شناخت سازوکار جایگیری توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان) به روش ناهمگنی پذیرفتاری مغناطیسی (AMS)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه پترولوژی و زمین شناسی اقتصادی - دانشکده علوم زمین - دانشگاه صنعتی شاهرود - شاهرود - ایران

2 گروه زمین شناسی کاربردی - دانشکده علوم زمین - دانشگاه صنعتی شاهرود - شاهرود - ایران

چکیده

توده گرانیتوییدی ظفرقند با گسترة ترکیبی گابرو تا گرانیت و سن اوایل تا اواسط میوسن در 35 کیلومتری جنوب‏خاوری اردستان رخنمون دارد. این توده نفوذی درون سنگ‌های آتشفشانی و آتشفشانی-رسوبی ائوسن در پهنه ساختاری ارومیه-دختر جایگزین شده است. در این پژوهش، سازوکار جایگیری تودة گرانیتوییدی ظفرقند به‌روش ناهمگنی پذیرفتاری مغناطیسی برای نخستین بار بررسی شد. برپایه بررسی‌های صحرایی، سنگ‌نگاری،تجزیه و تحلیل پارامترهای مغناطیسی اندازه‏‌گیری‌شده، تودة نفوذی ظفرقند به 5 قلمروتقسیم شده است. قلمروهای 2 و 4 گابرویی تا کوارتزدیوریتی و قلمروهای 1، 3 و 5 گرانودیوریتی تا گرانیتی هستند. برپایه همه شواهد، به‌ویژه شواهدی از آمیزش ماگمایی در مناطق مرزی قلمروهای دارای ترکیبات بازیک-حد واسط (گابرو تا کوارتزدیوریت) و قلمروهای دارای ترکیب‌های فلسیک‏‌تر (گرانودیوریت، گرانیت و تونالیت)، به‌نظر می‏‌رسد قلمروهای 2 و 4 منطقه‌های تغذیه‌کننده بوده‏‌اند. همچنین، نخست این قلمروها جایگزین شده‏‌اند و سپس در قلمروهای 1، 3 و 5، جریان‌های ماگمایی کم شیب بزرگ (یا چه‌بسا به‌صورت یک سیل) جایگزین شدهاند. قلمرو 1 خود دارای دو زیرقلمرو A1 و B1 است. گفتنی است که در هنگام جایگیری این توده نفوذی، فرایندهای جدایش بلورین، آمیزش ماگمایی و آلایش پوسته‏‌ای در پیدایش و تحول آن سهیم بوده‏‌اند

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Determination of emplacement mechanism of Zafarghand granitoid Pluton (Southeast of Ardestan) by using anisotropy of magnetic susceptibility method (AMS)

نویسندگان [English]

  • Mahmoud Sadeghian 1
  • Negar Gavanji 1
  • Habib Allah Ghaesmi 1
  • Ramazan Ramazani Omali 2
1 Department of petrology and economic geology, Faculty of earth Sciences, Shahrood University of Technology, Shahrood, Iran
2 Department of applied geology, Faculty of earth Sciences, Shahrood University of Technology, Shahrood, Iran
چکیده [English]

 
Zafarghand granitoid pluton with compositional range from gabbro to granite and early to middle Miocene age cropped out about 35 km of SE Ardestan. This pluton intruded
the Eocene volcanic and volcanosedimentary rocks of the Urumieh - Dokhtar structural
zone. In this research, for the first time, the emplacement mechanism of Zafarghand
granitoidic pluton method has been investigated using of anisotropy of magnetic
susceptibility (AMS). Based on field observations, as well as petrography and
interpretations of magnetic parameters, Zafarghand pluton divided into 5 domains (1A,
1B, 2, 3, 4 and 5). Domain 1, in turn, is divided into 1A and 1B. Domains 2 and 4 are
lithologically, gabbro to quartzdiorite and have been emplaced first. They have played
as feeder zones. Domains 1A, 1B, 3, and 5 are dominantly granodioritic to granitic
composition and have been emplaced as a big and low dip magmatic flow (or possibly as a sill). The occurrence of gabbro to quartzdiorite as well as grandiorite, granite and
tonalite in the margin borders of the body, are all indication of magma mixing. It is
should be noted that during emplacement of the pluton studied, fractional
crystallization, magma mixing and crustal contamination contributed to its generation
and the evolution as well.

سنگ‌نگاری، زمین‌شیمی، سنگ‌شناسی و سنگ‌زایی (پتروژنز) توده‏‌های گرانیتوییدی معمولاً کانون توجه بسیاری از پژوهشگران زمین‏‌شناس، به‌ویژه سنگ‌شناسان هستند؛ اما بررسی سازوکار جایگیری توده‏‌های نفوذی، به‌ویژه گرانیتوییدها، از مسائل مهمی است که به آن کمتر توجه شده است. در گذشته، برای شناسایی چگونگی جایگیری توده‏‌های گرانیتوییدی از ویژگی‌هایی استفاده می‏‌شد که در مقیاس ماکروسکوپی و میکروسکوپی آنها را می‌توان دید؛ مانند: برگوارگی و خطوارگی حاصل از آرایش‏‌یافتن کانی‌های سازنده سنگ‌ها یا همان پتروفابریک. این روش همچنان متداول است؛ اما درباره توده‏‌هایی که از دیدگاه ساخت و بافت بسیار همگن باشند کارایی کمتری دارد.

امروزه، افزون‌بر روش‏‌های سنتی معمول (پتروفابریک)، برای شناخت سازوکار جایگیری توده‏‌های نفوذی، از روش بررسی ناهمگنی پذیرفتاری مغناطیسی (Anisotropy of Magnetic Susceptibility) بهره گرفته می‏‌شود که به نام روش AMS یا فابریک‌های مغناطیسی شناخته می‌شود. روش AMS از روش‏‌های پژوهشی نوینی است که برپایه اندازه‏‌گیری پارامترهای مغناطیسی یا تحلیل فابریک‏‌های‏‌ مغناطیسی نمونه‏‌های سنگی استوار است (Tarling and Hrouda, 1993). امروزه این روش در شناسایی سازوکار جایگیری توده‏‌های نفوذی (به‌ویژه گرانیتوییدها) جایگاه ویژه‏‌ای دارد و کاربرد آن بیش از پیش افزایش یافته است. با فراهم‌شدن امکانات به‌کارگیری این روش در ایران از سال 1388، دریچه نوینی به روی پژوهش‏‌های سنگ‏‌شناسی، زمین‏‌شناسی ساختمانی و نیز شاخه‏‌های دیگرِ علوم‌زمین باز شده است. ازاین‌رو، این روش در شناخت سازوکار تفصیلی جایگیری توده گرانیتوییدی ظفرقند به‌کار گرفته شده و نتایج به‌دست‌آمده در این بررسی آورده شده است.

این بررسی اولین پژوهش با بهره‌گیری از روش AMS است که در ایران و با امکانات کاملاً درون‌کشوری و بدون نیاز به آزمایشگاه‏‌های خارجی انجام شده است. ازاین‌رو، نماد توانایی و خوداتکایی زمین‏‌شناسان جوان ایران عزیز است و اهمیت بسیاری دارد.

پس از این پژوهش و همگام با آزمایشگاه محیط و دیرینه‌مغناطیس (به سرپرستی دکتر حبیب علیمحمدیان و پشتیبانی همه‏‌جانبه معاونت محترم سازمان زمین‏‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور، دکتر جلیل قلمقاش) در زمینه کاربرد روش AMS در شناخت سازوکار جایگیری توده‏‌های نفوذی و چگونگی توزیع مذاب در دایک‏‌ها، بررسی‌های فراوانی انجام شده و مقالاتی در همایش‏‌های علمی و یا مجلات علمی پژوهشی معتبر چاپ و منتشر شده است که برخی از آنها عبارتند از: Gavanji و همکاران (2009)، Baddlou و همکاران (2010)، Mardani و همکاران (2010)، Sadat Razavi و همکاران (2010)، Shekari و همکاران (2010)، Sadeghian و همکاران (2012)، Sadeghian و همکاران (2013)، Sadeghian و Shekari (2013)، Chekani و همکاران (2013)، Hamidi و همکاران (2013)، Mirzaei Suzani و همکاران (2013)، Saki و Sadeghian (2014)، Sheibi و Majidi (2014)، Aslani و همکاران (2015)، Aslani و Shekari (2015)، Saki و همکاران (2015)، Sheibi و Pooralizadeh Moghadam (2015) و Sheibi و همکاران (2016).

اکنون، این روش از شناخت سازوکار جایگیری گرانیتوییدها فراتر رفته و برای شناخت تحولات سنگ‏‌شناسی سنگ‌های دگرگونی گام برداشته است (Mohammadi et al., 2015).

این دانش نوپا در ایران نیازمند توجه بیشتر و پشتیبانی‏‌های مادی و معنوی است تا بتواند در جایگاه بین‏‌المللی سخن نو و قابل اعتمادی برای ارائه داشته باشد. این علم از شاخه‏‌های نوین زمین‏‌شناسی است و در پیشرفته‏‌ترین کشورها نیز از ورود جدی و ﺗﺄثیرگذار آن به دنیای زمین‏‌شناسی بیش از سه دهه نمی‏‌گذرد. امید است این نهال نوپا در گذر روزگاران حفاظت شود و چراغ عمر آن رو به خاموشی گرایش پیدا نکند.

زمین‏‌شناسی و سنگ‏‌شناسی توده گرانیتوییدی ظفرقند

توده گرانیتوییدی ظفرقند به سن اوایل تا اواسط میوسن (Amidi, 1975) و گستره ترکیبی گابرو تا گرانیت در 35 کیلومتری جنوب‏خاوری اردستان و در پهنه ساختاری ارومیه- دختر رخنمون دارد. این توده نفوذی با روند کلی شمال‏باختری- جنوب‌خاوری در درون سنگ‌های‏‌آتشفشانی و آتشفشانی‏‌رسوبی ‏‌ائوسن تزریق شده است. با توجه به بررسی‌های صحرایی و میکروسکوپی، می‏‌توان ترکیب سنگ‏‌شناسی این توده را در 6 گروه یا واحد سنگی رده‏‌بندی کرد:

(1) دایک‌های آندزیتی نسل اول؛

(2) گابرو- گابرودیوریت؛

(3) دیوریت- کوارتزدیوریت‏‌؛

(4) انکلاوهای میکروگرانولار مافیک؛

(5) گرانودیوریت– گرانیت- تونالیت؛

(6) دایک‌های آندزیتی نسل دوم (سین‎پلوتونیک).

در کنار دسته‏‌بندی این سنگ‌ها در شش رده یادشده، می‏‌توان همزمان ترتیب جایگزینی واحدهای سنگی و ترکیب سنگ‏‌شناسی آنها را برپایه بررسی‌های صحرایی در رده‌بندی دیگری نشان داد:

(1) دایک‌های‏‌آندزیتی پیش‏‌رس یا نسل‏‌اول؛

(2) سنگ‌های مافیک- حد واسط (گابرو تا کوارتزدیوریت و سنگ‌های جدایش یافته از آنها)؛

(3) سنگ‌های فلسیک (گرانودیوریت- گرانیت- تونالیت و سنگ‌های جدایش یافته از آنها)؛

(4) دایک‌های آندزیتی سین‏‌پلوتونیک یا نسل دوم.

جایگزینی توده گرانیتوییدی ظفرقند با دگرگونی مجاورتی کم وسعتی همراه بوده‏‌ است. با توجه به ترکیب آندزیتی- داسیتی سنگ‌های میزبان، نشانه‌های دگرگونی‏‌ مجاورتی در آنها چندان آشکار نیست. با وجود این، شیشه‏‌زدایی (devitrification) و پیدایش فلدسپارهای نوظهور (در شمال روستای ماربین)، اپیدوت‏‌زایی گسترده در سنگ‌های ایگنیمبریتی (با ترکیب کلی داسیتی در باختر تقی‏‌آباد) و پیدایش رگه‎هایی از گارنت‌های کلسیم‏‌دار (نوع آندرادیت-گروسولار) در سنگ‌های میزبان (جنوب مزرعه لامحمود) از ویژگی‌های روشن رویداد دگرگونی مجاورتی است.

تودة گرانیتوییدی ظفرقند دارای گستره ترکیبی گابروی الیوین‏‌دار، گابرو، دیوریت، کوارتزدیوریت، مونزونیت، گرانودیوریت، گرانیت و تونالیت است (شکل 1). حضور گسترده انکلاوهای میکروگرانولار مافیک و دایک‌های سین‏‌پلوتونیک گسیخته‏‌شده، شواهد روشنی از رخداد آمیزش ماگمایی در این توده نفوذی هستند. دایک‌های قبل، همزمان تا پس از نفوذ و جایگیری ترکیبِ بیشتر آندزیتی دارند و با توده گرانیتوییدی ظفرقند و سنگ‌های میزبان آن همراه هستند. دایک‌ها بیشتر دارای راستای شمال‏باختری-جنوب‌خاوری هستند. انکلاوهای میکروگرانولار مافیک در سراسر بخش فلسیک دیده می‌شوند؛ اما در مرز میان بخش‏‌های فلسیک و مافیک، به‌ویژه جنوب‏‌ روستای متروکه و مخروبه برگهر (در بخش شمال باختری توده گرانیتوییدی ظفرقند)، از فراوانی بیشتری برخوردار هستند.

بررسی‌های صحرایی، زمین‌شیمیایی و سنگ‌نگاری نشان‌دهنده عملکرد و مشارکت فرایندهای جدایش بلورین، آمیزش ماگمایی و آلایش پوسته‏ای در هنگام پیدایش و تحول توده‏ گرانیتوییدی ظفرقند هستند. این توده گرانیتوییدی از نوع I و دارای ماهیت کالک‌آلکالن و متاآلومین است. با توجه به نمودارهای شناسایی پهنه‌های زمین‏‌ساختی، توده گرانیتوییدی یادشده از نوع VAG و CAG است و در پهنه حاشیه فعّال قاره‏‌ای جای‏‌ گرفته ‏‌است.

برپایه بررسی‌های صحرایی و جایگاه زمین‎شناسی منطقه جنوب‏خاوری ظفرقند، می‏‌توان گفت که توده گرانیتوییدی ظفرقند پیامد فعالیت‏‌های ماگمایی وابسته به فرورانش صفحه اقیانوسی نئوتتیس به زیر صفحه قاره‏‌ای ایران مرکزی است. ماگمای سازنده این توده از ذوب صفحه فروروی اقیانوسی نئوتتیس (و رسوب‌های همراه آن) پدید آمده است. این صفحه فرورو تا رخساره آمفیبولیت دگرگون شده‏‌ است. جایگزینی توده‏‌های آذرین مافیک- حد واسط در بخش زیرین پوسته قاره‏‌ای با رخداد ذوب پوسته قاره‏‌ای، پیدایش مذاب‌های فلسیک و آمیزش ماگمایی همراه بوده است (Ghafari, 2010; Sadeghian and Ghaffary, 2011).

 

 

شکل 1- A) جایگاه منطقه جنوب‏خاوری ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان، استان اصفهان) روی نقشه پهنه‏‌های ساختاری ایران (Alavi, 1994)؛ B) نقشه زمین‏‌شناسی اصلاح‌شده برپایه نقشه‏‌های زمین‏‌شناسی منتشر شده پیشین، تصویرهای ماهواره‏‌ای، بررسی‌های سنگ‏‌شناسی، بررسی فابریک‏‌های مغناطیسی و با در نظر گرفتن همه نکته‌های زمین‏‌شناسی (Gavanji, 2010).

 

 

سنگ‏‌نگاری

گابروها و گابرودیوریت‌ها دارای بافت گرانولار، افیتیک و ساب‏‌افیتیک هستند. پلاژیوکلاز، اوژیت‌، هورنبلند سبز از کانی‌های اصلی این سنگ‌ها هستند و الیوین، بیوتیت، اسفن، کوارتز، آپاتیت و مگنتیت از کانی‌های فرعی آنها به‌شمار می‌آیند. با ادامه جدایش بلورین و افزایش فراوانی هورنبلند سبز و کوارتز، ترکیب ماگمای سازنده این سنگ‌ها به‌سوی پیدایش دیوریت و کوارتزدیوریت تغییر پیدا کرده است.

دیوریت‌ها- کوارتزدیوریت‌ها دارای بافت گرانولار شکل‏‌دار تا نیمه‌شکل‏‌دار هستند. پلاژیوکلاز، هورنبلند سبز و به اندازه کمتر اوژیت، کانی‌های اصلی دیوریت‌ها و کوارتزدیوریت‌ها هستند. بیوتیت، کوارتز، اسفن، مگنتیت و آپاتیت کانی‌های فرعی این سنگ‌ها هستند. برپایه داده‌های تجزیه ریزکاوالکترونی (مایکروپروب)، آمفیبول‏‌ها در سنگ‌های گرانودیوریتیِ سازندة توده گرانیتوییدی ظفرقند از نوع هورنبلند معمولی یا ادنیت‏‌منیزیم‏‌دار هستند (Latifi, 2000). با افزایش جدایش بلورین در ماگما و افزایش فراوانی کوارتز، دیوریت‌ها به کوارتزدیوریت‏‌ تغییر پیدا کرده‏‌اند.

از دیدگاه کانی‏‌شناسی، انکلاوهای میکروگرانولار مافیک همانند دیوریت‌ها و کوارتزدیوریت‌ها هستند و بیشتر از پلاژیوکلاز، هورنبلند سبز و به‌ندرت کوارتز ساخته شده‌اند. آپاتیت، مگنتیت و اسفن از کانی‏‌های‏‌فرعی شناخته‌شده در انکلاوها هستند. هنگام جایگیری انکلاوها در ماگمای‏‌فلسیک، سیال‌های غنی از پتاسیم و آب جدا‎شده از ماگمای فلسیک برخی از این کانی‌های فرعی را پدید آورده‏‌اند. همچنین، کلریت‏‌زایی، اپیدوت‏‌زایی و بیوتیت‏‌زایی چشمگیری در این سنگ‌ها روی داده ‏‌است.

گرانودیوریت‌ها، گرانیت‌ها و تونالیت‏‌ها دارای بافت گرانولار و گرافیک هستند. کوارتز، پلاژیوکلاز، ارتوکلاز و هورنبلند سبز از کانی‌های اصلی آنها هستند و اسفن، آپاتیت و کانی‌های کدر از کانی‌های فرعی این سنگ‌ها به‌شمار می‌آیند. گفتنی است که در برابر سنگ‌های فلسیک دیگر، تونالیت‏‌ها با دارابودن مقدار چشمگیری Na2O به‌روشنی سدیک‏‌تر هستند. ازاین‌رو، منطقی به‌نظر می‏‌رسد که پلاژیوکلازهای سدیک (مانند: آلبیت و الیگوکلاز) در آنها دیده شود. تونالیت‏‌ها به‌ندرت کانی مافیک دارند.

 

روش انجام پژوهش

نخست، برپایه نقشه‏‌های زمین‏‌شناسی 250000 : 1 کاشان (Zahedi and Amidi, 1975) و 100000 : 1 اردستان (Radfar, 1998)، تصویرهای ماهواره‏‌ای و گوناگونی سنگ‏‌شناسی توده گرانیتوییدی ظفرقند (تقریباً به‌ازای هر یک تا دو کیلومتر مربع در یک ایستگاه) مغزه‏‌گیری انجام شد. هرجا ترکیبات سنگی متفاوتی در پیرامون ایستگاه نمونه‏‌برداری رخنمون داشتند، فراوانی مغزه‌ها برپایه تنوع سنگ‌شناسی افزایش یافت (دست‌کم دو مغزه به ازای هر ترکیب سنگ‏‌شناسی). مغزه‏‌گیری در 123 ایستگاه (294 عدد مغزه) با دستگاه مغزه‏‌گیر قابل حمل انجام شد. قواعد و اصول برداشت و ثبت ویژگی‌های مغزه‏‌ها برپایه روش‌های متداول انجام شد (برای آشنایی بیشتر Gavanj (2010) بررسی شود). سپس، مغزه‏‌های برداشت‌شده برای اندازه‏‌گیری پارامترهای مغناطیسی با دستگاه کاپابریج سنجش میزان پذیرفتاری مغناطیسی (مدل MFK1-FA) آماده‏ شدند. برای این منظور، مغزه‏‌های به‌دست‌آمده به تکه‌هایی به ارتفاع 22 میلیمتر برش داده شدند. در مجموع 1008 قطعه مغزه به‌دست آمد. همچنین، مختصات جغرافیایی هر ایستگاه ثبت شد و در پایان در تهیه نقشه پراکندگی ایستگاه‏‌های مغزه‏‌گیری به‌کار برده شدند. در شکل‏‌های 2- A و 2- B جایگاه برداشت مغزه‏‌ها، همراه با ترکیب سنگ‏‌شناسی آنها در هر ایستگاه نشان داده شده است.

ویژگی‌های سنگ‏‌شناسی در هر ایستگاه با دقت بررسی شد. سپس برپایه بررسی‌های سنگ‌نگاری و داده‌های تجزیه‌های شیمیایی به‏‌دست‌آمده از برخی نمونه‏‌های سنگیِ برگزیده (Ghaffari, 2010)، نقشه زمین‏‌شناسی توده گرانیتوییدی ظفرقند اصلاح شد (شکل 1- B). همچنین، نزدیک به 300 مقطع نازک و 10 مقطع ‏‌صیقلی از نمونه‏‌های سنگی گوناگون آماده شد. مقطع‌های نازک برای شناخت کانی‏‌ها و ریزساخت‏‌ها (ساخت‏‌های میکروسکوپی) به‌کار برده شدند. در بررسی فابریک‏‌های مغناطیسی و شناخت چگونگی جایگیری توده‏‌های نفوذی، بررسی ریزساخت‏‌ها جایگاه ویژه‏‌ای دارد.

 

شکل 2- A) نقشه پراکندگی ایستگاه‏‌های مغزه‌گیری در توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان)؛ B) نقشه پراکندگی نمونه‌برداری‌ها همراه با نوع ترکیب سنگ‌ها در هر ایستگاه.

 

 

در آزمایشگاه ژئومغناطیس دانشکده علوم‏‌زمین دانشگاه صنعتی شاهرود، پارامترهای مغناطیسی نمونه‏‌های آماده‏‌سازی شده با دستگاه کاپابریج سنجش میزان پذیرفتاری مغناطیسی (مدل MFK1-FA، ساخت شرکت AGICO، کشور جمهوری چک) اندازه‏‌گیری‏‌ شدند. این دستگاه پذیرفتاری‏‌ مغناطیسی را با دقت 10-8 SI اندازه‏‌گیری می‏‌کند. آشنایی با چگونگی کار با این دستگاه در پژوهش‌های Ghalamghash (2002)، Sadeghian (2004)، Sheibi (2009)، Gavanji (2010)، Shekari (2012) و Badallo (2012) آورده شده است.

با به‌کارگیری این دستگاه، حاصل نسبت میان میزان مغناطیس‏‌شدگی ایجادشده در نمونه (M) و نیز شدت میدان مغناطیسی القاء‏‌شده بر آن (H یا M/H)، بررسی شده و به‌صورت پارامتر K یا ضریب پذیرفتاری‏‌مغناطیسی اندازه‌گیری می‏‌شود (K=M/H). پارامتر K بی ‌بُعد (dimension) است؛ اما در اندازه‏‌گیری‌ها برپایه µSI (SI= Standard International) آورده می‏‌شود. K مهم‌ترین پارامتر در سنجش فابریک‏‌های مغناطیسی به‌شمار می‏‌آید و هم مفهوم عددی و هم بُرداری دارد. مفهوم عددی آن بی‌جهت است و با میزان توانایی مغناطیس‏‌شدگی بخش‌های سازنده سنگ‌ها وابستگی مستقیم دارد. مقدارهای برداری K به‌صورت K1، K2 و K3 آورده می‏‌شوند و دارای جهت (آزیموت) و میل (پلانج) هستند. ازاین‌رو، می‏‌توان تغییرات K را در یک فضای سه‏‌بُعدی به‏‌صورت یک بیضوی مغناطیسی نشان داد.

مقدار مطلق یا عددی K را می‌توان در راستای محورهای K1، K2 و K3 نیز اندازه‏‌گیری کرد (به‏‌ترتیب Kmax، Kint و Kmin). مقدار K، مبنای اندازه‌گیری برخی پارامترهای مغناطیسی، مانند Km (میانگین پذیرفتاری مغناطیسی)، P (ان‌ایزوتروپی مغناطیسی) و T (پارامتر شکل) است. مقدارهای Km برای هر ایستگاه برپایه رابطه زیر به‌دست می‌آید:

 

ان‌ایزوتروپی ‏‌مغناطیسی (P) برپایه رابطه P=K1/K3 به‌دست می‌آید. پارامتر شکل یا T نیز بر پایه تغییرات مقدارهای پذیرفتاری مغناطیسی در راستای محورهای K1، K2 و K3 و رابطه زیر به‌دست می‏آید:

 

مقدار T از 1+ تا 1- است. مختصات جغرافیایی، مقدارهای آزیموت و میل K1 و K3، ویژگی‌های برگوارگی‌های مغناطیسی در جدول 1 آورده شده‌اند. بزرگ‌ترین بردار بیضوی مغناطیسی (K1 یا Kmax) با خطوارگی مغناطیسی و کوچک‌ترین بردار آن (K3 یا Kmin) با قطب برگوارگی مغناطیسی متناسب است (Hrouda and Tarling, 1993).

 

بررسی ناهمگنی پذیرفتاری مغناطیسی (AMS)

انجام روش بررسی فابریک‌های ‌مغناطیسی (Anisotropy of Magnetic Susceptibility یا AMS) همزمان با بررسی ساخت‏‌های میکروسکوپی (ریزساخت‌ها) و ماکروسکوپی، روشی کم‏‌هزینه، توانمند، سریع، قابل‏‌اعتماد و کارامد در شناسایی سازوکار جایگیری توده‏‌های نفوذی به‌ویژه گرانیتوییدهاست.

 

پذیرفتاری مغناطیسی میانگین (Km)

مقدار میانگینِ پذیرفتاری ‏‌مغناطیسیِ میانگین Km) برپایه µSI) در گروه‏‌های‏‌ سنگی گوناگون سازنده تودة گرانیتوییدی ظفرقند عبارتند از: 32536 در گابروها، 23768 در دیوریت‌ها، 18436 در گرانودیوریت‌ها، 8067 در گرانیت‏‌ها و 68 در تونالیت‌ها. بدین ترتیب گابروها دارای بیشترین و تونالیت‌ها دارای کمترین مقدارهای پذیرفتاری مغناطیسی هستند. تغییرات مقدارهای Km در مقاله‏‌ای Sadeghian و همکاران (2014)، با نام «بررسی تغییرات ناهمگنی پذیرفتاری مغناطیسی در توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‌خاوری اردستان)» آورده و گزارش شده است. برای جلوگیری دوباره‌کاری و افزایش حجم نوشتاری مقاله، در اینجا از تشریح مفصل آنها چشم‌پوشی می‏‌شود. گفتنی است که گرانودیوریت فراوان‏‌ترین سازنده توده گرانیتوییدی ظفرقند است و پس از آن دیوریت‌ و گرانیت در مرتبه بعدی اهمیت هستند. گروه‏‌های سنگی دیگر فراوانی بسیار کمی دارند. برپایه بررسی‌های صحرایی، بررسی مقاطع‏‌ نازک و بررسی تغییر مقدارهای Km در گستره توده گرانیتوییدی ظفرقند، نقشة زمین‏‌شناسی این توده نفوذی اصلاح شد و نقشه‏‌ای‏‌جدید و دقیق‏‌تر برای آن ترسیم شد (به شکل 1- B نگاه کنید). نقشة یادشده در هنگام نمایش و تحلیل پارامترها و فابریک‏‌های مغناطیسی به‌عنوان نقشة پایه استفاده شده است. برای درک بهتر تغییرات مقدار میانگین پذیرفتاری مغناطیسی (Km)، در شکل 3 مقدارهایاین پارامتر در سطح رخنمون توده گرانیتوییدی ظفرقند به‌صورت نقشة کنتوربندی (با گستره‌ای از تغییرات رنگ‏‌ها از آبی تا سرخ) نشان داده شده است.

 

جدول 1- مختصات جغرافیایی ایستگاه‏‌های مغزه‏‌گیری و مقدار پارامترهای مغناطیسی یا پارامترهای به‌دست‌آمده بر پایه آنها برای توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان) (X: طول جغرافیایی برپایه UTM؛ Y: عرض جغرافیایی برپایه UTM؛ Lithology: ترکیب سنگ‏‌شناسی؛ Grd: گرانودیوریت؛ Gr: گرانیت؛ En: انکلاو؛ Dio: دیوریت؛ Ton: تونالیت؛ Dk-Ap: دایک آپلیتی؛ Km: پذیرفتاری مغناطیسی میانگین (برپایه μSI)؛ K1(d/i): آزیموت یا روند (declination) و میل (inclination) برای بزرگ‌ترین محور بیضوی مغناطیسی؛ K3(d/i): آزیموت و میل برای کوچک‌ترین محور بیضوی مغناطیسی (یا آزیموت و میل قطب برگواره مغناطیسی)؛ F(strike/dip): راستا و شیب برگواره مغناطیسی برپایه درجه (F= Foliation)؛ P: ان‌ایزوتروپی یا ناهمگنی مغناطیسی؛ T: پارامتر شکل)

Site No.

X

Y

Lithology

KmSI)

K1(d/i)

K3(d/i)

F(strike/dip)

P

T

NZ-1

626103

3669311

Grd

7411

291/14

126/75

N39E/15 NW

1.02

0.745

NZ-2

625608

3668883

Grd

8894

271/1

92/89

N10E/2 NW

1.019

0.74

NZ-3

624869

3668820

Grd

5005

348/4

94/75

N1E/14 NW

1.005

0.299

NZ-4

624162

3668647

Grd

20606

343/18

251/4

N18W/86 NE

1.005

-0.667

NZ-5

624364

3668357

Grd

1736

269/12

42/74

N47W/17 SW

1.031

0.817

NZ-6

625280

3668919

Grd

13650

280/3

150/83

N62E/9 NW

1.02

0.461

NZ-7

625729

3668054

Grd

4245

309/2

55/81

N34W/9 SW

1.027

0.774

NZ-8

625618

3667221

Gr

7318

328/6

118/83

N28E/7 NW

1.011

0.753

NZ-9

625982

3666884

Gr

8636

153/11

3/77

N87W/12 SW

1.018

0.763

NZ-10

626483

3666289

Gr

11519

199/7

83/74

N8W/16 SW

1.017

0.596

NZ-11

626694

3666712

Grd

13612

302/1

201/84

N66E/7 NE

1.022

0.745

NZ-12

626240

3666800

Gr

7361

275/2

6/35

N83W/54 SW

1.017

0.79

NZ-13

625563

3667634

Gr

6323

90/5

360/2

N90E/90 EW

1.01

-0.454

NZ-14

626002

3668800

Grd

4120

221/38

265/18

N51E/78 NE

1.006

-0.442

NZ-15

627913

3667472

Grd

20028

285/6

188/50

N81W/40 NE

1.014

0.736

NZ-16

628028

3667578

Gbr

24530

333/40

197/41

N73W/49 NE

1.063

0.853

NZ-16c,d

628028

3667578

Grd

11782

248/60

358/11

N87E/79 SE

1.005

0.830

NZ-17

627225

3667424

En

7305

257/2

310/79

N41E/11 SE

1.004

0.405

NZ-18

626973

3667319

Gr

8267

98/13

248/75

N19W/15 NE

1.007

-0.596

NZ-19

626545

3667415

Gr

8720

264/1

170/72

N80E/18 NW

1.018

0.694

NZ-20

626292

3667999

Gr

9215

305/6

104/84

N14E/7 NW

1.001

0.396

NZ-21

626835

3668116

Gr

2962

230/4

73/86

N12W/5 SW

1.021

0.923

NZ-22

627691

3670933

Grd

13096

181/83

23/6

N66W/84 SW

1.012

-0.564

NZ-23

627267

3670548

Grd

12129

171/51

55/7

N35W/84 SW

1.01

-0.024

NZ-24

626886

3670161

Grd

7588

141/70

317/20

N46E/69 SE

1.006

0.313

NZ-25

627201

3669193

Grd

26322

156/84

345/6

N74E/83 NE

1.018

-0.461

NZ-26

627278

3669280

Dio

12037

80/75

337/4

N66E/88 SE

1.039

0.019

NZ-27

627709

3669147

Grd

6185

257/22

114/64

N24E/27 NW

1.016

0.45

NZ-28

627883

3669134

Grd

41292

117/13

293/76

N25E/14 SE

1.02

0.533

NZ-29

626973

3669391

Dio

32164

212/10

315/17

N45E/73 SE

1.021

0.108

NZ-30

626449

3669616

Dio

5200

179/64

84/2

N6W/87 SW

1.028

0.154

NZ-31

632727

3666412

Gr

14495

323/16

136/74

N47E/16 NW

1.027

0.666

NZ-32

632064

3666166

Dio

24065

267/71

67/18

N22 W/72 SW

1.007

-0.089

NZ-33

634686

3661586

Dio

19850

138/32

28/29

N62W/62 SW

1.01

-0.046

NZ-34

635752

3660341

Grd

13533

173/81

275/2

N5E/88 SE

1.0019

0.494

NZ-35

636862

3659163

Dio

15887

245/27

145/20

N55E/69 NW

1.01

0.362

NZ-36

636934

3657959

Grd

26897

222/19

315/9

N45E/82 SE

1.014

0.551

NZ-37

637487

3658053

Grd

27115

360/61

149/26

N59E/64 NW

1.011

0.63

NZ-38

638062

3657775

Dio

7411

311/81

136/14

N46E/76 NW

1.01

-0.216

NZ-39

637326

3658698

Grd

32705

298/61

141/27

N51E/63 NW

1.015

-0.281

NZ-40

636558

3659482

Dio

33372

37/13

133/25

N43E/65 NW

1.022

0.139

NZ-41

636090

3659892

Dio

24102

243/15

4/63

N87W/28 SW

1.01

0.044

NZ-42

635475

3661229

Grd

6531

31/12

144/57

N54E/33 NW

1.01

0.173

NZ-43

634645

3661164

Dio

12029

2/75

139/11

N49E/79 NW

1.02

0.029

جدول 1- ادامه.

Site No.

X

Y

Lithology

KmSI)

K1(d/i)

K3(d/i)

F(strike/dip)

P

T

NZ-44

634336

3661145

Ton

87

101/19

218/53

N52W/37 NE

1.003

-0.569

NZ-45

634350

3661196

Gr

1397

108/82

311/7

N41E/83 SE

1.01

-0.107

NZ-46

634108

3662319

Dio

40681

238/81

358/5

N87E/86 SE

1.025

-0.627

NZ-47

633113

3663202

Dk-Ap

42851

282/27

29/30

N62W/61 SW

1.033

0.136

NZ-48

632819

3663197

Gr

17171

21/1

287/79

N16E/11 SE

1.024

0.007

NZ-49

632579

3663892

Grd

11636

16/4

276/51

N6E/40 SE

1.008

0.300

NZ-50

632379

3665336

Grd

12730

340/12

224/65

N46W/25 NE

1.03

0.476

NZ-51

632756

3664620

Dio

10667

27/ 2

296/50

N26E/40 SE

1.015

0.249

NZ-52

631641

3660169

Grd

45817

10/ 15

266/42

N4W/49 NE

1.013

-0.086

NZ-53

633385

3659968

Dk-Ap

73955

92/70

253/19

N16W/71 NE

1.023

0.985

NZ-54

634354

3659759

Dio

21701

51/51

292/22

N22E/69 SE

1.014

0.201

NZ-55

635013

3659662

Dio

16983

302/84

139/6

N49E/84 NW

1.041

-0.087

NZ-56

634777

3659733

Grd

20226

193/4

285/28

N15E/62 SE

1.017

-0.402

NZ-57

634374

3660351

Grd

27009

223/19

125/22

N35E/68 NW

1.02

-0.319

NZ-58

634048

3659561

Grd

18246

174/20

273/22

N2E/68 SE

1.009

0.246

NZ-59

636370

3657947

Grd

22368

93/79

278/12

N8E/78 SE

1.012

-0.114

NZ-60

634914

3657190

Gr

7486

185/17

355/73

N84E/17 SE

1.017

0.417

NZ-61

634675

3657261

Grd

16451

211/2

314/82

N48E/8 SE

1.012

0.09

NZ-62

633845

3658509

Dio

16629

287/36

22/7

N68W/84 SW

1.013

-0.372

NZ-63

634616

3658389

Grd

25157

5/15

249/59

N21W/31 NE

1.013

-0.066

NZ-64

635162

3658552

Grd

21974

57/13

168/59

N79E/31 NW

1.007

-0.487

NZ-65

634324

3658368

Dio

15355

14/64

139/16

N49E/74 NW

1.018

-0.625

NZ-66

631238

3662516

Dio

18091

236/69

64/21

N26W/69 SW

1.009

-0.097

NZ-67

630857

3663533

Dio

13743

280/71

98/19

N8E/72 NW

1.016

0.485

NZ-68

632700

3661250

Dio

24166

44/42

286/28

N17E/63 SE

1.016

0.773

NZ-69

632822

3661191

Ton

49

209/55

88/17

N2W/74 SW

1.003

-0.526

NZ-70

633377

3660897

Dio

43454

180/18

279/24

N9E/66 SE

1.038

0.277

NZ-71

633458

3660962

Gr

163

350/51

91/8

N1E/82 NW

1.01

0.764

NZ-72

633857

3660940

Dio

6458

187/23

70/47

N20W/42 SW

1.011

-0.658

NZ-73

633938

3660999

Gr

19028

35/85

240/5

N30W/85 NE

1.012

-0.196

NZ-74

628014

3664165

Dio

6374

37/4

235/86

N34W/4 NE

1.015

0.239

NZ-75

628144

3664012

Grd

4590

2/18

103/33

N13E/57 NW

1.016

-0.363

NZ-76

628652

3663437

Gr

6122

200/44

294/4

N24E/86 SE

1.011

0.273

NZ-77

629105

3663232

Gr

7125

138/31

303/58

N34E/32 SE

1.005

-0.109

NZ-78

628762

3662969

Grd

6137

179/4

278/68

N10E/23 SE

1.022

0.884

NZ-79

628659

3662450

Dio

15376

110/69

2/7

N88W/84 SW

1.005

-0.322

NZ-80

627952

3662945

Grd

6343

184/6

36/82

N55W/8 SW

1.017

-0.221

NZ-81

627499

3663348

Gr

4293

194/4

303/77

N33E/14 SE

1.022

0.465

NZ-82

628289

3662682

Gr

3234

178/18

303/61

N33E/29 SE

1.01

0.612

NZ-83

629864

3664313

Dio

16471

217/1

308/67

N40E/23 SE

1.018

0.542

NZ-84

629487

3664975

Dio

14232

105/87

264/3

N6W/87 NE

1.021

-0.38

NZ-85

628836

3666126

Grd

15790

190/5

281/9

N11E/81 SE

1.012

0.348

NZ-86

628773

3667007

Grd

28067

351/51

243/14

N27W/77 NE

1.013

0.06

NZ-87

628170

3667549

Dio

28521

182/17

273/2

N3E/89 SE

1.076

0.246

NZ-88

628137

3667462

Grd

17430

40/21

275/56

N6E/34 SE

1.014

0.579

NZ-89

629112

3666434

Dio

16795

20/72

111/1

N21E/89 NW

1.018

0.682

NZ-90

629478

3663891

Gr

10507

129/11

337/78

N67E/12 SE

1.01

0.224

NZ-91

630123

3663965

Dio

46286

203/7

294/10

N24E/81 SE

1.023

-0.092

NZ-92

629894

3663282

Dio

37515

145/19

245/28

N25W/62 NE

1.016

0.128

NZ-93

631199

3664932

Grd

15165

106/14

279/76

N9E/15 SE

1.019

0.16

NZ-94

631576

3664487

Dio

21699

215/6

106/73

N16E/17 NW

1.023

-0.533

NZ-95

631440

3663824

Dio

21366

208/24

111/15

N21E/74 NW

1.016

-0.575

جدول 1- ادامه.

Site No.

X

Y

Lithology

KmSI)

K1(d/i)

K3(d/i)

F(strike/dip)

P

T

NZ-96

632417

3661806

Grd

50301

140/80

312/10

N42E/79 SE

1.02

0.694

NZ-97

631566

3662254

Dio

28572

317/78

215/3

N55W/88 NE

1.017

-0.723

NZ-98

630807

3664640

Grd

13348

21/67

280/5

N11E/86 SE

1.017

-0.111

NZ-99

630473

3664885

Grd

8560

357/81

259/1

N11W/89 NE

1.027

-0.754

NZ-100

630459

3664110

Grd

21119

210/17

115/17

N25E/73 NW

1.026

0.461

NZ-100a

630459

3664110

Gbr

51711

205/7

33/82

N69W/4 SW

1.022

-0.54

NZ-101

630571

3666231

Grd

12915

39/5

214/85

N50W/5 NE

1.025

0.572

NZ-102

630610

3665872

Gr

10539

284/1

14/46

N77W/45 SW

1.01

0.653

NZ-103

630807

3665582

Grd

16833

19/39

263/28

N6W/63 NE

1.01

-0.212

NZ-104

630385

3665292

Grd

62516

205/1

301/78

N33E/12 SE

1.033

0.138

NZ-105

631093

3665491

Grd

35101

173/7

75/47

N15W/44 SW

1.018

-0.618

NZ-106

632318

3663136

Grd

28932

183/32

311/44

N41E/46 SE

1.01

0.031

NZ-107

632503

3663504

Grd

16881

175/34

278/19

N8E/72 SE

1.016

0.561

NZ-108

633964

3661730

Grd

16204

324/6

190/82

N85W/8 NE

1.014

0.114

NZ-109

633881

3661577

Grd

31862

264/21

138/53

N42W/53 NW

1.016

-0.181

NZ-110

635102

3660673

Grd

39230

102/73

258/15

N11W/75 SE

1.018

0.664

NZ-111

635720

3659725

Grd

35684

258/3

159/72

N70E/18 NW

1.017

0.282

NZ-112

635969

3659487

Grd

11648

29/7

282/68

N14E/22 SE

1.02

-0.578

NZ-113

636097

3659073

Grd

18987

229/77

128/4

N38E/86 NW

1.003

-0.107

NZ-114

636049

3659650

Grd

14553

344/66

102/12

N12E/78 NW

1.029

0.357

NZ-115

636612

3658831

Grd

23306

322/5

77/78

N15W/12 SW

1.011

0.446

NZ-116

636448

3658616

Dio

15376

309/13

62/59

N28W/32 SW

1.012

0.364

NZ-117

635722

3661173

Gr

965

227/6

332/69

N62E/20 SE

1.003

0.009

NZ-118

635865

3661202

Gr

17638

255/63

19/16

N71W/74 SW

1.022

-0.288

NZ-119

624688

3668826

Grd

28842

17/3

116/71

N24E/19 NW

1.013

0.359

NZ-120

624582

3668901

Grd

37451

320/41

131/59

N40E/31 NW

1.006

0.26

NZ-121

632257

3664053

Grd

16599

347/41

252/6

N18W/84 NE

1.009

-0.563

NZ-122

631929

3663942

Dio

20180

149/44

358/42

N88E/48 SE

1.008

-0.252

NZ-123

631888

3663946

Dio

17701

320/12

56/25

N34W/65 SW

1.024

0.066

 

 

در شکل 3 تغییرات مقدار پذیرفتاری مغناطیسی (پارامترKm) در توده گرانیتوییدی ظفرقند به‌صورت گستره رنگی از کمترین (با رنگ آبی تیره) تا بیشترین (با رنگ سرخ تیره) نمایش داده شده است. مناطق دارای مقدارهای کم Km در گستره رخنمون گرانیت‌ها و گرانودیوریت‌ها هستند و مناطق دارای مقدارهای بالا و بسیار بالای Km، در گستره رخنمون گابرودیوریت‌ها و گابروها دیده می‌شوند. بررسی‏‌های سنگ‌نگاری و صحرایی نیز این موضوع را تأیید می‏‌کند.

گفتنی است که در گستره ترکیبی فلسیک (گرانیت‏‌ها و گرانودیوریت‌ها)، تغییرات ترکیبی تدریجی است و نمی‏‌توان مرز آشکاری میان آنها رسم کرد. اما از آنجایی‌که برای همۀ ایستگاه‏‌های نمونه‏‌برداری، مقطع نازک تهیه شده است، ترکیبات سنگی در هر ایستگاه نمونه‏‌برداری (مغزه‏‌گیری) دقیق و برپایه واقعیت‌های زمین‏‌شناسی است. از سوی دیگر، این موضوع برای گستره ترکیبی مافیک (گابروی الیوین‏‌دار تا دیوریت)، مصداق دارد. این‌گونه تغییرات تدریجی معمولاً از ویژگی‌های شناخته‌شده توده‏‌های گرانیتوییدی نوع I شمرده می‏‌شوند و گواهی بر رویداد جدایش بلورین به‌شمار می‏رود.

 

شکل 3- نقشة تغییرات میانگین مقدارهای پذیرفتاری مغناطیسی (پارامتر Km) در توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان)

 

ان‌ایزوتروپی (ناهمگنی) مغناطیسی و پارامتر شکل (P و T)

P وT از پارامترهای مغناطیسی دیگری هستند که در تعبیر و تفسیر فابریک‌های مغناطیسی و شناسایی سازوکار جایگیری توده‏‌های نفوذی نقش مهمی بازی می‏‌کنند. نقشه تغییرات P و T در شکل‌های 4 و 5 نشان داده شده‏‌اند. این دو پارامتر در سنگ‌های گرانیتیِ بی مگنتیت کمابیش دارای همخوانی مثبت با یکدیگر هستند. افزایش مقدارهای P و T به افزایش شدت دگرشکلی و بازتبلور کانی‌های گوناگون (به‌ویژه کوارتز و فلدسپارها) وابسته است. در توده‏‌های گرانیتوییدی دارای مگنتیت (نوع I) معمولاً ارتباط مستقیمی میان مقدارهای P و T دیده نمی‏‌شود. در توده گرانیتوییدی ظفرقند، سنگ‌های گابرویی و دیوریتی دارای مقدارهای P بالا و در برابر آنها، گرانیت‏‌ها و گرانودیوریت‌ها دارای مقدارهای P کمتری هستند (شکل 4).

 

شکل 4- نقشه تغییر مقدارهای ناهمگنی مغناطیسی (P) در توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان) (برپایه درصد).

 

از آنجایی که در توده گرانیتوییدی ظفرقند، نشانی از تحمیل تنش و دگرشکلی دیده نمی‏‌شود، میان مقدارهای P و دگرشکلی وابستگی دیده نمی‌شود؛ اما معمولاً با افزایش مقدار پذیرفتاری مغناطیسی(Km)، مقدار ناهمگنی مغناطیسی (P) افزایش می‏‌یابد. بررسی نقشه تغییر‏‌ مقدارهای T (شکل 5) نشان می‏‌دهد که در گستره گسترش سنگ‌های گرانیتی- گرانودیوریتی، پارامتر شکل دارای مقدارهای صفر تا یک و بیشتر نزدیک به یک است؛ ازاین‌رو، بیضوی مغناطیسی مربوط به این سنگ‌ها از نوع کلوچه‏‌ای شکل (oblate) است و نشان‌دهنده آشکارتربودن برگوارگی مغناطیسی در برابر خطوارگی مغناطیسی است. همچنین، در محدوه گسترش سنگ‌های کوارتزدیوریتی تا گابرویی پارامتر شکل دارای مقدارهای کمتر از صفر (یا منفی) است. مقدارهای منفی پارامتر شکل معرف بیضوی مغناطیسی دوکی‏‌شکل (کشیده یا prolate) هستند.

 

شکل 5- نقشه تغییر مقدارهای پارامتر شکل (T) در توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان)

 

تغییر Km در برابر T در شکل 6 نشان داده شده است. شکل 6 نشان می‏‌دهد که بیشتر نمونه‏‌های سنگی دارای Km بزرگ‌تر از µSI500 و T بزرگ‌تر از صفر هستند. نمونه‏‌های سنگی دارای Km بزرگ‌تر از µSI500 و 0>T بیشتر نشان‌دهنده ترکیبات گرانیت–گرانودیوریتی هستند. نمونه‏‌های کمیابی که دارای Km کمتر از µSI500 هستند، گرانیت‌های دگرسان‏‌شده و تونالیت‏‌های فقیر از کانی‌های فرومنیزین هستند. در شکل 6، مرز µSI500 که گستره گرانیتوییدهای پارامغناطیس و فرومغناطیس یا هم‌ارز‏‌های آنها (انواع S و I) را از هم جدا می‏‌کند نیز نشان‌داده شده است. همان‌گونه که در شکل 6 دیده می‏‌شود، کمابیش همۀ نمونه‏‌ها در قلمرو گرانیتوییدهای فرومغناطیس و هم‌ارز نوع I جای می‏‌گیرند. بررسی‏‌های میکروسکوپی و ویژگی‌های زمین‌شیمیایی نیز نشان‌دهنده این پدیده هستند (Sadeghian and Ghaffari, 2011).

 

 

 

شکل 6- نمودار نیمه‌لگاریتمی تغییر Km در برابر T برای توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان)

 

 

خطواره‏‌ها و برگواره‏‌های مغناطیسی

برپایه نتایج اندازه‏‌گیری و شناسایی فابریک‏‌های مغناطیسی می‏‌توان چگونگی حرکت یا جریان‌یافتن ماگما را شناسایی کرد. این کار به کمک تفسیر مقدارهای‏‌ برداری K1، K2 و K3 شدنی است. همان‌گونه‌که گفته شد K1 هم‏‌ارز خطوارگی مغناطیسی و جهت جریان‌‏‌یافتگی ماگما است. همچنین، سوی کشش در منطقه را نشان می‌دهد و در رسم نقشه‏‌های خطوارگی مغناطیسی به‌کار برده می‏‌شود. افزون‌ بر این، K3 هم‏‌ارز قطب برگوارگی مغناطیسی هنگام جریان‌یافتگی ماگماست و با آن برگوارگی مغناطیسی شناسایی و ترسیم می‏‌شود. در این نقشه‏‌ها نماد ↑ نشانه خطوارگی مغناطیسی و نماد ├ نشانه برگوارگی مغناطیسی در هر ایستگاه است. خطواره‏‌ها و برگواره‏‌های مغناطیسی برپایه مقدار میل خود در سه دستة شیب 0 تا 29 درجه با نماد کوتاه، 30 تا 59 با نماد متوسط و 60 تا 90 با نماد بلند نمایش داده شده‌اند (گفتنی است که این گزینه اختیاری است و در برخی مراجع علمی برعکس آن نیز به‌کار رفته است). برای ترسیم خطواره‏‌های مغناطیسی هر نماد ↑ نسبت به شمال نقشه توجیه ‏‌می‏‌شود و مقدار چرخش آن نشان‌دهنده آزیموت K1 است. نقشه خطواره‏‌های مغناطیسی توده گرانیتوییدی ظفرقند در شکل 7-A نشان‏‌داده شده است. تغییر میل خطواره‏‌های مغناطیسی به‌صورت نقشه کنتور‏‌بندی‌شده (به‌صورت طیف رنگی) در شکل 7-B نشان داده شده است. گفتنی است که برای نخستین‌بار، در این پژوهش‏ رسم نقشه‏‌ها و نمایش تغییرات آنها سراسر خودکار و با نرم‏‌افزار ArcGIS 9.3 انجام شده است. از آنجایی‌که تعبیر و تفسیر خطواره‏‌ها و برگواره‏‌های مغناطیسی بهتر است همزمان انجام شود، نقشه خطواره‏‌ها در بخش‌های بعدی شرح داده شده‌اند.

 

 

 

شکل 7 – A) نقشة خطواره‏‌های مغناطیسی توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان) و تغییرات روند آنها؛ B) نقشة کنتوربندی‌شده شیب خطواره‏‌های مغناطیسی

 

 

نقشه تغییر برگوارگی در شکل 8- A نشان داده شده است. همچنین، نقشه کنتور‏‌بندی‌شده تغییر شیب برگواره‏‌های مغناطیسی در شکل 8- B نشان داده شده است. گفتنی است که به تغییر روند (آزیموت) خطواره‏‌های مغناطیسی، راستای برگواره‏‌های مغناطیسی، میل خطواره‏‌های مغناطیسی و شیب برگواره‏‌های مغناطیسی همراه با توجه به تغییرات ترکیب سنگ‏‌شناسی، ریزساخت‌ها و همه بررسی‏‌های صحرایی، یکجا پرداخته می‏‌شود. در پایان، هر توده نفوذی به چند قلمرو یا منطقه دارای ویژگی‌های منحصر به خود تقسیم می‏‌شود و تغییرات آنها به‌صورت قلمرویی بحث و بررسی می‌شود. در ادامه، در این‌باره به تفصیل صحبت خواهد شد.

مناطق دارای ترکیب گرانیتی-گرانودیوریتی دارای خطواره‏‌های مغناطیسی با میل کم تا بسیار کم هستند و نشان‌دهنده گسترش ماگما در یک تراز کمابیش افقی هستند؛ اما در مناطق دارای ترکیب دیوریتی، گابرودیوریتی و به‌ویژه گابروها، میل خطواره‏‌های مغناطیسی بالا تا بسیار بالاست.

نخستین بررسی‌ها روی مقدارهای شیب برگواره‏‌های مغناطیسی (شکل 8) نشان می‏‌دهد که همانند آنچه درباره خطواره‎های مغناطیسی گفته شد، شیب برگواره‏‌های مغناطیسی در محدوه حضور سنگ‌های گرانیتی-گرانودیوریتی بسیار کم (نزدیک به افقی) و در برابر، در گستره گسترش سنگ‌های گابرودیوریتی و به‌ویژه گابروها، بسیار بالاست (نزدیک به قائم). بررسی همزمان مقدار شیب خطواره‏‌ها و برگواره‏‌های مغناطیسی (شکل‏‌های 7 و 8) نشان می‏‌دهد که راستای شمال‌باختری-جنوب‏خاوری خطواره‏‌ها و برگواره‎های مغناطیسی که دارای شیب بیشتری هستند کمابیش با بخش‏‌مرکزی تودة گرانیتوییدی ظفرقند همخوانی دارد. ترکیب سنگ‏‌شناسی این مناطق از گابرو تا کوارتزدیوریت متغیر است و برپایه بررسی‏‌های گسترده، آمیزش ماگمایی در کناره‌‏‌های این مناطق دیده می‏‌شود. نکتة چشمگیر دیگر این است که مناطق دارای مقدارهای پذیرفتاری مغناطیسی میانگین بالا، دارای خطواره‏‌های مغناطیسی با میل بالا نیز هستند؛ ازاین‌رو، گویا این مناطق پهنه یا پهنه‏های تغذیه‌کننده ماگما بوده‏‌اند. در کنارة باختری و شمال‏باختری تودة گرانیتوییدی ظفرقند، شیب خطواره‏‌های مغناطیسی بسیار کم است.

 

 

 

شکل 8- A) نقشة برگواره‏‌های مغناطیسی توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان) و تغییرات راستای آنها؛ B) نقشة کنتوربندی تغییرات شیب برگواره‏‌های مغناطیسی


 

 

ریزساختارهای توده گرانیتوییدی ظفرقند

در بررسی فابریک‏‌های مغناطیسی، یکی از مرحله‌های کاری دیگر بررسی ریزساخت‏‌هاست. بررسی ریزساخت‌های میکروسکوپی توده گرانیتوییدی ظفرقند نشان می‏‌دهد که فابریک‏‌های ماگمایی (شکل 9) و ساب‏‌ماگمایی در سنگ‌های سازنده این توده نفوذی دیده می‏‌شوند. فابریک‏‌های ماگمایی معمولاً در دمای بالاتر از دمای سولیدوس ماگما پدید می‌آیند و پس از تبلور کامل سنگ، هیچ‏‌گونه واتنشی در حالت جامدی در آنها رخ نمی‏‌دهد. فابریک‏‌های ماگمایی، دگرشکلی حالت جامد آشکاری را نشان نمی‏‌دهند؛ اما چه‌بسا گاهی در کوارتزها خاموشی موجی دیده شود (Paterson et al., 1989). فابریک ساب‏‌ماگمایی، فابریک دیگری است که در سنگ‌های سازنده توده گرانیتوییدی ظفرقند دیده می‏‌شود. هنگامی که با کاهش دما، درصد حجمی بخش تبلوریافته افزایش یابد و از 60 درصد فراتر رود، بلورها با یکدیگر درگیر شده و زمینة میان آنها را مذاب فرا می‏‌گیرد. اگر مقدار مذاب به‌جا‌مانده، از آستانه بحرانی پدیدآوردن جریان ماگمایی کمتر شود، فابریک ساب‌ماگمایی پدید می‌آید. برای آشنایی بیشتر با بافت ساب‌ماگمایی، پژوهش‌ها و یافته‌های Paterson و همکاران (1989)، Hibbard (1987)، McBirney و Murase (1984) و Bouchez و همکاران (1992) بررسی شوند. در نمونه‏‌های سنگی برخی ایستگاه‏‌های نمونه‏‌برداری تودة گرانیتوییدی ظفرقند، فابریک ساب‏‌ماگمایی دیده شده است. ریزساخت‏‌ها یا فابریک‏‌های دیگر (مانند: ساب‏‌سولیدوسِ حالت جامدِ دما‏‌ پایین و ساب‏‌سولیدوسِ حالت جامدِ دما بالا و میلونیتی‌شدن) به‏‌ندرت در توده گرانیتوییدی‏‌ ظفرقند دیده ‏‌شده‏‌اند و تنها در کناره‏‌های این توده نفوذی و پهنه‏‌های گسلی یافت می‌شوند.

 

 

 

شکل 9- تصویرهایی از فابریک‏‌ها یا ریزساخت‌های ماگمایی در نمونه‏‌های ‏‌سنگی بارز توده گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان). A) گابرو؛ B) دیوریت‏‌؛ C) گرانودیوریت؛ D) گرانیت (همه تصویرها در نور پلاریزه متقاطع یا XPL هستند)


 


قلمروبندی فابریک‏‌های مغناطیسی

سرانجام برپایه بررسی‌ها و یافته‌های صحرایی، ترکیب سنگ‏‌شناسی، تغییر مقدارهای Km، P و T، تغییر آزیموت و مقدار میل خطواره‏‌های مغناطیسی، راستا و شیب برگواره‏‌های مغناطیسی و همچنین، برپایه مبانی تعبیر و تفسیر فابریک‌های مغناطیسی (مانند: Bouchez, 1997; Hrouda and Tarling, 1993; Martín-Hernández et al., 2004)، تودة گرانیتوییدی ظفرقند به 5 قلمروی 1، 2، 3، 4 و 5 پهنه‌بندی شد (شکل 10). همچنین، قلمرو 1 دو زیرقلمرو دارد که عبارتند از: زیرقلمروی A1 و B1.

1- قلمروی 1: با توجه به اختلاف بسیار آزیموت خطواره‏‌های‏‌مغناطیسی، این قلمرو به دو زیرقلمروی A1 و B1 پهنه‌بندی شد؛

1- الف- زیرقلمروی A1: در این زیرقلمرو، بیشتر خطواره‏های مغناطیسی دارای میل بسیار کم و نزدیک به افقی هستند. همچنین، میل بیشتر خطواره‏‌های مغناطیسی به‌سوی باختر است. خط نشان‌دهندة بهترین خطوارگی مغناطیسی دارای مشخصات 6/282 است. این ویژگی‌ نشان می‏‌دهد که ماگما یا جریان ماگمایی با میل بسیار کم و نزدیک به افق به‌سوی باختر- شمال‏باختر حرکت کرده است. میل بسیار کم خطواره‏‌های مغناطیسی نشان می‌دهد که این بخش از تودة نفوذی ساختاری بزرگ مقیاس دارد؛ اما با شیب کم‏‌ جایگزین شده و به‌سوی باختر- شمال‎باختر گسترش پیدا کرده است.

بررسی‏‌های صحرایی مانند حضور انکلاوهای شناور در تودة نفوذی با شیب بسیار کم در این قلمرو این پدیده را تأیید می‏‌کند. این انکلاوها همراه با ماگمای‏‌گرانودیوریتی و به‏‌صورت اجسام شناوری درون تودة نفوذی جابجا ‏‌شده‏‌اند. برگواره‏‌های مغناطیسی این زیرقلمرو دارای شیب بسیار کمی هستند. مشخصات بهترین قطب برگواره‏‌های مغناطیسی این زیرقلمرو 84/87 است. شیب بسیار کم برگواره‏‌های مغناطیسی به‌همراه میل کم خطواره‏‌های مغناطیسی و بررسی‏‌های صحرایی مانند دارابودن انکلاوهای میکروگرانولار مافیک با وضعیت کمابیش افقی، می‏‌توانند نشان‌دهنده آن باشند که توده نفوذی در این زیرقلمرو، به شکل یک‏‌ سیل یا جریان‏‌ماگمایی کم‌شیب جایگزین شده‏‌است.

1- ب- زیر قلمروی B1: در این زیرقلمرو آزیموت بیشتر خطواره‏‌ها به‌سوی جنوب است و مقدار میل آنها کم است. خط نشان‌دهنده بهترین‏‌خطوارگی‏‌مغناطیسی با مشخصات 11/183 این پدیده را تأیید می‏‌کند. از سوی‏‌ دیگر، بررسی‏‌های صحرایی مانند آرایش‏‌یافتگی انکلاوهای میکروگرانولار مافیک با یافته‌های‏‌ به‌دست‏‌آمده از بررسی فابریک‏‌های‏‌مغناطیسی همخوانی دارد.

در زیرقلمروی B1، همانند زیرقلمروی A1، بیشتر برگواره‏‌های مغناطیسی دارای شیب کم تا نزدیک به افقی هستند و مشخصات بهترین قطب برگواره‌های مغناطیسی این قلمرو برابر است با 59/294. میل بسیار کم خطواره‏‌های مغناطیسی در این قلمرو، نشان‌دهنده آنست که ماگمای گرانودیوریتی با شیب بسیار کم به‌سوی جنوب حرکت کرده است. برگواره‏‌های مغناطیسی این قلمرو، همراه با خطواره‏‌های مغناطیسی دارای میل کم، فرض جریان‌یافتن ماگما به‌صورت سیل یا جریان‏‌ماگمایی کم شیب در این قلمرو را نشان می‌دهند. بررسی وضعیت کنتاکت یا سطح تماس این توده نفوذی با سنگ‌های میزبان در آغاز درة بیدشک و درة خاوری-باختری روبروی روستای ماربین نشان می‏‌دهد که سطح تماس تودة گرانیتوییدی با سنگ‌های میزبان خود کمابیش افقی است و فرض جایگزینی ماگما در این قلمرو به‌صورت سیل یا جریان ماگمایی کم شیب را نشان می‏‌دهد (شکل 11).


 

 

 

شکل 10- نقشه قلمروهای مغناطیسی و استریوگرام‏‌های مربوط به وضعیت خطواره‏‌ها (استریوگرام‌های قرمز رنگ– سمت راست) و برگواره‏‌های آنها (استریوگرام‌های آبی رنگ– سمت چپ) (Gavanji, 2010) در ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان). استریوگرام خطواه‏‌ها و قطب برگواره‏‌های مغناطیسی هر قلمرو در کنارش نمایش داده‏ شده است تا تغییرات به آسانی دیده و شناخته شوند. در این شکل، استریوگرام‌ها به شکل کنتور‏‌بندی‌شده نمایش داده شده‏‌اند تا بررسی آنها ساده‏‌تر و آسان‌تر باشد.

 

 

شکل 11- نمایی از سطح تماس تقریباً افقی تودة گرانیتوییدی ظفرقند (جنوب‏خاوری اردستان) با سنگ‌های میزبانش در درة خاوری- باختری روبروی روستای ماربین (ابتدای درة بیدشک-دید به‌سوی باختر- جنوب‏‌باختر). این ویژگی می‏‌تواند تأییدی بر فرضیه جایگیری این بخش از توده گرانیتوییدی ظفرقند به‌صورت سیل یا جریان ماگمایی کم شیب باشد.


 

 

برپایه جهت یا جهت‌یافتگی کلی بسیار متفاوتِ خطواره‏‌های مغناطیسی قلمروی 1 به زیرقلمروهای A1 و B1 پهنه‌بندی شده است. با توجه به چگونگی آرایش خطواره‏‌های مغناطیسی در قلمروی A1، ماگما به‌سوی باختر حرکت کرده است؛ اما در قلمروی B1، ماگما به‌سوی جنوب حرکت کرده است. از آنجایی‏‌که ترکیب سنگ‏‌شناسی این دو قلمرو کمابیش یکسان است و مقدار میل خطواره‏‌های مغناطیسی در هر دو قلمرو بسیار کم است؛ پس این دو گستره با نام قلمرو 1 معرفی می‏شوند. برای نشان دادن جزییات بیشتر، قلمروی 1 را می‌توان به دو زیرقلمرو به نام‏‌های A1 و B1 تقسیم کرد. از شواهد آمیزش ماگمایی دارابودن انکلاوهای میکروگرانولار مافیک در بخش‏‌های حاشیه‏‌ای این قلمرو است (Gavanji, 2010; Ghaffari, 2010). به‌طور قاطع نمی‏‌توان تقدم و تأخر این دو قلمرو نسبت به یکدیگر را شناسایی کرد؛ اما برپایه همانندی ترکیب سنگ‎شناسی آنها، می‏‌توان گفت این دو زیرقلمرو کمابیش همزمان پدید آمده و جایگزین شده‏‌اند.

2- قلمروی 2: در این قلمرو بیشتر خطواره‏‌های مغناطیسی دارای میل زیادی هستند. بهترین خطواره یا میانگین خطواره‏‌های مغناطیسی این قلمرو دارای مشخصات زیر است: 83/358. برپایه مبانی روش فابریک مغناطیس (Bouchez, 1997; Ferre et al., 2002, Sadeghian et al., 2005; Horsman et al., 2005)، مقدار میل بالا خطوارگی‌های مغناطیسی نشان‌دهنده جا‌یگاه‌هایی است که ماگما در آنجا با شیب بالا به‌سوی سطح زمین بالا رفته است. به عبارت دیگر‌‌، چنین مناطقی پهنه‏ها یا مناطق تغذیه‌کنندة توده‏‌های نفوذی به‏‌شمار می‏‌آیند. یافتن سنگ‌های مافیک تا حد واسط (گابروها و دیوریت‌ها و برخی اعضای تحول‌یافته‏‌تر آنها مانند کوارتزدیوریت‌ها) در این قلمرو، در کنار دارابودن انکلاوهای میکروگرانولار مافیک در مرز میان این قلمرو با زیرقلمروهای A1 و B1 نشان می‌دهد که این قلمرو پهنه تغذیه‌کنندة ماگما بوده است. در قلمروی 2 برگواره‏‌های مغناطیسی دارای شیب کمابیش بالا هستند. مختصات بهترین قطب برگواره‏‌های مغناطیسی این قلمرو برابر است با: 9/269. همچنین، ترکیب سنگی در این قلمرو از گابروی الیوین‏‌دار تا دیوریت و کوارتزدیوریت است. پس برپایه همه مبانی بررسی‌های فابریک مغناطیسی، این قلمرو را می‏‌توان پهنه تغذیه‌کنندة ماگما به‌شمار آورد. دارابودن انکلاوهای میکروگرانولار مافیک فراوان در مرز میان این قلمرو و زیرقلمروهای A1 و B1و 3 نشان‌دهنده درستی این نکته هستند.

3- قلمروی 3: در این قلمرو بیشتر خطواره‏‌های مغناطیسی گرداگرد قطب‏‌های شمالی و جنوبی استریوگرام تمرکز پیدا کرده‏‌اند و دارای مقدار میل کم تا بالا هستند. ازآنجایی‌که سنگ‌های این قلمرو دارای گستره ترکیبی گرانودیوریت تا دیوریت هستند و جدایش‌یافتگی تدریجی در آنها دیده می‏‌شود؛ پس میل خطواره‏‌های مغناطیسی رفتار متغیرتری نشان می‌دهند. ازاین‌رو، شاید ماگما از راه یک مجرا یا راهروی ساقه‏‌ای‌شکل بالا آمده و همانند یک کلاهک قارچی شکل به پیرامون گسترش یافته است. میانگین خطواره‏‌های مغناطیسی این قلمرو دارای مشخصات زیر است: 4/190. برگواره‏‌های مغناطیسی این قلمرو دارای شیب کم تا بالا هستند. مختصات میانگین یا بهترین قطب برگواره‏‌های مغناطیسی این قلمرو برابر است با: 71/290. بررسی خطواره‏‌های مغناطیسی در قلمروی 3 می‏‌تواند نشان‌دهنده درستی این فرضیه باشد که این بخش از تودة ماگمایی همانند یک تاج (کلاهک) قارچی‌شکل بوده و گسترش ماگما در این قلمرو بیشتر به‌سوی جنوب ‏‌بوده است.

4- قلمروی 4: در این قلمرو خطواره‏‌های مغناطیسی دارای مقدار میل بسیار بالا (نزدیک به قائم) هستند. مشخصات میانگین یا بهترین خطواره‏‌ مغناطیسی در این قلمرو برابر است با: 84/139. همچنین، برگواره‏‌های مغناطیسی این قلمرو دارای شیب بسیار بالایی هستند. مشخصات بهترین قطب برگواره‏‌های مغناطیسی این قلمرو برابر است با: 4/296. هماند‏‌ آنچه درباره قلمروی 2 گفته شد، قلمروی 4 را نیز می‏‌توان پهنه تغذیه‌کنندة دیگری در نظر گرفت که به موازات قلمروی 2 پدید آمده است. از این‌رو، قلمروی 4 را می‏‌توان پهنه تغذیه‌کنندة دوم در نظر گرفت؛ اما باید یادآوری کرد که قلمروی 2 در تغذیة تودة ماگمایی اهمیت بیشتری داشته است.

5- قلمروی 5: در این قلمرو مقدار میل بیشتر خطواره‎های مغناطیسی کم است؛ اما اندکی از آنها نیز میل کمابیش بالایی دارند. مختصات میانگین خطواره‏‌های مغناطیسی این قلمرو برابر است با: 28/246. در قلمروی 5 شیب برگواره‏‌های مغناطیسی از کم تا بالا است و بیشتر برگواره‏‌های مغناطیسی دارای شیبی نزدیک به 20 تا 50 درجه هستند. مختصات میانگین قطب برگواره‏‌های مغناطیسی این قلمرو 43/143 است. در قلمروی 5، به تنهایی و برپایه قطب برگواره‏‌های مغناطیسی نمی‏‌توان چگونگی حرکت ماگما را شناسایی کرد؛ اما با توجه به چگونگی خطواره‏‌های مغناطیسی در این قلمرو که بیشتر دارای میل نزدیک به 20 درجه هستند، این بخش از تودة نفوذی را نیز می‏‌توان همانند بخش میانی یا قاعده‏‌ای، یک تودة قارچی‌شکل دانست. ماگما در این قلمرو با شیب کمابیش کم (همانند یک سیل یا جریان ماگمایی کم‌شیب) در دو سوی شمال‏‌باختر یا جنوب خاور گسترش پیدا کرده است.

گفتنی است که که دو تودة کوچک و چندین دایک تونالیتی از قلمروها و زیرقلمروهای یادشده گذر می‏‌کنند. این پدیده نشان‌دهنده جوان‏‌تربودن آنها در برابر پیکره اصلی تودة نفوذی ظفرقند است. اگرچه نه چنان جوان‌تر که نشان‌دهنده فاز ماگمایی دیگری باشند، اما از پایانی‌ترین فعالیت‌های ماگمایی سازنده توده گرانیتوییدی ظفرقند شمرده می‏‌شوند. در پی دگرسانی بسیار، دو تودة تونالیتیِ کم وسعت (جنوب چاه‏‌شیرین و شمال مزرعة سید) خطوارگی و برگوارگی قابل استنادی را نشان ندادند. بررسی‏‌های صحرایی نشان می‏‌دهند که تودة نفوذی ظفرقند در پایانی‌ترین مرحله‌های ماگماتیسم خود، دوباره دچار فعالیت‌های زمین‏‌ساختی کششی شده و ماگمای بسیار جدایش‏‌یافتة تونالیتی به‌صورت آپوفیز یا دایک به ترازهای بالاتر راه یافته است.

برپایه وضعیت خطواره‏‌ها و برگواره‏‌های مغناطیسی و نیز ویژگی‌های دیگر، مانند تغییرات Km، P و T در پهنه‏‌های تغذیه‌کننده (قلمروهای 2 و 4)، می‌توان گفت که در هنگام پیدایش توده، در رژیم زمین‏‌ساختی منطقه مؤلفة کششی کمابیش افقی و در راستای شمال ‏‌خاور- جنوب‏‌باختر بوده است و از این‌رو، بالاآمدن ماگما به‌صورت دایک را در پی داشته است. سپس در مرحله‌های بعدی، فازهای جدایش‌یافته‏‌تر تودة نفوذی (گرانودیوریت، گرانیت، تونالیت) در راستای این گسل‏‌ها بالا آمده و این‏‌بار به‌صورت سیل یا توده‏‌های نفوذی کم شیب جایگزین شده‏‌اند.

بررسی خطواره‏‌های‏‌مغناطیسی در مناطق دارای مقدار میل‏‌کم، مانند قلمروهای A1، B1 و 3 و تا اندازه‌ای قلمرو 5، نشان می‏‌دهد که رژیم زمین‏‌ساختی در مرحله‌های پایانی تزریق تودة نفوذی با تغییراتی همراه بوده است؛ به‌گونه‌ای‌که بخش‏‌های جدایش‏‌یافته‏‌تر تودة نفوذی که بیشتر ترکیب گرانودیوریتی-گرانیتی داشته و در بخش‏‌های شمال‎باختری تودة نفوذی رخنمون دارند، به‌صورت سیل یا جریان ماگمایی کم شیب جایگزین شده‌اند.

پراکندگی ماگما در زیرقلمروهای A1 و B1 متفاوت بوده است؛ به‏‌گونه‏‌ای که ماگما در زیرقلمروی A1 با شیب کم به‌سوی باختر- شمال‏‌باختری جریان یافته؛ اما ماگما در زیرقلمروی B1 با شیب بسیار کم به‌سوی جنوب گسترش پیدا کرد ه‏‌است. در قلمروی 5، ماگما به‌صورت قارچی‏‌شکل در دو سوی جنوب‏‌باختر و شمال‏خاور گسترش یافته است.

الگوی جایگیری تودة نفوذی ظفرقند

در شناسایی سازوکار جایگیری توده‏‌های نفوذی برپایه مبانی روش AMS به چند نکته باید توجه داشت:

(1) میل زیاد خطواره‏‌های مغناطیسی نشان‌دهنده وجود مناطق تغذیه‌کننده ماگما یا محل بالارفتن ماگماست؛

(2) در مناطق تغذیه‌کننده ماگما، شیب برگواره‏‌های مغناطیسی نیز بالا تا کمابیش بالاست؛

(3) در مناطق تغذیه‌کننده ماگما معمولاً بیضوی‌های مغناطیسی دوکی‌شکل هستند و با مقدارهای عددی منفی و بزرگ پارامتر شکل یا همان T همخوانی دارند؛

(4) مقدارهای کمابیش بالای پارامتر شکل می‏‌تواند با مناطقی که بیشتر متحمل دگرشکلی شده، متناسب باشد؛

(5) در شناسایی الگوی جایگیری توده‏‌های نفوذی باید به ویژگی‌های ساختاری سنگ‌های میزبان و شواهد دیگر توجه کرد؛ مانند چگونگی توزیع انکلاوها و یا دایک‌های موجود در منطقه جنوب‏خاوری ظفرقند (که قبل، همزمان یا پس از توده نفوذی پدید آمده‏‌اند)؛

(6) به نقش عناصر ساختاری بزرگ به‌ویژه گسل‏‌ها توجه ویژه شود؛

(7) ماهیت زمین‌شیمیایی توده‏‌های نفوذی و جایگاه تکتونوماگمایی آنها نیز در تعبیر و تفسیرها در نظر گرفته شود.

به‌طورکلی، الگوی جایگیری تودة نفوذی ظفرقند می‏‌تواند به‌صورت یک شکل کمابیش قارچی‌شکل در نظر گرفته شود که بخش ساقه‏‌ای این قارچ نشان‌دهنده قلمروهای 2 و 4 و کلاهک قارچ که به‌سوی باختر- جنوب‏‌باختر یا شمال- شمال‏خاوری (در قلمروی 5) توسعه یافته است نشان‌دهنده زیرقلمروهای A1، B1 و قلمروهای 3 و 5 هستند. همچنین، در قلمروی 3 ماگما بیشتر در دو سوی راستای‏‌ کلی‏‌ خود با شیب‏‌کم گسترش پیدا کرده‏‌ است (شکل 12).

 

 

 

شکل 12- الگوی کلی جایگزینی تودة نفوذی ظفرقند (جنوب‌خاوری اردستان)، بر پایه فابریک‌های مغناطیسی، بررسی‌های صحرایی، سنگ‌نگاری و زمین‌شیمیایی (Gavanji, 2010)

 

بحث

شواهد ساختاری موجود نشان می‏‌دهد که گسل قم- زفره و شاخه‏‌های فرعی آن در جایگیری توده‏‌های نفوذی منطقة اردستان تا کاشان سهم بسزایی داشته‏‌اند. تودة گرانیتوییدی ظفرقند که یکی از این توده‏‌های نفوذی است، در راستای‏‌کلی گسل‏‌ ماربین- رنگان جایگزین‏ ‌شده ‏‌است (شکل 13- A). گسل‏‌ ماربین- رنگان از شاخه‏‌های‏‌فرعی گسل قم- زفره است. حضور تودة دیوریتی دورجین در حاشیة شمالی این گسل و در فاصلة اندکی از تودة گرانیتوییدی ظفرقند، نیز درستی این نکته را نشان می‏‌دهد. همچنین، در محل برخورد گسل قم- زفره با گسل ماربین- رنگان (جنوب حسن‌آباد)، سنگ‌های دیوریتی- میکرودیوریتی رخنمون پیدا کرده‏‌اند. این پدیده از پدیده‌های دیگری است که نقش گسل‏‌ها در جایگزینی این توده‏‌های نفوذی را نشان می‌دهد.

نگاهی کوتاه به توده‏‌های نفوذی ظفرقند، دورجین، نطنز، وش، قهرود، مارفیون و فشارک در نقشه‏‌های زمین‏‌شناسی 1:100000 اردستان (Radfar, 1998)، کجان (Amini and Amini)، کاشان (Radfar)، نطنز (Khalatbari Jafari and Alaei Mahabadi) و نقشة 1:250000 کاشان (Radfar) درستی این نکته را نشان می‏‌دهد. تودة گرانیتوییدی ظفرقند در راستای گسل ماربین- رنگان جای دارد (شکل 13- B).

گفتنی است که که بررسی‌های صحرایی، سنگ‌نگاری، سنگ‏‌شناسی و زمین‌شیمیایی نیز پیدایش دو مرحله‏‌ای تودة گرانیتوییدی ظفرقند را نشان می‏‌دهد: نخست، سنگ‌های گابرویی تا دیوریتی- کوارتزدیوریتی و سپس، سنگ‌های گرانودیوریتی تا گرانیتی و در پایان، تونالیتی جایگزین‏‌ شده‏‌اند. در هر یک از دو گروه یادشده، جدایش ماگمایی دیده می‏‌شود؛ اما برپایه نشانه‌های آمیزش ماگمایی اختلاف زمانی میان این دو گروه بسیار کم است. در حقیقت، سنگ‌های گرانیتی- گرانودیوریتی، پیامد تبلور فازهای جدایش‌یافته‏‌ترِ همان ماگمای گابرویی- دیوریتی هستند که در هنگام پیدایش خود با آلایش‏‌پوسته‏‌ای چشمگیری همراه بوده ‏‌است.

 

 

شکل 13- A) نمای نمادین از جایگیری توده‏‌های نفوذی در راستای گسل یا پهنه گسلی راستگرد قم- زفره (گسل‌های زیر مجموعه آن به نام‌های گسل نطنز، گسل میلاجرد- زفره، گسل کچومثقال، ماربین- رنگان و برگهر نیز در این تصویر دیده می‏‌شوند) برپایه نقشة زمین‏‌شناسی 1:250000 کاشان (Zahedi and Amidi, 1975)؛ B) نقشة شکستگی‌های منطقه که برپایه خطواره‏‌های دیده شده در تصویرهای ماهواره‏‌ای و نقشة‏‌های زمین‌شناسی 1:100000 اردستان و 1:250000 کاشان رسم شده است. جایگاه توده نفوذی ظفرقند با دایره نشان داده شده است.

 

برپایه بررسی‏‌های صحرایی، تودة ظفرقند در هنگام یک سازوکار دو مرحله‏‌ای جایگیری کرده ‏‌است. این سازوکار عبارتست از: (1) جایگیری ماگماهای سازنده گابروها تا کوارتزدیوریت‌ها؛ (2) جایگیری ماگماهای‏‌سازنده گرانودیوریت‌ها تا گرانیت‏‌ها. حضور گستردة انکلاوهای میکروگرانولار مافیک، دایک‌های گسیخته و متاسوماتیسم در مرز میان این دو گروه سنگی درستی این پهنه‌بندی را نشان می‏‌دهد.

رفتار گسل راستالغز و راستگرد قم- زفره (Mohajjel and Proohan, 2005) و شاخه‏‌های فرعی وابسته به آن (شکل 13)، راه‏‌یابی توده‏‌های نفوذی به ترازهای بالاتر پوسته را امکان‏‌پذیر کرده است. رفتار راستگرد سامانه‏‌های گسلی وابسته به گسل قم- زفره و ماربین- رنگان توانسته است فضای خوبی برای جایگزینی تودة گرانیتوییدی ظفرقند پدید آورد که به‌صورت پیدایش یک پهنه کششی بازشونده (Pull apart basin) توصیف‌شدنی است. جایگیری پهنه تغذیه‌کنندة ماگمایی (که برپایه بررسی‌ فابریک مغناطیسی شناسایی شده است) در راستای کلی شمال‏‌باختر- جنوب‎خاور و هم‏‌راستا با گسل ماربین-رنگان، درستی این نکته را نشان می‏‌دهد.

 

نتیجه‌گیری

اندازه‏‌گیری پذیرفتاری مغناطیسی سنگ‌های سازنده تودة گرانیتوییدی ظفرقند نشان می‏‌دهد که مقدار میانگین‌های پذیرفتاری مغناطیسی (برحسب µSI) برای گروه‏‌های سنگی بارز این توده نفوذی عبارتند از: گابروها (32536)، دیوریت‌ها (23768)، گرانودیوریت‌ها (18436)، گرانیت‏‌ها (8067) و تونالیت‌ها (68). پس گابروها دارای بیشترین و گرانیت‏‌ها دارای کمترین پذیرفتاری مغناطیسی هستند. مقدارهای بالای پذیرفتاری مغناطیسی نشان‌دهنده آنست که این تودة گرانیتوییدی، در گروه گرانیتوییدهای فرومغناطیس و هم‌تراز با گرانیتوییدهای نوع I جای می‏‌گیرد. ویژگی‌های سنگ‌نگاری و زمین‌شیمیایی نشان‌دهنده این است که این توده نفوذی از گرانیتوییدهای نوع I است.

برپایه مبانی روش فابریک مغناطیس و چگونگی تجزیه و تحلیل آنها، تودة گرانیتوییدی ظفرقند به 5 قلمرو و زیرقلمرو (قلمروهای A1، B1، 2، 3، 4 و 5) پهنه‌بندی شد. قلمروها و زیرقلمروهای A1، B1، 3 و 5 به‌صورت سیل یا جریان ماگمایی کم‌شیب جایگزین شده‏‌اند؛ اما قلمروهای 2 و 4 به‌صورت مناطق تغذیه‌کننده بوده‏‌اند. تجزیه و تحلیل نهایی داده‏‌ها نشان می‏‌دهد که تودة گرانیتوییدی ظفرقند هنگام دو مرحلة اصلی جایگزین شده است: نخست، سنگ‌های مافیک-حد واسط با ترکیب گابرو تا کوارتزدیوریت در راستای یک پهنه شمال‏‌باختری- جنوب‏‌خاوری جایگزین شده‏‌اند؛ سپس، ماگماهای جدایش‌یافته در اتاق ماگمایی بیشتر از بخش‏‌های حاشیه‏‌ای سنگ‌های مافیک-حد واسط به ترازهای بالاتر راه یافته و به شکل سیل یا جریان ماگمایی کم‌شیب گرانودیوریتی-گرانیتی جایگزین شده‏‌اند. بررسی‏‌های صحرایی و سنگ‏‌شناسی نیز درستی این پدیده را نشان می‏‌دهند. ازاین‌رو، تودة ظفرقند در هنگام یک سازوکار دو مرحله‏‌ای جایگزین شده است که عبارتند از: (1) جایگزینی توده‏‌های گابرویی تا کوارتزدیوریتی؛ (2) جایگزینی توده‏‌های گرانودیوریتی تا گرانیتی. حضور گستردة انکلاوهای میکروگرانولار مافیک و دایک‌های مافیک گسیخته‌شده، در مرز میان این دو گروه سنگی، درستی این پهنه‌بندی را نشان می‏‌دهند.

رفتار راستگرد گسل قم- زفره، ماربین-رنگان و گسل‌های دیگر وابسته به آن توانسته است فضای خوبی برای جایگزینی تودة گرانیتوییدی ظفرقند و توده‏‌های نفوذی همجوار دیگر (مانند: توده دیوریتی دورجین) پدید آوزد. فضای باز پدیدآمده را می‌توان به‌صورت پیدایش یک پهنه کششی بازشونده (Pull apart basin) وابسته به رفتار سامانه گسلی قم-زفره توجیه و تفسیر کرد. هم‌راستابودن پهنه‏‌های تغذیه‌کنندة ماگمایی با گسل ماربین- رنگان درستی این نکته را نشان می‌دهد. دایک‌های آندزیتی فراوانی که از سنگ‌های آتشفشانی و آتشفشانی- رسوبی منطقه جنوب‏خاوری ظفرقند می‌گذرند و بیشتر دارای روند شمال‏‌باختری- جنوب‏خاوری هستند، گواه دیگری برای درستی این پیشنهاد هستند.

 

سپاس‌گزاری

در اینجا لازم است از ریاست محترم دانشگاه صنعتی‏‌ شاهرود، جناب آقای دکتر علی مرادزاده و معاونت محترم اداری و مالی، جناب آقای دکتر حبیب‏‌الله قاسمی (در بازة زمانی سال‏‌های 1385 تا 1388) که ما را در تجهیز آزمایشگاه ژئومغناطیس دانشکده علوم‏‌زمین دانشگاه صنعتی شاهرود یاری کردند صمیمانه سپاس‌گزاری می‌شود.

از همه‎ دست‌اندرکاران مجله وزین علمی پترولوژی دانشگاه اصفهان، به‏‌ویژه سرکار خانم فریبا هادیان، سپاس‌گزاری می‌کنیم. خانم هادیان صبورانه، با رویی‏‌خوش در همه مراحل ارسال، پاسخ به داوری مقاله و مکاتبات رایانه‏‌ای ما را راهنمایی‏‌ کردند، جا دارد مراتب سپاس و تشکر ویژه خود را نسبت به ایشان ابراز داریم، از خداوند متعال بزرگی و عزت روزافزون وی را خواستاریم.

از داوران عزیز و گرامی که نکته‌ها و پیشنهادهای ارزشمندی را برای بهبود علمی و ادبی این مقاله یادآور شدند صمیمانه سپاس‌گزاری می‏‌کنیم.

از آقای دکتر حبیب علیمحمدیان، مسئول آزمایشگاه مغناطیس و محیط دیرین سازمان زمین‏‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور و همچنین، خانم دکتر مریم شیبی که با راهنمایی‏‌های ارزشمند خود ما را در به‌بارنشستن این پژوهش و بهبود متن مقاله یاری کردند، سپاسگزاری می‏‌کنیم.

از آقای عبدالله گوانجی که با خودروی‏‌شخصی خود، بارها ما را در انجام بررسی‌های صحرایی و مغزه‏‌گیری همراهی و یاری کردند و زمینه را برای پوشش‏‌دادن یک شبکه نمونه‏‌برداری منسجم، متراکم و کامل روی توده گرانیتوییدی ظفرقند فراهم کردند، سپاسگزاری می‏‌کنیم.

گفتنی است که آزمایشگاه نامبرده تنها آزمایشگاه تحقیقاتی در سطح دانشگاه‏‌های کشور است که به‏‌طور جدی در زمینه بررسی فابریک‏‌های مغناطیسی سنگ‌ها فعالیت دارد و به دانشگاه‏‌های دیگر (مانند دانشگاه تهران، دانشگاه بیرجند و دانشگاه هرمزگان) نیز در زمینه‏‌های مرتبط کمک کرده است. همچنین، این آزمایشگاه با آزمایشگاه مغناطیس و محیط دیرین سازمان زمین‏‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور همکاری علمی نزدیکی دارد و از توانایی‏‌های متقابل یکدیگر بهره‏‌مند می‏‌شوند.

بررسی و اندازه‏‌گیری فابریک‏‌ها یا پارامترهای مغناطیسی یا به عبارت کلی روش AMS توانایی آن را دارد که در شاخه‏‌های گوناگون علوم‏‌زمین (مانند سنگ‌شناسی، زمین‏‌شناسی اقتصادی، زمین‏‌شناسی ساختمانی، زمین‏‌شناسی ‏‌زیست‏‌محیطی، چینه‏‌شناسی‏‌مغناطیسی، رسوب‏‌شناسی) و همچنین، در زمینه علوم کشاورزی (مانند خاک‏‌شناسی) و نیز در زمینه اکتشافات معدنی و نفتی نیز کارآمد باشد. ازاین‌رو، این روش‌ها نیازمند توجه بیشتر و جدی‌تری هستند.

Alavi, M. (1994) Tectonic of the Zagros orogenic belt of Iran: new data and interpretations. Tectonophysics 229: 211–238.
Amidi, S. M. (1975) Investigation on stratigraphy, petrology and geochemistry of magmatic rocks of Natanz – Nain – Surk region (Central Iran). PhD thesis. Science and medical university of Grenoble, France (in France)
Amini, B. and Amini, R. (without year of publication) Geological map of Kajan 1:100000. Geological Survey of Iran, Tehran, Iran.
Aslani, A. and Shekari, S. (2015) New analysis on the emplacement of Alvand granitoid, using the relationship between the dipping angle of magnetic lineation, foliation and their numerical magnitude. Scientific Quarterly Journal of Geosciences 25(98): 137-146 (in Persian).
Aslani, A., Alimohammadian, H., Ghalamghash, J. and Nazari, H. (2015) Microstructural investigation of southern Alvand batholith using anisotropy of magnetic susceptibility (AMS). Scientific Quarterly Journal of Geosciences 24(94) 137-146 (in Persian).
Badallo, S. (2012) Investigation on the emplacement mechanism of the Gol - e- Zarde granitoidic pluton (north of Aligoudarz) by AMS method. MSc thesis, Shahrood University of Technology, Shahrood, Iran (in Persian).
Badllou, S., Sadeghian, M., Shebi, M., Ramazani Omali, R. and Shekari, S. (2010) Investigation of variations of anisotropy of magnetic susceptibility in Gol-E -  Zard pluton, NW Aligodarz. 29th Symposium of Geosciences, Tehran (in Persian).
Bouchez, J. L. (1997) Granite is never isotropic: an introduction to AMS studies in granitic rocks. In: Granite: from segregation of melt to emplacement fabrics (Eds. Bouchez, J. L., Hutton, D. H. W. and Stephens, W. E.) 95-112. Kluver, Dordrecht.
Bouchez, J. L., Delas, C., Gleizes, G. and Ne´de´lec, A. (1992) Submagmatic microfractures in granites. Geology 20: 35-38.
Chekany, M., Sadeghian, M., Alimohammadian, H. and Shekari, S. (2013) Magnetic mineralogy of Mafic-intermediate dikes cut Delbar metamorphic- igneous complex, Biarjmand. 16th Symposium of Geological Society of Iran, Shiraz (in Persian).
Ferre, E. C., Bordarier, C. and Marsh, J. S. (2002) Magma flow inferred from AMS fabrics in a layered mafic sill, Insizwa, South Africa. Tectonophysics 354: 1-23.
Gavanji, N. (2010) Investigation on the emplacement mechanism of the south of Zafarghand (Ardestan) granitoidic pluton by AMS method. MSc thesis, Shahrood University of Technology, Shahrood, Iran (in Persian).
Gavanji, N., Sadeghian, M., Ghasemi, H. and Ramazani Omali, R. (2009) Determination of emplacement mechanism of Avanj granitoidic pluton (SE of Ardestan) by Anisotropy of magnetic susceptibility (AMS) method. 3th speciality Symposium of Payam Nour University, Esfahan, Iran (in Persian).
Ghaffari, M. (2010) Petrology and geochemistry of Zafarghand granitoidic pluton (SE Ardestan). MSc thesis, Shahrood University of Technology, Shahrood, Iran (in Persian).
Ghalamghash, J. (2002) Petrology and emplacement of Urumieh-Oshnavieh plutons. PhD thesis, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran (in Persian).
Hamidi, M., Mirzaei Suzani, M., Sadeghian, M. and Alimohammadian, A. (2013) Magnetic fabric and mode of emplacement of Hassan-Robat granitoid. 32nd and the 1st International Geosciences Congress (Basic Geology – Mashhad), Pluton (in Persian).
Hibbard, M. J. (1987) Deformation of incompletely crystallized magma system, granite gneisses and their tectonic implications. Journal of Geology 95: 543-561.
Horsman, E., Tikoff, B. and Morgan, S. (2005) Emplacement-related fabric and multiple sheets in the Maiden Creek sill, Henry Mountains, Utah, USA. Journal of Structural Geology 27: 1426-1444.
Khalatbari Jafari, M. and Alaei Mehabadi, S (Without year of publication) Geological map of Natanz 1:100000. Geological Survey of Iran, Tehran, Iran.
Latifi, R. (2000) Study of geology, petrology, petrography and geochemistry of intrusions in southern and northern West Zafarghandi. MSc thesis, University of Isfahan, Isfahan, Iran (in Persian).
Mardani, M., Sadeghian, M., Shekari, S., Badllou, S. (2010) Investigation of variations of anisotropy of magnetic susceptibility in Azna granitid pluton. 29th Symposium of Geosciences, Tehran (in Persian).
Martín-Hernández, F. C., Luneburg, C., Aubourg, M. and Jackson, M. (2004) Magnetic fabric: methods and applications. Geological Society of London, London.
McBirney, A. R. and Murase, T. (1984) Rheological properties of magmas. Annual Review of Earth and Planetary Sciences 12: 337-357.
Mirzaei Suzani, M., Mohajjel Kafshdouz, M., Alimohammadian, A., Hamidi, M., Alizadeh Sabouri, F. (2013) Surveying of Magnetic Parameters and petrofabric of Northern Alvand Pluton. 32nd and the 1st International Geosciences Congress (Basic Geology – Mashhad) (in Persian).
Mohajjel, M. and Proohan, N. (2005) Geometry and kinematics of the Qom-Zefreh Fault system and its significance in transpression tectonics. Scientific Quarterly Journal of Geoscience 56: 72-83 (in Persian).
Mohammadi. M., Sadeghian, M., Sheibi. M. and Shekari, S. (2015) Recognation of structural parameters of shear zones by using of magnetic parameters (in the light of AMS). 19th symposium of geological society of Iran and 9th Natiomal Symposium of Payam Nour, Tehran, Iran (in Persian).
Paterson, S. R., Vernon, R. H. and Toshiba, O. T. (1989) A reviews for the identification of magmatic and tectonic foliations in granitoids. Journal of Structural Geology 2(3): 349-363.
Radfar, J. (1998) Geological map of Ardestan 1:100000. Geological Survey of Iran, Tehran, Iran.
Radfar, J. (without year of publication) Geological map of Kashan 1:100000. Geological Survey of Iran, Tehran, Iran.
Radfar, J. (without year of publication) Geological map of Kashan 1:250000. Geological Survey of Iran, Tehran, Iran.
Sadat Razavi, R., Sadeghian, M., Ghasemi, H. and Shekari, S. (2010) Investigation of magma flow (or distribution) in andesibasaltic dike by using of AMS method (case study: north of Davarzan), 4th National Symposium of Payam Nour university, Mashhad, Iran (in Persian).
Sadeghian, M. (2004) Magmatism, metallogeny and emplacement mechanism of Zahedan granitoid pluton. PhD thesis, University of Tehran, Tehran, Iran (in Persian).
Sadeghian, M. and Ghaffary, M. (2011) The petrogenesis of Zafarghand granitoid pluton (SE of Ardestan). Petrology 2(6): 47-70 (in Persian).
Sadeghian, M. and Shekari, S. (2013) The investigation of anisotropy of magnetic susceptibility (AMS) and the emplacement mechanism of Darreh Bagh granitoid pluton (NW Aligoudarz). Petrology 4(15): 55-76 (in Persian).
Sadeghian, M. and Shekari, S. (2015) Petrogenesis & tectonic setting of Darreh Bagh granitoid pluton (NW Aligoodarz). Scientific Quarterly Journal of Geosciences 25(97): 407-420 (in Persian).
Sadeghian, M., Bouchez, J. L., Nédélec, A., Siqueira, R. and Valizadeh, M. V. (2005) The granite pluton of Zahedan (SE Iran): a petrological and magnetic fabric study of a syntectonic sill emplaced in a transtensional setting. Journal of Asian Earth Sciences 25: 301–327.
Sadeghian, M., Gavanji, N. and Shekari, S. (2014) Investigation of variations of anisotropy of magnetic susceptibility (AMS) in Zafarghand granitoid pluton (SE Ardestan). Petrology 4(14): 65-78 (in Persian).
Sadeghian, M., Sheibi, M. and Badallo, S. (2014) The emplacement mechanism of the Gol - e- Zard granitodic pluton, north of Aligoudarz, west of Iran, by of AMS method. Scientific Quarterly Journal of Geosciences 23(92): 129-142 (in Persian).
Saki, S. and Sadeghian, M. (2014) The Emplacement mechanism of Bouin-Miandasht granitoid pluton (Sanandaj- Sirjan zone, West Iran): An application of AMS method. Journal of Tethys 2(4): 327–346.
Saki, S., Sadeghian, M. and Ghasemi, H. (2015) Interpretation of magnetic fabrics based on variations of anisotropy of magnetic susceptibility (AMS) in Bouin-Miandasht granitoid pluton. Scientific Quarterly Journal of Geosciences 25(98): 385-394 (in Persian).
Sheibi, M. (2009) Petrology, geochemistry and emplacement mechanism of granitoid batholith of Shir- Kuh (SW-Yazd). PhD thesis, University of Tehran, Tehran, Iran (in Persian).
Sheibi, M. and Majidi, P. (2015) Emplacement mechanism of the Challu granitoidic pluton using magnetic fabric method, southern Damghan. Scientific Quarterly Journal of Geosciences 24(96): 87-98 (in Persian).
Sheibi, M. and Pooralizadeh Moghadam, M. (2015) Emplacement mechanism of the Panj - Kuh granitoid pluton using magnetic fabric method. Scientific Quarterly Journal of Geosciences 24(96): 117-128 (in Persian).
Sheibi, M., Mirnejad, H. and Pooralizadeh Moghadam, M. (2016) Magnetic susceptibility anisotropy as a predictive exploration tool of metasomatic Iron oxide deposits: Example from the Panj - Kuh iron ore body, NE Iran. Ore geology reviews 71-1: 612-628.
Shekari, S. (2012) Investigation of the emplacement mechanism of Darreh Bagh granitoidic pluton (NW Aligudarz) by using anisotropy of magnetic susceptibility (AMS) method. MSc thesis, Shahrood University of Technology, Shahrood, Iran (in Persian).
Shekari, S., Sadeghian, M., Ramazani Omali, R. and Shebi, M. (2010) Investigation of relation between anisotropy of magnetic susceptibility and lithological composition in Darreh-Bagh granitoid pluton. 29th Symposium of Geosciences, Tehran (in Persian).
Tarling, D. H. and Hrouda, F. (1993) The magnetic anisotropy of rocks. Chapman & Hall, London.
Zahedi, M. and Amidi, S. M. (1975) Geological map of Kashan 1:250000. Geological Surevy and Minning Exploration of Iran, Iran.