نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
گروه علومزمین، دانشکده علومطبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The Alamdar rhyolite has been cropped out at the highest top of Mishow Mountain Ranges (i.e. Alamdar top), east of Tasouj. Considering that the rhyolite has been intruded the Kahar Formation, its Precambrian age is more probable. The constituent minerals are quartz, K-feldspar and rare plagioclase characterizing by crystalline to hyalo-crystalline, microlitic porphyric, perthitic, hyalo porphyric and flow textures. Magmatic series of the rocks are high K calc-alkaline and shoshonite. In the view of Al-index, they are peraluminous. The investigated rocks have been classified as A-type (A2 subgroup) granitoids. REE diagrams show high enrichment of LREE relative to HREE and MREE. Spider diagrams have positive anamolies of K, Nd, Rb and negative anomalies of Ta, Nb, and Ti indicating their likely crustal source generation. On the basis of discrimination diagrams they are formed related to Post-COLG tectonic setting. Extensional regimes following to continental collision between Northern lands with Gondwanian terrains during Ediacaran has been caused decompression melting of continental crust and the Alamdar rhyolite has been originated at the Mishow collisional zone.
کلیدواژهها [English]
پوستة ایران زمین از پرکامبرین تا کنون رویدادهای زمینساختی فراوانی را پشتسر گذاشته است؛ دگرگونیهای گوناگون، گسلش و چینخوردگیها با روندهای مختلف در دورانهای گوناگون زمینشناسی نشاندهندة این نکته هستند. ریولیتهای پرکامبرین ایران، بیشتر در ارتباط با شکستگیهای ژرف پوستة ایرانزمین و پیامد فاز کششی پس از کوهزایی کاتانگایی هستند. این سنگها همارز بیرونی تودههای نفوذی گرانیتی مانند دوران هستند (Valizadeh and Esmaeili, 1994). ترکیب شیمیایی قلیایی در همة سنگهای آتشفشانی یادشده چهبسا نشاندهندة کافتهای درون قارهای در پوستة کراتونی ایران است. ساختمان زمینشناسی آذربایجان هرچند بیشتر از فاز کوهزایی آلپی در دوران سوم متأثر بوده است، اما در پرکامبرین و دوران دوم نیز این ناحیه دچار حرکتهای زمینساختی فراوانی شده است. حرکتهای پرکامبرین بالایی، بالازدگی مهمی را در آذربایجان پدید آورده و بهطور محلی در چندین نقطه از آن، دگرشیبیهای زاویهدار را پدید آوردهاند (Eftekharnejad, 1975). ریولیت بررسیشده در بلندیهای میشو و قلة کوه علمدار به شکل دایک درون سازند کهر تزریق شده است و گاه به شکل گدازه رخنمون دارد.
Stӧcklin و Rutner (1964) گرانیت دوران را از تیپ گرانیت پرکامبرین دانستهاند. گرانیت دوران و گرانیتهای همارز آن در مرز فعال قارهای و هنگام فرورانش پوستة اقیانوسی پروتوتتیس به زیر حاشیه شمالی گندوانا (که ایران هم بخشی از آن بوده است) پدید آمدهاند (Hassanzadeh et al., 2008; Ramezani and Tucker, 2006). ماگمای سازندة گرانیت دوران سابآلکالن بوده است و از دیدگاه زمینساختی در خانوادة گرانیتوییدهای غیرکوهزایی و نوع A2 جای گرفته است (Valizadeh and Esmaeili, 1994). Eftekharnejad (b1980) ریولیتهای بررسیشده در کوههای میشو را همارز گرانیت دوران و ریولیت مهاباد دانسته است. همانند ریولیتهای مهاباد، ریولیتهای میشو نیز بیشتر از ریولیت و بخشی نیز از توف ریولیتی با رنگ خاکستری روشن تا سبز روشن ساخته شدهاند. همچنین، رگچههای فراوانی از اکسید آهن شکستگیهای توف را فراگرفتهاند. تا کنون بررسی زمینشناسی و سنگشناسی روی تودههای ریولیتی کوه علمدار در خاور تسوج (شمالباختری ایران) انجام نشده است. Ahankub و همکاران (2014) با بررسی سنگهای گرانیتوییدی و گابرویی میشو نشان دادند که سنگهای گابرویی با سرشت تولهایتی، در ارتباط با فازهای کششی درون پوستة اقیانوسی و در دونین بالایی- کربونیفر زیرین پدید آمدهاند و سنگهای گرانیتوییدی تیپ A2 پیامد فعالیتهای زمینساختی کششی پس از برخورد قارهای هستند و به بستهشدن اقیانوس پالئوتتیس در پایان پرمین وابستگی دارند. Shahzeidi و Moayyed (2016) نیز با بررسیهای سنسنجی Rb-Sr و Pb-Pb سنگ کل روی گرانیتوییدهای تیپ S و I در میشو بهترتیب سن نزدیک به 530 و 510 میلیون سال پیش را بهدست آوردهاند و پیدایش این سنگها را پیامد برخورد قارهای البرز و صفحة عربستان، بهدنبال فرورانش و بستهشدن اقیانوس پروتوتتیس (فاز کوهزایی کاتانگایی) دانستهاند. در این بررسی، رابطة صحرایی، سنگنگاری، سنگشناسی و زمینشیمیایی سنگهای ریولیتی میشو بررسی شدهاند. بررسی ویژگیهای این سنگها در آشکارشدن ویژگیهای سنگشناسی و وضعیت زمینشناختی پوستة قارهای آذربایجان در شمالباختری ایران تاثیر بهسزایی خواهد داشت.
روش انجام پژوهش
بررسیهای سنگنگاری برپایة 50 نمونه مقطع میکروسکوپی از سنگهای نمونهبرداریشده انجام شد. برپایة بررسیهای سنگشناسی و میکروسکوپی، شمار 12 نمونه سنگی سالم و کمتر دگرسانشده از سنگهای آتشفشانی ریولیتی برگزیده و برای تجزیة شیمیایی عنصرهای اصلی، فرعی و کمیاب به روش ICP-MS به شرکتALS Chemex (کشور کانادا) فرستاده شدند (جدول 1).
زمینشناسی عمومی
منطقه بررسیشده در بخش مرکزی رشته کوههای میشو در قلة علمدار جای دارد. این منطقه برپایة ردهبندیهای گوناگون در پهنههای زمینساختی مختلف ایران مرکزی (Stӧcklin and Rutner, 1964) و البرز باختری- آذربایجان (Nabavi, 1976; Eftekharnejad, 1980a; Alavi et al., 1997) جای گرفته است (شکل 1).
شکل 1- جایگاه ریولیت علمدار در خاور تسوج در ردهبندی واحدهای زمینساختی- رسوبی ایران برپایة ردهبندی Stӧcklin و Rutner (1964)
از دیدگاه ساختمانی، کوههای میشو با دو گسل شمالی و جنوبی میشو فراگرفته شده است (Behyari et al., 2015). این گسلها با روند خاوری- باختری در ادامه باختری گسل تبریز با روند WNW-ENE جای گرفتهاند. گمان میرود در فاصلة دورتر، دنبالة باختری این گسلها پس از گذشتن از خوی بهسوی ماکو و از آنجا به آرارات در ترکیه برسد (Nabavi, 1976). هستة مرکزی کوههای میشو از برونزد سنگهای کهن پرکامبرین، به نام سازند کهر با ستبرای بسیار، ساخته شده است. برپایة رخسارة رسوبی، پهنة رسوبی پرکامبرین حوضهای ژرف و دریایی بوده است (Eftekharnejad et al., 1995). در پی چینخوردگی کاتانگایی و یا آسینتیک، نهشتههای سازند کهر چین خورده و تا رخسارة شیستهای سبز دگرگون شدهاند (Eftekharnejad et al., 1995).
زمینشناسی صحرایی
کهنترین نهشتههای دیدهشده در این محدوده سازند کهر به رنگ عمومی سبز تیره تا سبز خاکستری و وابسته به پرکامبرین است (شکل 2). ستبرای سازند کهر در کوههای میشو به بیش از 1000 متر میرسد. سنگشناسی سازند کهر در منطقة بررسیشده بیشتر بهصورت شیست و شیلهای میکادار، به مقداری کم دولومیت استروماتولیتدار، ماسهسنگ بسیار دانهریز و میانلایههایی از آهک تیره رنگ بلورین و چرتدار است. این نهشتهها در پی دگرگونی تا رخساره شیست سبز و اسلیت تغییر یافتهاند. مرز زیرین سازند کهر در منطقه شناختهشده نیست، اما مرز بالایی آن با دگرشیبی احتمالی با دولومیتهای چرتدار و استرماتولیتدار وابسته به سازند سلطانیه پوشیده شده است.
شکل 2- نقشة زمینشناسی خاور تسوج برگرفته از نقشة زمینشناسی1:100000 مرند (Eftekharnejad et al., 1995)
بررسی سازند سلطانیه در این منطقه نشان میدهد که ریولیتهای یادشده هیچ تاثیری بر این سازند نداشته و آنرا قطع نکردهاند. سنگهای ریولیتی بهصورت گدازه و تودههای گنبدیشکل کوچک درون سازند کهر دیده میشوند (شکلهای 3- A تا 3- C). این سنگها گاه بهصورت توف ریولیتی دیده میشوند. کانی کوارتز در نمونة دستی با چشم نامسلح نیز شناسایی میشود. بافت این سنگها پورفیری با زمینة میکرولیتی تا شیشهای است. نمونههای سالم و دگرساننشدة ریولیت به رنگ خاکستری روشن هستند. نمونههای دگرسانشده به رنگ کرمی مایل به زرد اخرایی دیده میشوند. دایکهای دیابازی نیز در چند جا سازند کهر را گسستهاند. این سازند بهعلت تحمل چندین فاز کوهزایی کاملاً چین خورده و بسیار خرد شده است (شکل 3- C).
شکل 3- A) تناوب روانههای ریولیتی علمدار و سازند کهر در شهرستان تسوج (دید رو به جنوب)؛ B) برونزد ریولیتهای علمدار (دید رو به جنوب)؛ C) همبری میان سازند کهر و ریولیتهای علمدار (دید رو به جنوب)
سنگنگاری ریولیتهای علمدار
کوارتز، پتاسیمفلدسپار و اندکی پلاژیوکلاز و بیوتیت از کانیهای سازندة این سنگها هستند. بافت بیشتر این سنگها پورفیری و میکرولیتی پورفیری است و میکرولیتهای پتاسیمفلدسپار و میکروکریستالهای کوارتز بخش مهمی از خمیرة این سنگها را دربرمیگیرد (شکلهای 4- A تا 4- D). در این سنگها، لایهبندی جریانی دیده میشود که در آن، لایههایی از شیشه و لایههایی از کریستالها از یکدیگر شناسایی میشوند (شکلهای 4- A و 4- C). پیدایش لایهبندی جریانی در گدازههای منطقه را چهبسا بتوان پیامد جدایش مواد فرار دانست؛ بدینگونهکه در برخی لایهها، مواد فرار کم، گرانروی بیشتر و سرعت انتشار و هستهبندی بسیار بوده و شیشه ساخته شده است و در لایههایی که مواد فرار بسیار بودهاند، کریستالها متبلور شدهاند.
کوارتز مهمترین و فراوانترین کانی سازندة این سنگهاست و 30 تا 50 درصد حجمی آنها را فراگرفته است. این کانی بهصورت بلورهای ریز تا متوسط (تا 3 میلیمتر) نیمهشکلدار در این سنگها پدید آمده است (شکلهای 4- A تا 4- D). بیشتر درشت بلورهای کوارتز خوردگی خلیجیشکل و شکستگی دارند (شکلهای 4- D تا 4- E). خوردگیهای خلیجی بیشتر با شیشه پر شدهاند. حبابهای گاز در بخشهای خاصی از سطح بلور، سازوکار انحلال را آسانتر میکنند؛ زیرا در پیرامون این مناطق، سیال حرکت متلاطمی دارد و ازاینرو، انحلال پرشتاب و مداوم در محل همبری حباب با سطح بلور را بهدنبال دارد (Donaldson and Henderson, 1988). کوارتز ریزدانه در خمیرة سنگ بهصورت بیشکل فضای میان کانیهای دیگر را پر کرده است. در این ریولیتها بخشی از خمیره شیشهای است و تبلور دوباره پیدا کرده است و کوارتزهای ثانویه در آن پدید آمدهاند (شکل 4- C). پتاسیمفلدسپار نزدیک به 30 تا40 درصد مودال سنگ را دربر میگیرد. میکرولیتهای پتاسیمفلدسپار بخش مهمی از خمیرة سنگ را دربر میگیرند (شکلهای 4- A تا 4- C). برپایة ویژگی نوری آن با خاموشی ابری، نوع پتاسیمفلدسپار که بیشکل تا نیمهشکلدار و درشتبلور (تا 5 میلیمتر) هستند، ارتوز شناسایی شد. این کانی در برخی نمونهها با بافت پرتیتی (شکل 4- B) و ماکل کارلسباد شناخته میشود. در بافت جریانی فنوکریستهای کشیدة فلدسپار در زمینة میکرولیتی به حالت جهتیافته دیده میشوند و هنگامیکه به درشتبلورها میرسند آنها را بهصورت چرخشی دور میزنند (شکل 4- A). بافت پرتیتی نشاندهندة تبلور همگن فلدسپار در بالای منحنی سولووس است (تبلور هیپرسولووس). در زیر این منحنی دو فلدسپار از هم جدا میشوند (Bowen and Tuttle, 1950). دیدن این بافت در سنگ، نشاندهندة کمبودن فشار بخار آب در ماگمای سازندة این ریولیتهاست. در پی پدیدههای کائولینیتیشدن و سریسیتیشدن در برخی بخشها، کانیهای پتاسیمفلدسپار چهرة کدر و ابری پیدا کردهاند. برخی بلورهای درشت پتاسیمفلدسپار میانبارهایی از گلبولهای شیشهای و همانندِ زمینة سنگ دارند. این پدیده چهبسا پیامد تبلور و هستهبندی پرشتابِ بلورهای درشت است. در برخی نمونهها، پلاژیوکلاز کانی فرعی است و در اندازة میانگین کمتر از mm1 و با ماکل پلیسینتتیک و ساختمان منطقهای شناسایی میشود (شکل 4- A). چهبسا پیدایش ساخت منطقهای در پلاژیوکلازها پیامد نبود تعادل کامل در هنگام تبلور است. این وضعیت بیشتر در هنگام فورانهای آتشفشانی روی میدهد. همچنین، حالت منطقهبندی میتواند در پی تغییر فشار بخارآب و یا بهدنبال تغییر ترکیب شیمیایی ماگما در پی آلایش و ذوب پدید میآید (Di et al., 2003). در برخی مقطعها، پلاژیوکلاز تجزیه و با کائولن و سریسیت جایگزین شده است. بیوتیت بهصورت کانی فرعی و در مقدارهای کمابیش کم و به اندازههای mm25/0 تا mm1 در خمیرة این سنگها دیده میشود. در پی فرایند اکسیداسیون هنگام فوران ماگما، بیشتر بیوتیتها با اکسیبیوتیت جایگزین شدهاند. برخی بلورهای بیوتیت به مجموعه کانیهای موسکوویت، کانیهای تیره و کلریت تجزیه شدهاند. زیرکن و کانیهای تیره از فازهای فرعی مهم در این سنگها هستند. در برخی نمونهها، کانیهای تیره همروند با راستای جریان به صف شدهاند. بهدنبال دگرسانی کانی بیوتیت، گاه کانیهای تیره بهصورت ثانویه و پراکنده در زمینة سنگ و نیز در راستای شکستگیها و درزهها دیده میشوند.
A |
B |
D |
C |
شکل 4- تصویرهای میکروسکوپی (در XPL) از ریولیت علمدار (خاور تسوج): A) بافت جریانی؛ B) پتاسیمفلدسپار پرتیتی؛ C) خمیرة دوباره تبلوریافته همراه با چرخش اولیه به گِرد فنوکریستال پلاژیوکلاز؛ D) خوردگی خلیجیشکل در فنوکریستال کوارتز و تجمع هماتیت در زمینة سنگ (نام اختصاری کانیها برپایة Kretz (1983) است)
بحث
در این بخش برپایة دادههای تجزیة شیمیایی و با بررسی رفتارهای زمینشیمیایی عنصرهای اصلی، فرعی و کمیاب در نمودارهای زمینشیمیایی، ویژگیهای سنگشناسی، ترکیب ماگمای سازنده، نوع ماگما و روند تغییر و تحول ماگمای اولیه در سنگهای آتشفشانی و نیمهآتشفشانی منطقه شناسایی شد. دادههای تجزیة شیمیایی عنصرهای اصلی و فرعی در جدول 1 آورده شدهاند. برپایة اینکه در سنگهای آذرین، بهویژه در پی دگرسانی، نسبت Fe2O3/FeO افزایش مییابد؛ ازاینرو، برای تصحیح این مقدارها، روش Irvine و Baragar (1971) و نمودار Le Matire (1976) بهکار برده شد.
در نمونههای ریولیتی بررسیشده، مقدار SiO2 از 6/69 تا 1/87 درصد وزنی و Al2O3 از 0/6 تا 6/13 درصد وزنی متغیر است. Al2O3 به ساختمان کانیهای آلومینیمدار (مانند: پلاژیوکلاز، ارتوز و بیوتیت) افزوده میشود. K2O در ریولیتها از 97/0 تا 2/10 درصد وزنی است. پتاسیم در ساختمان پتاسیمفلدسپار، پلاژیوکلاز و بیوتیت شرکت دارد. مقدار Na2O در ریولیتها کمتر از 1/0 تا 9/1 درصد وزنی است. مقدار Na2O با کانیهای پلاژیوکلاز کنترل میشود. مقدار CaO از 04/0 تا 12/0 درصد وزنی در تغییر است. مقدارFe2O3 و TiO2 بهترتیب در ریولیتها از 66/0 تا 99/2 درصد وزنی و 08/0 تا 15/0 درصد وزنی است. Fe2O3 در ساختمان کانیهای تیره و بیوتیت جای گرفته است. ویژگیهای شیمیایی و شعاع اتمی Ti همانند آهن است و از اینرو، میتواند در ساختمان کانیهای آهندار (مانند: بیوتیت) شرکت کند. مقدار MgO در ریولیتها از 04/0 تا 49/0 درصد وزنی در نوسان است. میزان این اکسید در سنگهای بررسیشده با کانیهای تیره و بیوتیت کنترل میشود. مقدار MnO در ریولیتها کمتر از 01/0 تا 10/0 درصد وزنی در تغییر است. Mn بیشتر به ساختمان کانیهای آهندار افزوده میشود. مقدار P2O5 در ریولیتها کمتر از 01/0 تا 03/0 درصد وزنی است و مقدار آن معمولاً با کانی آپاتیت کنترل میشود.
جدول 1- دادههای تجزیة شیمیایی 12 نمونه از سنگهای ریولیتی علمدار (خاور تسوج) به روش ICP-MS (عنصرهای اصلی برپایة wt% و عنصرهای فرعی و کمیاب برپایة ppm؛ *: مقدارهای آهن کل برپایة روش Irvine و Baragar (1971) بهدست آمدهاند)
1-1 |
1-2 |
1-3 |
1-10 |
2-3 |
6-1 |
6-7 |
M-1 |
M-2 |
M-3 |
M-4 |
M-5 |
Sample No. |
73 |
73 |
74.8 |
87.1 |
76.9 |
74.8 |
69.6 |
72.68 |
70.96 |
73.99 |
69.84 |
71.98 |
SiO2 |
0.12 |
0.13 |
0.13 |
0.80 |
0.12 |
0.11 |
0.15 |
0.12 |
0.14 |
0.11 |
0.15 |
0.13 |
TiO2 |
11.0 |
12.1 |
12.7 |
6.00 |
10.6 |
11.1 |
13.6 |
11.84 |
12.79 |
11.68 |
12.56 |
11.95 |
Al2O3 |
1.01 |
1.35 |
0.71 |
0.99 |
1.38 |
1.44 |
0.66 |
1.24 |
1.78 |
1.44 |
1.59 |
1.28 |
Fe2O3(t)* |
0.02 |
0.10 |
0.02 |
0.01 |
0.05 |
0.03 |
0.02 |
0.03 |
0.12 |
0.06 |
0.24 |
0.11 |
MnO |
0.04 |
0.49 |
0.08 |
0.16 |
0.13 |
0.04 |
0.18 |
0.18 |
0.44 |
0.12 |
0.58 |
0.39 |
MgO |
0.05 |
0.12 |
0.04 |
0.07 |
0.11 |
0.04 |
0.04 |
0.12 |
0.17 |
0.11 |
0.21 |
0.14 |
CaO |
0.1 |
1.8 |
0.1 |
1.95 |
0.1 |
0.1 |
0.1 |
0.14 |
1.14 |
0.26 |
1.68 |
0.98 |
Na2O |
9.94 |
4.77 |
10.2 |
1 |
9.04 |
9.73 |
10.8 |
9.81 |
7.48 |
8.42 |
10.24 |
9.34 |
K2O |
0.02 |
0.03 |
0.02 |
0.01 |
0.04 |
0.01 |
0.02 |
0.02 |
0.04 |
0.02 |
0.08 |
0.06 |
P2O5 |
0.63 |
2.13 |
0.72 |
0.74 |
0.75 |
0.72 |
1.09 |
1.74 |
1.68 |
1.62 |
0.86 |
1.62 |
LOI |
96.63 |
98.73 |
99.52 |
98.83 |
99.22 |
98.12 |
96.14 |
98.86 |
98.16 |
98.91 |
99.37 |
98.96 |
Sum |
5.6 |
8 |
7.6 |
2.4 |
10.5 |
5 |
12.3 |
5.8 |
11.4 |
5.2 |
12.8 |
11.1 |
Sm |
0.44 |
0.8 |
0.26 |
0.63 |
0.72 |
0.32 |
0.54 |
0.42 |
0.52 |
0.41 |
0.57 |
0.48 |
Eu |
6.52 |
6.35 |
5.89 |
3.2 |
11.9 |
4.47 |
7.97 |
6.62 |
7.94 |
6.12 |
8.12 |
6.98 |
Gd |
1.24 |
0.94 |
0.92 |
0.67 |
1.84 |
0.79 |
1.07 |
1.31 |
1.26 |
0.98 |
1.09 |
1.14 |
Tb |
7.77 |
5.32 |
5.4 |
4.3 |
9.81 |
5.19 |
5.65 |
7.84 |
5.69 |
7.62 |
5.72 |
5.44 |
Dy |
1.72 |
1.14 |
1.2 |
0.89 |
2 |
1.22 |
1.27 |
1.77 |
1.36 |
1.82 |
1.28 |
1.31 |
Ho |
5.13 |
3.39 |
3.85 |
2.47 |
5.24 |
3.86 |
3.92 |
5.24 |
4.01 |
5.38 |
3.98 |
4.12 |
Er |
0.83 |
0.5 |
0.66 |
0.35 |
0.75 |
0.66 |
0.67 |
0.85 |
0.71 |
0.86 |
0.68 |
0.69 |
Tm |
5.3 |
3.4 |
4.5 |
2.1 |
4.6 |
4.6 |
4.7 |
5.28 |
3.68 |
4.88 |
4.71 |
4.12 |
Yb |
0.8 |
0.52 |
0.71 |
0.28 |
0.73 |
0.73 |
0.76 |
0.81 |
0.77 |
0.84 |
0.79 |
0.74 |
Lu |
40 |
30 |
30 |
20 |
60 |
30 |
30 |
42 |
33 |
40 |
32 |
35 |
Y |
0.8 |
1.2 |
0.9 |
0.9 |
0.8 |
0.9 |
1.6 |
0.9 |
1.4 |
0.8 |
1.8 |
1.1 |
Cs |
1 |
0.7 |
1.1 |
0.5 |
0.8 |
1 |
1.2 |
0.98 |
1.12 |
1.02 |
1.28 |
1.08 |
Ta |
6 |
6 |
6 |
2 |
5 |
6 |
7 |
6 |
8 |
5 |
8 |
7 |
Hf |
2 |
2 |
2 |
2 |
2 |
2 |
2 |
1 |
2 |
2 |
3 |
2 |
W |
21 |
10 |
13 |
18 |
16 |
13 |
16 |
20 |
19 |
18 |
18 |
21 |
Cu |
15 |
19 |
19 |
7 |
10 |
14 |
30 |
20 |
26 |
18 |
29 |
24 |
Ga |
1 |
1 |
1 |
1 |
1 |
1 |
1 |
1 |
1 |
1 |
2 |
1 |
Ag |
14 |
9 |
8 |
11 |
13 |
5 |
8 |
13 |
17 |
15 |
9 |
14 |
V |
5.19 |
3.95 |
5.68 |
2.58 |
4.69 |
5.04 |
6.36 |
5.14 |
5.98 |
7.74 |
6.44 |
6.14 |
U |
0.6 |
0.5 |
0.6 |
0.5 |
0.6 |
0.5 |
0.6 |
0.62 |
0.68 |
0.58 |
0.71 |
0.7 |
TI |
18.4 |
15.4 |
19.1 |
4.4 |
14.6 |
18 |
22.5 |
18.12 |
22.2 |
18.41 |
23.14 |
19.18 |
Th |
2 |
3 |
1 |
3 |
1 |
2 |
2 |
2 |
2 |
2 |
3 |
2 |
Sn |
1.72 |
1.14 |
1.2 |
0.89 |
2 |
1.22 |
1.27 |
- |
- |
- |
- |
- |
Ho |
2 |
4 |
2 |
3 |
3 |
2 |
2 |
2 |
3 |
3 |
2 |
4 |
Mo |
770 |
1050 |
1090 |
170 |
2100 |
980 |
1470 |
785 |
1510 |
896 |
2100 |
1540 |
Ba |
136 |
123 |
141 |
29.6 |
122 |
133 |
164 |
139 |
168 |
141 |
174 |
162 |
Rb |
10 |
140 |
20 |
20 |
30 |
10 |
20 |
18 |
20 |
16 |
22 |
21 |
Sr |
170 |
170 |
190 |
40 |
160 |
180 |
220 |
174 |
214 |
181 |
237 |
208 |
Zr |
10 |
10 |
10 |
10 |
10 |
10 |
20 |
12 |
20 |
11 |
21 |
19 |
Nb |
12 |
7 |
8 |
8 |
13 |
8 |
6 |
6 |
12 |
8 |
14 |
11 |
Ni |
2 |
1.4 |
1.1 |
0.6 |
3.4 |
0.7 |
0.8 |
1.4 |
0.8 |
1.2 |
0.9 |
0.8 |
Co |
11 |
21 |
5 |
8 |
10 |
5 |
9 |
7 |
8 |
6 |
8 |
5 |
Zn |
27.7 |
55 |
41.6 |
11.2 |
50.9 |
27.9 |
60.3 |
28.18 |
48.44 |
27.12 |
61.12 |
39.54 |
La |
61 |
106 |
89.7 |
20.6 |
105 |
58.6 |
132 |
75.4 |
128.4 |
71.3 |
135.7 |
114.7 |
Ce |
7.34 |
12.1 |
10.7 |
2.47 |
12.1 |
6.89 |
16.4 |
8.21 |
15.72 |
6.82 |
17.14 |
14.14 |
Pr |
26.5 |
44.7 |
40 |
9.4 |
48.4 |
25.1 |
62.5 |
27.2 |
58.4 |
25.6 |
65.7 |
52.7 |
Nd |
سنگهای آتشفشانی و نیمهآتشفشانی بررسیشده دانهریز و گاه با زمینة شیشهای هستند و ازاینرو، نامگذاری آنها برپایة ترکیب شیمیایی دقیقتر خواهد بود.در نمودار ردهبندیِ Zr/TiO2 در برابر درصد وزنی SiO2، همة نمونهها در محدودة ریولیت جای گرفتهاند (شکل 5- A). در نمودار کاتیونی R1-R2، ترکیب نمونههای بررسیشده در محدودة آلکالیریولیت جای گرفته است (شکل 5- B). برای بررسی مقدار آلومین در ترکیب نمونههای بررسیشده، مولاریتة نسبت Al2O3/(Na2O+K2O) در برابر مولاریتة نسبت Al2O3/(CaO+Na2O+K2O) بهکار برده شد (شکل 6). برپایة این نمودار، نمونههایبررسیشده در محدودة پرآلومینوس جای گرفتهاند. نمونههای ریولیتی با سرشت پرآلومینوس تا 3 درصد کانی کروندوم نورماتیو دارند.
شکل 5- ترکیب شیمیایی ریولیتهای علمدار (خاور تسوج) در: A) نمودار ردهبندی برپایة Zr/TiO2 در برابر SiO2 (Winchester and Floyed, 1977)؛ B) ردهبندی برپایة پارامترهای R1 و R2 (De La Roche et al., 1980) (R1=4Si-11(Na+K)-2(Fe+Ti)؛ R2=6Ca+2Mg+Al)
شکل 6- بررسی شاخص اشباعشدگی از آلومین در ریولیتهای علمدار (خاور تسوج) برپایة نمودار A/NK در برابر A/CNK (Shand, 1943)
برای شناسایی سریهای ماگمایی آلکالن از سابآلکالن، نمودار عنصرهای فرعی Co در برابر Th (Hastie et al., 2007) بهکار برده شد. در این نمودار، نمونههای ریولیتها (مگر یک نمونه) در محدودة کالکآلکالن پتاسیم بالا و شوشونیتی جای گرفتهاند (شکل 7- A). همچنین، در نمودار Pearce (1983)، همة نمونهها در محدودة شوشونیتی جای گرفتهاند (شکل 7- B).
برای شناسایی تیپ گرانیتوییدها، نمودارهای Whalen و همکاران (1987) که گرانیتهای تیپ A را از گرانیتهای دیگر جدا میکنند، بهکار برده میشوند. برپایة مقدار Ga/Al در برابر عنصرهای اصلی و فرعی در این نمودارها، همة نمونههای بررسیشده ویژگیهای A-type نشان میدهند (شکلهای 8- A تا 8- D و 9- A). به گفتة Eby (1992)، از دیدگاه شیمیایی، گرانیتوییدهای تیپ A در دو گروه A1 و A2 دستهبندی میشوند (شکل 9- B). نمونههای بررسیشده برپایة این نمودار، ویژگیهای پوستهای دارند و در محدودة A2 جای گرفتهاند (شکل 9- B).
شکل 7- نمونههای ریولیتی علمدار (خاور تسوج) در: A) نمودار Co در برابر Th (Hastie et al., 2007)؛ B) نمودار Ce/Yb در برابر Ta/Yb (Pearce, 1983)
شکل 8- شناسایی تیپ ریولیتهای علمدار (خاور تسوج) برپایة نسبت 10000*Ga/Al در برابر عنصرهای اصلی (Whalen et al., 1987)
شکل 9- نمونههای ریولیتی علمدار (خاور تسوج) در: A) نمودار 10000*Ga/Al در برابر عنصرهای فرعی Ce+Nb+Zr+Y (Whalen et al., 1987)؛ B) نمودار سهتایی Nb-Y-3*Ga (Eby, 1992)
غلظت عنصرهای خاکی نادر در نمونههای سنگی بررسیشده در برابر ترکیب شهابسنگهای کندریتی و برپایة دادههایBoynton (1984) بههنجار شده است (شکل 10). همانگونهکه در شکل 10 دیده میشود، در این نمودار، LREEها نسبت به MREEها و HREEها غنیشدگی آشکاری نشان میدهند و آنومالی منفی و آشکاری از Eu دارند. این پدیده چهبسا پیامد جداشدن پلاژیوکلازهای کلسیک هنگام تبلوربخشی و یا نبود پلاژیوکلاز در مواد سازندة خاستگاه باشد (Rollinson, 1993).
شکل 10- نمودار بههنجارشدة عنصرهای کمیاب خاکی سنگهای ریولیتی علمدار (خاور تسوج) در برابر دادههای Boynton (1984) برای ترکیب کندریت
بیشتر عنصرهای خاکی نادر سنگین در ساختار بلورین روتیل، زیرکن، اسپینل و گارنت جای میگیرند. ازاینرو، هنگامیکه ذوب در ژرفای بیشتری روی میدهد، کانیهای خاستگاه (الیوین، اسپینل و گارنت) عنصرهای HREE را در خود نگه میدارند و از افزودهشدن آنها به مایع پدیدآمده از ذوببخشی جلوگیری میکنند. پس نسبت LREE/HREE در فاز تفاله کاهش مییابد (Rollinson, 1993). افزون بر آنچه گفته شد، شیب الگوی عنصرهای کمیاب خاکی (REE) نشاندهندة میزان درجة ذوببخشی است (Wass and Roger, 1980)؛ بدینترتیب که در درجههای بسیار کم ذوببخشی، شیب این منحنیها بسیار است و عنصرهای کمیاب خاکی سبک غنیشدگی بسیار بیشتری نسبت به عنصرهای کمیاب خاکی سنگین نشان میدهند؛ اما با افزایش درجة ذوببخشی، شیب منحنیها کاهش مییابد (Wass and Roger, 1980). از دیدگاه Sirvastava و Singh (2004)، نرخ ذوببخشی کم نمیتواند تنها عامل مؤثر در غنیشدگی LREEها باشد؛ بلکه عوامل دیگر (مانند: مانند ذوب مواد پوستهای و آلایش ماگما با مواد پوستهای) نیز در غنیشدگی LREEها تاثیرگذار هستند.
در نمودار بههنجارشده، نمونههای بررسیشده در برابر ترکیب ORG (گرانیت پشتة میاناقیانوسی) و گوشتة اولیه (شکلهای 11- A تا 11- B)، در عنصرهای مانند K، Th، Rb، Pb و Cs آنومالی مثبت و در عنصرهایی مانند Ti، Nb، Ta و Zr آنومالی منفی دیده میشود. ازآنجاییکه K شعاع یونی بزرگی دارد، در ساختمان کانیهای پتاسیمفلدسپار و بیوتیت شرکت میکند و مقدار آن در سنگهای اسیدی افزایش مییابد. آنومالی مثبت از عنصرهای Rb و K نشاندهندة دخالت پوستة قارهای در پیدایش و تحول ماگمای سازندة سنگهاست (Harris, 1983). آنومالی مثبت Rb، از شاخصهای اصلی گرانیتهای برخوردی و پسابرخوردی است و نشاندهندة اینست که تودههای یادشده در پوستة قارهای با ستبرای متوسط تا بسیار جایگیری کردهاند و ﻣﺘﺄثر از ذوببخشی پوستهای هستند (Pearce et al., 1984). تهیشدگی Ti، پیامد فوگاسیتة بالای اکسیژن و یا نبود کانیهای فرومنیزینِ Ti دار در سنگ دانسته میشود (Rollinson, 1993; Edward et al., 1994). Rollinson (1993) آنومالی منفی در Ti را نشاندهندة نقش اکسیدهای Fe–Ti دانسته است. هنگامیکه فوگاسیتة اکسیژن بالا باشد، برای ذوب فازهای کریستالی Ti دار، دماهای بالاتری نیاز است. پدیدة یادشده برای ترکیب مذابهای پتاسیک پدیدآمده در پهنههای فرورانش، محدودیت دمایی پدید میآورد و در مذابهای پدیدآمده آنومالی منفی Ti پدید میآورد (Edwards et al., 1994). آنومالی منفی Nb ویژگیِ سنگهای قارهای است و به احتمال بالا نشاندهندة شرکت پوسته در فرایندهای ماگمایی است. همچنین، تهیشدگیNb نشاندهندة ماگمای کالکآلکالن بالای پهنة فرورانش و مشارکت پوسته در پیدایش ماگماست. به باور Saunders و همکاران (1992) و Nagudi و همکاران (2003)، میانگین ترکیب پوستة قارهای بهشدت از Nb تهی شده است و هر ماگمایی با خاستگاه مواد پوستهای و یا آلایشیافته با آن، این آنومالی را در شیمی خود نشان میدهد. Sr در ساختمان پلاژیوکلاز بهصورت پذیرفته شرکت میکند؛ ازاینرو، آنومالی منفی Sr همراه با آنومالی منفی Eu در نمونههای بررسیشده وابسته به جدایش پلاژیوکلاز دانسته میشود (Rollinson, 1993). غنیشدگی LILE و تهیشدگی از HFSE (Nb، Ti) و HREE از ویژگیهای ماگماتیسم پهنه فرورانش است (Wilson, 1989).
در مجموع با توجه به تیپ ریولیت بررسیشده و آنومالیهای شاخص منفی Nb، Ti و Ta و آنومالی مثبت Nd، Ce، Rb و K و همچنین، ویژگیهای زمینشناسی و سنگشناسی، ریولیتهای بررسیشده در پهنهای کششی و پسابرخوردی و مرز فعال قارهای، زیر تسلط پوستة قارهای جایگیری کردهاند.
شکل 11- ترکیب سنگهای ریولیتی علمدار (خاور تسوج) در: A) نمودار بههنجارشده در برابر ترکیب گوشتة اولیه (Sun and McDonough, 1989)؛ B) نمودار عنکبوتی بههنجارشده در برابر ترکیب ORG (Pearce et al., 1984)
مقایسه نمودارهای عنکبوتی برای سنگهای منطقه با نمودارهای گرانیتهایی از محیطهای گوناگون زمینساختی که نسبت به پلاژیوگرانیتهای شکاف میاناقیانوس (ORG) (Pearce et al., 1984) بههنجار شدهاند، نشان میدهد که سنگهای منطقه نسبت به گرانیتهای یادشده آنومالی بالا و مثبت Nd، Sm، Ce، Rb و K2O و آنومالی منفی و آشکاری از عنصرهای Ta، Nb، Ti و Zr دارند (شکلهای 12- A تا 12- D). برپایة بررسیهای Wilson (1989)، این ویژگیها چهبسا نشاندهندة نقش فرایندهای ذوببخشی با خاستگاه پوستهای در پیدایش سنگهای بررسیشده هستند. مقایسه نمودارهای عنکبوتی سنگهای منطقه با گرانیتهایی از محیطهای زمینساختی گوناگون در شکل 12، همخوانی نسبی با گرانیتهای پسابرخوردی (Post-COLG) (شکل –D 12) و همخوانی کمتر با گرانیتهای همزمان با برخورد (Syn- COLG) (شکل –C 12) را نشان میدهد.
برای ارزیابی و شناسایی جایگاه زمینساختی سنگهای ماگمایی، نمودارهای جداکنندة عنصرهای فرعی و با تحرک کم بهکار برده شد. برای شناسایی محیطهای زمینساختی گوناگون Batchelor و Bowden (1985) نموداری را برپایة عنصرهای اصلی پیشنهاد کردهاند. این نمودار برپایة پارامترهای کاتیونی R1 و R2 پیشنهاد شده است. در این نمودار نمونههای ریولیت علمدار در محدودة پس از کوهزایی (Post orogenic) جای گرفتهاند (شکل 13- A). در نمودار Y+Nb در برابر Rb که محیط کمان آتشفشانی را از محیط همزمان با برخورد جدا میکند، جایگاه نمونههای بررسیشده در محدودة کمان آتشفشانی (VAG) است (شکل 13- B). برپایة نمودارهای Y در برابر Nb، Ta+Yb در برابر Rb، Yb در برابر Ta و Y+Nb در برابر Rb (Pearce et al., 1984) نمونههای بررسیشده در محدودة کمان آتشفشانی (VAG) جای گرفتهاند (شکل 13- C تا 13- F). نسبت عنصرهای کمیاب Zr/Y برای شناختن رژیم زمینساختی کمانهای آتشفشانی قارهای (3Zr/Y>) از کمانهای آتشفشانی اقیانوسی (3Zr/Y<) بهکار برده میشود (Pearce and Norry, 1979). برپایة نمودار، سنگهای ریولیتی علمدار با نسبت 3Zr/Y>، ویژگیهای کمان آتشفشانی قارهای را دارند.
شکل 12- مقایسة نمودارهای عنکبوتی عنصرهای ناسازگار در ریولیتهای علمدار (خاور تسوج) با الگوهای شناختهشدة نمودارهای عنکبوتی برای محیطهای زمینساختی گوناگون: A) WPG (گرانیتوییدهای درون صفحهای)؛ B) VAG (گرانیتوییدهای کمان آتشفشانی)؛ C) Syn-COLG (گرانیتوییدهای همزمان با برخورد)؛ D) Post-COLG (گرانیتوییدهای پسابرخوردی) (دادهها از Pearce و همکاران (1984) هستند؛ محدودة خاکستری رنگ در نمودارها نمونههای بررسیشده در علمدار را نشان میدهد)
Pearce (1996) در نمودار Y+Nb در برابر Rb، محدودة پسابرخوردی (Post-COLG) را در محل همبری محدودههای WPG، VAG و Syn-COLG دانسته است. برپایة این نمودار، بیشتر نمونههای ریولیتی در محدودة Post-COLG جای گرفتهاند و به پهنههای پس از برخورد وابسته هستند (شکل 13- F).
شکل 13- نمونههای ریولیتی علمدار (خاور تسوج) در: A) نمودار R1-R2پیشنهادی Batchelor و Bowden (1985) (R1=4Si.11(Na+K)2(Fe+Ti)؛ R2= 6Ca +2Mg +Al)؛ Bتا F) نمودارهای شناسایی پهنة زمینساختی پیدایش سنگها (Pearce et al., 1984) (محدودة Post-COLG در نمودار F از Pearce (1996) است؛ VAG: گرانیتوییدهای کمان آتشفشانی؛ ORG: گرانیتوییدهای شکاف میاناقیانوس؛ WPG: گرانیتوییدهای درون صفحهای؛ Syn – COLG: گرانیتوییدهای همزمان با برخورد؛ Post – COLG: گرانیتوییدهای پسابرخوردی)
برپایة بررسیهای زمینشیمیایی و ایزوتوپی Shahzeidi و همکاران (2016) در این منطقه، بلندیهای میشو در پی رفتار فاز ادیاکاران در 550 میلیون سال پیش، در جایگاه پهنهای برخوردی بودهاند. برپایة این نکته، این منطقه بخشی از مرز فعال قارهای پروتوتتیس در آذربایجان است که در آن، فرورانش رو به جنوبباختری سنگکرة اقیانوسی به زیر گندوانا، برخورد خشکیهای شمالی با گندوانا را در پی داشته است (Shahzeidi et al., 2016). پس حاکمشدن رژیم زمینساختی کششی پسابرخوردی با تحریک سنگکره و کاهش فشار، شرایط را برای ذوببخشی پوستة قارهای و پیدایش ریولیتهای علمدار در کوههای میشو فراهم کرده است و جایگیری گرانیت دوران و ریولیتهای معادل آن در راستای پهنة برخوردی در کوههای میشو را به دنبال داشته است.
نتیجهگیری
- سنگهای ریولیتی علمدار در خاور تسوج درون رسوبهای سازند کهر رخنمون یافتهاند. پس برپایة بررسیهای چینهشناسی، سن نسبی این توده پرکامبرین و یا کمی پس از آن دانسته میشود.
- کوارتز مهمترین و فراوانترین کانی سازندة این سنگهاست که بهصورت بلورهای درشت تا ریزِ نیمهشکلدار در این سنگها دیده میشود. بیشتر درشت بلورهای کوارتز خوردگی خلیجیشکل و شکستگی دارند. میکرولیتهای پتاسیمفلدسپار و میکروکریستالهای کوارتز بخش مهمی از خمیرة سنگ را دربر میگیرند. در این ریولیتها گاه خمیرة شیشهای تبلور دوباره پیدا کرده است. بافت بیشتر این سنگها میکرولیتی پورفیریک و هیالوپورفیری است.
- بررسیهای زمینشیمیایی نشان میدهند سنگهای ریولیتی بررسیشده سرشت پرآلومینوس دارند و به سری کالکآلکالن پتاسیم بالا و شوشونیتی متعلق هستند.
- از دیدگاه سنگزایی، سنگهای ریولیتی از گرانیتهای تیپ A و غیرکوهزایی با خاستگاه پوستهای (زیر گروه A2) هستند و در نمودارهای شناسایی پهنة زمینساختی ماگما در محدودة پس از کوهزایی جای گرفتهاند.
- در نمودارهای عنکبوتی، آنومالی مثبت از عنصرهایی مانند K، Rb و Nd و آنومالی منفی در عناصری مانند Ti، Nb و Ta دیده میشود. بررسی نمودارهای چندعنصری برای سنگهای ریولیتی، نشاندهندة پیدایش آنها از خاستگاهی پوستهای است.
- غنیشدگی شدید از LREEها نسبت به HREEها نشاندهندة پیدایش آنها از خاستگاهی غنیشده در ارتباط با ذوب سنگهای پوستهای است. برپایة نمودارهای شناسایی خاستگاه ماگماها، جایگاه زمینساختی سنگهای بررسیشده، محیطهای پسابرخوردی بوده است. رویداد رژیم زمینساختی کششی پسابرخوردی با کاهش فشار سنگکرهای، شرایط را برای ذوببخشی پوستة قارهای و پیدایش ریولیتهای علمدار در راستای پهنة برخوردی در کوههای میشو فراهم کرده است.