).
Figure 9. Amphibole compositions from the Gowd-e-Howz granitoid in A) Tetrahedral aluminum (AlIV) versus total aluminum (in apfu) diagram; B) of tetrahedral aluminum (AlIV) versus octahedral aluminum (AlVI) (in apfu) diagram (Lisboa et al., 2020).
اشمیت (Schmidt, 1992) نمودار Fe/(Fe+Mg) یا همان عدد آهن (Fe#) در برابر آلومینیم کل یا مجموع AlVI+AlIV (شکل 10- A)، برای برآورد فشار پیدایش آمفیبول بهکار برد. بهکارگیری این نمودار برای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض نشاندهندة فشارهای برابر با 1 تا 7 کیلوبار (ژرفای 11 تا 26 کیلومتری و با تمرکز بالای نمونهها در ژرفای 19 تا 26 کیلومتری) است. از این نمودار برای شناسایی میزان فوگاسیتة اکسیژن نیز بهره گرفته میشود که بر این پایه، فوگاسیتة اکسیژن ماگمای سازندة سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض بالا بوده است. افزایش همزمان مقادیر آلومینیم کل و منیزیم در هنگام تبلور آمفیبولها در جریان فرایند پرشدگی (تغذیه) دوباره آشیانة ماگمایی پدیدهای رایج است. نمودار آلومینیم کل در برابر عدد منیزیم آمفیبولها نشان میدهد فرایند پرشدگی (تغذیه) دوباره آشیانة ماگمایی با ماگمای تازه، نوسانهای فوگاسیتة اکسیژن به همراه نوسانهای دما نسبت به فشار در زمان تبلور آمفیبولها رخ داده است (شکل 10- B).
شکل 10. ترکیب آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در A) نمودار عدد آهن (Fe#) در برابر آلومینیم کل (Schmidt, 1992). B) عدد منیزیم (Mg#) در در برابر آلومینیم کل (Kiss et al., 2014).
Figure 10. Amphibole compositions from the Gowd-e-Howz granitoid in A) Fe# versus Altotal diagram (Schmidt, 1992). B) Diagram of Mg# versus Aliv (Kiss et al., 2014).
- زمیندماسنجی
1) زمیندماسنج جفت کانی آمفیبول- پلاژیوکلاز (Blundy and Holland, 1990; Holland and Blundy, 1994) بر پایة واکنش ادنیت- ترمولیت (4quartz + edenite = albite + tremolite).
T(±313 K) = -76.95 + 0.79P(kbar) + 39.4XANa + 22.4XAK + (41.5 – 2.89P(kbar))XM2Al /- 0.0650 – 0.0083144 ln (27XAvacXT1Si XPlagAb /256XANaXT1Al )
بهکارگیری این معادله برای دادههای آمفیبول- پلاژیوکلاز سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض نشاندهندة دماهای 8/675 تا 9/776 درجة سانتیگراد در دیوریتها، 7/676 تا 786 درجة سانتیگراد در گرانودیوریتها و 4/257 تا 4/371 درجة سانتیگراد در گرانیتها (جدول 2) برای جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول با پلاژیوکلاز است.
2) زمیندماسنج جفت کانی آمفیبول- پلاژیوکلاز (Blundy and Holland, 1990; Holland and Blundy, 1994) بر پایة واکنش ادنیت- ریشتریت (edenite + albite = richterite + anorthite).
T(±313 K) = 81.44 – 33.6XM4Na – (66.88 – 2.92P(kbar))XM2Al + 78.5XT1Al + 9.4XANa / 0.0721 – 0.0083144 ln (27XM4Na XT1Si XPlagAn /64XM4Ca XT1Al XPlagAb )
بهکارگیری این معادله برای دادههای آمفیبول- پلاژیوکلاز سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض نشاندهندة دماهای 6/683 تا 9/767 درجة سانتیگراد در دیوریتها، 6/731 تا 2/826 درجة سانتیگراد در گرانودیوریتها و 5/325 تا 6/407 درجة سانتیگراد در گرانیتها (جدول 2) برای جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول با پلاژیوکلاز است.
3) زمیندماسنج پیشنهادیِ فمنیاس و همکاران (F´em´enias et al., 2006).
ln[Ti] amphibole = 2603/T − 1.70
بهکارگیری این روش برای آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض نشاندهندة دماهای 7/468 تا 5/753 درجة سانتیگراد در دیوریتها، 2/686 تا 4/745 درجة سانتیگراد در گرانودیوریتها و 4/676 تا 1/784 درجة سانتیگراد در گرانیتها (جدول 2) برای جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول است.
4) زمیندماسنج پیشنهادیِ هامفریس و همکاران (Humphreys et al., 2006).
T=479.8(Na+K)[A]+643.5
بهکارگیری این روش برای آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض نشاندهندة دماهای 5/644 تا 3/808 درجة سانتیگراد در دیوریتها، 1/884 تا 6/905 درجة سانتیگراد در گرانودیوریتها و 7/662 تا 6/843 درجة سانتیگراد در گرانیتها (جدول 2) برای جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول است.
5) زمیندماسنج پاتیرکا (Putirka, 2016).
T(℃)=1781-132.74×SiAmph+116.6×TiAmph-69.41×FetAmph+101.62 × NaAmph
بهکارگیری این روش برای آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض نشاندهندة دماهای 4/780 تا 1/867 درجة سانتیگراد در دیوریتها، 6/780 تا 3/824 درجة سانتیگراد در گرانودیوریتها و 8/780 تا 4/803 درجة سانتیگراد در گرانیتها (جدول 2) برای جایگزینی نهایی توده و توقف تبادل و تعادل نهایی کانی آمفیبول است.
6) نتایج بهکارگیری دیگر دماسنجها مانند ریدولفی و همکاران (Ridolfi et al., 2010)، آندرسون (Anderson, 1996)، آندرسون و اشمیت (Anderson and Smith, 1995) و اشمیت (Schmidt, 1992) نیز در جدول 2 آمده است. همچنین، بر پایة نمودار دماسنجی AlIV در برابر Ti در آمفیبولها (Ernst and Liu, 1998)، آمفیبولها در سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض بیشتر دماهای 800 تا 900 درجة سانتیگراد را نشان میدهند (شکل 11-A). بهطور طبیعی، دماهای بالاتر مربوط به دماهای تبلور و دماهای پایینتر مربوط به دماهای توقف تبادل و تعادل نهایی کانیها (دماهای بسته شدن) در سنگ است. نمودارTi در برابر (Na+K) از اسکایه و اوانس (Scaillet and Evans, 1999) نیز دماهای پیدایش آمفیبولها را در تودة گرانیتوییدی گودحوض در بازة دمایی 650 تا 750 درجة سانتیگراد نشان میدهد (شکل 11-B).
جانمایی ترکیب فلدسپارهایِ تودة گرانیتوییدی گودحوض در نمودار سیستم Or-Ab-An نیز نشاندهندة دماهای کمتر از 820 درجة سانتیگراد برای رابطة تعادلی این کانیها در توده است (شکل 12).
شکل 11. ترکیب آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در A) نمودار مقدار AlIV در برابر Ti (بر پایة apfu) (Ernst and Liu, 1998). B) نمودار Na+K در برابر Ti (بر پایة apfu) (Scaillet and Evans, 1999).
Figure 11. Amphibole compositions from the Gowd-e-Howz granitoid A) AlIV versus Ti (apfu) Plot (Ernst and Liu, 1998); B) Na+K versus Ti (apfu) Plot (Scaillet and Evans, 1999).
شکل 12. ترکیب فلدسپارهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در نمودار سهتایی Or-Ab-An (Anderson, 1997) برای بررسی دماهای تعادلی فلدسپارها.
Figure 12. Feldspar compositions of Gowd-e-Howz granitoid on the Or-Ab-An ternary diagram (Anderson, 1997) for determining feldspar equilibration temperatures.
ج- تعیین فوگاسیتة اکسیژن
مقدار فوگاسیتة اکسیژن ماگما به سرشت محل منبع و جایگاه زمینساختی پیدایش آن مرتبط است. ماگماهای با فوگاسیتة بالا (اکسیدان) بیشتر با مرزهای ورقهای همگرا (پهنة فرورانشی) و ماگماهای با فوگاسیتة کم (احیایی) با محل منبعهای گوشتهای پهنههای کافتی درونصفحهای همراه هستند. همچنین، گرانیتوییدهای I از نوع اکسیدان و گرانیتوییدهای S از نوع احیایی هستند. این ویژگی ماگماها بهخوبی در ترکیب کانیشناسی و بهویژه ترکیب آمفیولها بازتاب مییابد. برای نمونه، همراهی مگنتیت، اسفن و کوارتز با آمفیبول در گرانیتوییدها نشاندهندة بالابودن فوگاسیتة اکسیژن در ماگمای سازندة آنهاست (Wones et al., 1989; Helmy et al., 2004; Andrews et al., 2008). ریدولفی و رینزولی (Ridolfi and Renzulli, 2012) برای بهدستآوردن فوگاسیتة اکسیژن بر پایة ترکیب آمفیبولها معادلة زیر را پیشنهاد کردند:
logfO2=25018.7/T+273.15)+12.981+0.046*(P*10-1)/(T+273.15)+-0.5117*LN(T+273. 15)+ΔNNO)
با بهکارگیری این معادله، میزان ΔNNO در دیوریتها از 34/0 تا 21/1 (میانگین: 86/0)، در گرانودیوریتها از 18/0 تا 1 (میانگین: 56/0) و در گرانیتها از 54/0 تا 82/1 (میانگین: 32/1) و مقدار logfO2 در دیوریتها از 17/12- تا 68/14- (میانگین: 24/13-)، در گرانودیوریتها از 17/12- تا 40/14- (میانگین: 54/13-)، و در گرانیتها از 70/12- تا 83/13- (میانگین: 23/13-) متغیر است. نماد منفی برای فوگاسیته نشاندهندة شرایط اکسیدان است. آمفیبولهای غنی از منیزیم از نوع اکسیدان هستند. در فوگاسیتة اکسیژن کم، مقدار Fe2+ بیشتری در ساختار آمفیبول جایگزین میشود و ازاینرو، آمفیبولهای با عدد آهن (Fe2+#) برابر با 1 تا 8/0 در فوگاسیتة اکسیژن کم، برابر با 8/0 تا 6/0 در فوگاسیتة اکسیژن متوسط و کمتر از 6/0 در فوگاسیتة اکسیژن بالا پدید آمدهاند (Spear, 1981; Schmidt, 1992; Anderson and Smith, 1995; Helmy et al., 2004). آمفیبولها در سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض با عدد آهن کمتر از 6/0 در فوگاسیتة اکسیژن بالا پدید آمدهاند (شکل 13).
برداشت
آمفیبولها و فلدسپارها اصلیترین کانیهای سازندة سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض هستند و دربارة شرایط تبلور، توقف تبادلهای کاتیونی، برقراری تعادل و جایگزینی نهایی این توده اطلاعات ارزشمندی دارند. نتایج بهدستآمده از بهکارگیری دادههای تجزیه نقطهای این کانیها نشان میدهند ترکیب فلدسپارها از الیگوکلاز (Ab97.50An1.50Or1) در گرانیتها تا لابرادوریت (Ab39An60.50Or0.50) در گابرودیوریتها در نوسان است.
آمفیبولها در گروه کلسیک کمفشار، با ترکیب بیشتر هورنبلند، اکسیدان و متعلق به سری ماگمایی کالکآلکالن پهنههای فرورانش هستند. برآوردهای زمیندمافشارسنجی به روشهای گوناگون نشان میدهد این آمفیبولها در فوگاسیتة بالای اکسیژن پدید آمدهاند و در دمای 742 تا 769 درجة سانتیگراد و فشارهای کم 2 تا 8/2 کیلوبار، معادل با فشارهای ژرفای 5 تا 7 کیلومتری، با فلدسپارها به تعادل رسیدهاند.
شکل 13. ترکیب آمفیبولهای سنگهای تودة گرانیتوییدی گودحوض در نمودار Aliv در برابر عدد آهن (Fe#) (Anderson and Smith, 1995).
Figure 13. Amphibole compositions of Gowd-e-Howz granitoid on the AlIV versus Fe# diagram (Anderson and Smith, 1995).
سپاسگزاری
این مقاله بخشی از نتایج رسالة دکتری نگارندة نخست با عنوان «سنگزایی تودة گرانیتوییدی گودحوض بافت، جنوب کرمان» است که با پشتیبانی معاونت پژوهشی دانشگاه صنعتی شاهرود انجام شده است. نگارندگان مقاله از دانشگاه صنعتی شاهرود، کارکنان آزمایشگاه ریزکاو الکترونی دانشگاه Potsdam آلمان و داوران فرهیخته مجلة پترولوژی برای راهنماییهای ارزنده سپاسگزار هستند.